شمارهٔ ۱۵۴
مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهست
مجوی حیله درین ره، که یار آگاهست
اگر تو جان و دلت را بیاد حق داری
همیشه جان و دلت در پناه اللهست
بگویمت سخنی، خوش بگوش جان بشنو:
مگو ز «لا و نسلم » که مانع راهست
اگر تو مرد یقینی ز عاشقان مگریز
بیا بصحبت شیران، چه جای روباهست؟
بکوی یار نظر کن، که تا عیان بینی
هزار سوخته افتاده بر گذرگاهست
بحال خسته دلان کی نظر کنی؟ ای دوست
ترا که زلف پریشان و روی چون ماهست
شراب پخته بخامان دل فسرده دهید
که قاسمی بهمه حال مست آن شاهست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهست
مجوی حیله درین ره، که یار آگاهست
هوش مصنوعی: در این مسیر سخت صحبت نکن و ناامید نشو، چون اگر دوستی در کنارت باشد، دیگر نیازی به تدبیر و فریب نخواهی داشت، زیرا دوستت از همه چیز آگاه است.
اگر تو جان و دلت را بیاد حق داری
همیشه جان و دلت در پناه اللهست
هوش مصنوعی: اگر همواره یاد خدا در دل و جان تو باشد، در این صورت همیشه جان و دل تو در حفاظت و پناه خداوند خواهد بود.
بگویمت سخنی، خوش بگوش جان بشنو:
مگو ز «لا و نسلم » که مانع راهست
هوش مصنوعی: به تو میگویم که چیزی بخوانی، با گوش جان بشنو: درباره «لا و نسلم» صحبت نکن که این مانع از مسیر است.
اگر تو مرد یقینی ز عاشقان مگریز
بیا بصحبت شیران، چه جای روباهست؟
هوش مصنوعی: اگر تو واقعا از عاشقان واقعی هستی، از دوری و فرار بپرهیز و به جمع دلیران بپیوند. بین شیران جایی برای روباهها نیست.
بکوی یار نظر کن، که تا عیان بینی
هزار سوخته افتاده بر گذرگاهست
هوش مصنوعی: به محل محبوب خود نگاهی بینداز، زیرا میتوانی ببینی که هزاران دلسوخته و عاشق در مسیر انتظار تو هستند.
بحال خسته دلان کی نظر کنی؟ ای دوست
ترا که زلف پریشان و روی چون ماهست
هوش مصنوعی: ای دوست، دلهای خسته و غمگین را کی مینگری؟ تو که خود زلفی پریشان و رویی چون ماه داری.
شراب پخته بخامان دل فسرده دهید
که قاسمی بهمه حال مست آن شاهست
هوش مصنوعی: شراب خوب و با کیفیتی را به دل خسته و غمگین من بدهید؛ زیرا این شراب به خوبی میتواند حال من را شاداب کند و مرا به حالت مستی و شادابی برساند.

قاسم انوار