گنجور

شمارهٔ ۱۰۴

ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست
عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست
این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا
همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست
سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید
دل بدان لطفی که ذرات جهان را شاملست
زاهدان گر قصه های عشق را منکر شوند
آشنا داند که ما را این سخن با قابلست
صوفی خلوت نشین را کز محبت دل تهیست
گر بصورت می نماید حق، بمعنی باطلست
ناصح از درد دل ما کی خبر دارد؟ که ما
در میان موج دریاییم و او بر ساحلست
گفتمش: جان و دل و دین باختم در راه تو
در تبسم گفت: قاسم، صبر کن، کار دلست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست
عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست
هوش مصنوعی: در راهی سخت و دشوار قدم می‌زنم، شب تاریکی بر من حاکم است و پایم در گلی فرو رفته. عشق، بیماری و غربت بر من فشار می‌آورند و هر کدام به نوعی مشکلات زیادی ایجاد کرده‌اند.
این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا
همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست
هوش مصنوعی: این مسیر به قدری دشوار است که به سختی می‌توان در آن پیش رفت، اما من همراهی دارم که عمرم است و عمر عزیزم به سرعت سپری می‌شود.
سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید
دل بدان لطفی که ذرات جهان را شاملست
هوش مصنوعی: او در شرایط دشواری به سر می‌برد و بسیار گیج و پریشان است، اما با این حال به لطف و مهربانی‌ای که شامل حال همه موجودات در جهان است، امیدوار است.
زاهدان گر قصه های عشق را منکر شوند
آشنا داند که ما را این سخن با قابلست
هوش مصنوعی: اگر زاهدان، داستان‌های عشق را انکار کنند، آشنا می‌داند که ما این موضوع را به کسی مناسب منتقل می‌کنیم.
صوفی خلوت نشین را کز محبت دل تهیست
گر بصورت می نماید حق، بمعنی باطلست
هوش مصنوعی: صوفی‌ای که دور از مردم زندگی می‌کند و از عشق تهی شده است، اگر به ظاهر حقیقت را نشان دهد، در واقع به معنای دروغ است.
ناصح از درد دل ما کی خبر دارد؟ که ما
در میان موج دریاییم و او بر ساحلست
هوش مصنوعی: کسی که دردمان را درک کند، چه کسی است؟ ما در اوج مشکلات و چالش‌ها قرار داریم، در حالی که او از دور نظاره‌گر ماست و حال ما را نمی‌فهمد.
گفتمش: جان و دل و دین باختم در راه تو
در تبسم گفت: قاسم، صبر کن، کار دلست
هوش مصنوعی: به او گفتم: جان و دل و ایمانم را در راه تو فدای کردم. او در حالی که لبخند می‌زد، پاسخ داد: قاسم، صبر کن؛ این کار به دل وابسته است.