گنجور

شمارهٔ ۱

ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
در چرخ خود مستانه‌ای در دور خود فرزانه‌ای
از ما چه‌ها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما
از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا
با ما بگو، ای بوالوفا، از قصه‌های ما مضا
داری سلوکی بس عجب در حالت وجد و طرب
در یک نفس طی می‌کنی از مبتدا تا منتها
از آب دارد جان ما در قصه‌ها چون آسیا
ای عقل دوراندیش ما، آخر کجا رفتی؟ بیا
گم شو ولیکن گم مکن اسرار در عشق لَدُن
هم تو نوی هم تو کهن هم کوه و هم بانگ و صدا
هم جان تویی، هم تو جهان، هم جوی و هم آب روان
هم آسیابانی بدان هم گندمی، هم آسیا
ای عشق، بس جان دوستی، هم دشمنی هم دوستی
در مغزی و در پوستی، فی‌الجمله با شاه و گدا
ای محرم اسرار تو، ای جعفر طیار تو
ای قاسم انوار تو، ای مس جان را کیمیا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
هوش مصنوعی: ای آسیا، تو هم مانند ما گمگشته‌ای، پس چرا راز خود را از ما پنهان می‌کنی؟ با ما در میان بگذار و داستانت را بیان کن.
در چرخ خود مستانه‌ای در دور خود فرزانه‌ای
از ما چه‌ها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما
هوش مصنوعی: تو با شور و حال خود در گردش و چرخ زندگی به پیش می‌روی و در عین حال با دانایی و فهم خود دوری از ما را تجربه می‌کنی. از ما چه می‌دانی و از احوال ما باخبر هستی که همیشه در حال رقص و شادی هستی؟
از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا
با ما بگو، ای بوالوفا، از قصه‌های ما مضا
هوش مصنوعی: از منبع خود جدا مانده‌ای و در دل نگرانی. ای امید، با ما صحبت کن، ای وفادار، از داستان‌های ما بگو و ما را از آن مطلع کن.
داری سلوکی بس عجب در حالت وجد و طرب
در یک نفس طی می‌کنی از مبتدا تا منتها
هوش مصنوعی: تو در حالتی شگفت‌انگیز از شوق و سرور هستی و در یک لحظه سفر خود را از آغاز تا پایان طی می‌کنی.
از آب دارد جان ما در قصه‌ها چون آسیا
ای عقل دوراندیش ما، آخر کجا رفتی؟ بیا
هوش مصنوعی: جان ما از آب سرچشمه می‌گیرد و مانند آسیاب در داستان‌ها می‌چرخد. ای عقل فرزانه، کجا رفتی؟ لطفاً برگرد.
گم شو ولیکن گم مکن اسرار در عشق لَدُن
هم تو نوی هم تو کهن هم کوه و هم بانگ و صدا
هوش مصنوعی: گم شو اما اسرار عشق را فراموش نکن. تو هم نو هستی و هم قدیمی، هم کوه هستی و هم صدایی که به گوش می‌رسد.
هم جان تویی، هم تو جهان، هم جوی و هم آب روان
هم آسیابانی بدان هم گندمی، هم آسیا
هوش مصنوعی: تو هم روح منی، هم زندگی، هم جریان هستی و هم آب جاری. همچنین تو مسئول آسیاب هستی و هم خودت جوانه‌ای هستی که در آرد تبدیل می‌شود.
ای عشق، بس جان دوستی، هم دشمنی هم دوستی
در مغزی و در پوستی، فی‌الجمله با شاه و گدا
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چقدر پیچیده‌ای! تو هم دوستی و هم دشمنی را در خود داری. در درون و بیرون انسان‌ها وجود داری و در واقع با همگان، چه فقیر و چه غنی، ارتباط برقرار می‌کنی.
ای محرم اسرار تو، ای جعفر طیار تو
ای قاسم انوار تو، ای مس جان را کیمیا
هوش مصنوعی: ای که رازهای پنهان در وجود توست، تو مانند جعفر طیار (شخصیتی که در تاریخ اسلام معروف است) هستی. تو مانند قاسم، نورانی و روشنایی بخش و مانند مس، که در دست تو به طلا تبدیل می‌شود، با ارزش و با اهمیت هستی.