گنجور

دیباچه سیم

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لمن یقصر اللسان عن حمده
والصلواه علی عبده الرسول من عنده
و علی وصی النبی و ولی عهده
و الساده من ولده القاده من بعده

اما بعد: بر ضمیر منبر ارباب یقین پوشیده و پنهان نیست و در کتب اخبار و سیر مذکور و مضبوط است و رسایل ارباب فضایل شاهد و مشهود که بعد از غروب آفتاب رسالت، آرای علمای امت در مسئله امامت مختلف شد و ترجیح عقاید نصب و خفض مقصور ضمایر و مقصود خواطر گشت و تا حال که یک هزار و دویست و سی و دو است کمتر اتفاق افتاده که خصمی از اهل شقاق را در باب نبوت حضرت خاتم الانبیاء علیه آلاف التحیه و الثناء مجال انکاری و زبان گفتاری باشد و دراین باب بایراد جوابی وتالیف کتابی حاجت افتد.

لهذا هر یک از علمای راشدین و حکمای متقدمین که فصلی در علم دین نگاشته اند و متون صحایف بفنون ظرایف مشحون داشته، در تحقیق این مسئله طریق ایجاز و اقتصار پیش گرفته، روشنی روز و تابش مهر جهان افروز را که خود روشن تر از هر دلیل وموجب ایضاح هر سبیل است محتاج بدلیل اظهر و ایضاحی دیگر ندانسته اند و شاید در آن عهد و زمان عیار طبایع و افهام و بازار علوم و آداب بدین حد فاسد و کاسد نبوده که مدعیان ذوق سلیم را فرق مابین کتاب خالق وکلام خلایق ممکن و مقدور نباشد ومعجز مبین در مصحف متین به برهان شهود شاهد و مشهود نبینند و لکن در این عهد و ایام بمرور شهور اعوام رسوم علوم واسباب آداب بکلی مهمل و مندرس مانده و فهم مدرک با وهم مهلک مشتبه وملتبس شده، علم معانی را دور جوانی گذشته است و فن بدیع را فصل ربیع منقضی گشته. نه از رسم بیان اسمی در میان است، نه از قواعد حکمت و کلام حرفی در زبان. چهره فصاحت هر قدر جلوه صباحت کند موقع قبولی نخواهد یافت و شاهد عبارت هر چند حلیه بلاغت پوشد مورد التفاتی نخواهد گشت و جائی که ذوق طبایع مردم زمانه از درک صنایع ظاهر بقاصر آید، ظاهر است که در فهم معجزات تنزیل و کشف بواطن تفسیر تاویل چگونه خواهد بود و هر که لطف عبارت نداند حسن اشارت چه داند؟

پس در شرح دلایل معجزات و اثبات نبوت سید کاینات صلی الله علیه و آله مزید نبیین و تفصیلی ضرور است که هم کاشف استار حقایق و اسرار باشد و هم نزدیک بفهم مردم روزگار، تا صورت استقامت این طریقت بر وجه حقیقت بر مرآت ضمیر عارف و عامی در بادی نظر ظاهر و جلوه گر گردد و هیچ کس را از مسلمان و کافر و مصدق و منکر، بیم خطره وشبهتی و راه دعوی و حجتی نماند. حق جل و علا حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را از سایر پیغمبران بایتان معجزه باقیه مخصوصه ممتاز کرده و مصحف پاک را در عالم خاک چون شمع در جمع و مهر بر سپهر بطرزی لامع و ساطع نموده که پرتو نور و جلوه ظهور آن در دیده هیچ ناظر و صفحه هیچ خاطر پوشیده و پنهان نمیتواند بود و تا آخر این عهد وزمان این معجزه مبین در ساحت زمین خواهد ماند و بر خلق جهان اتمام حجت و ایضاح محجت خواهد کرد و این نکتة مقرر است که اگر دیده اعمی چهره بیضا نبیند یا سمع اصم سجع نغم نیابد یا مشام مزکوم از عرف مشموم محروم ماند؛ نه از نقص نور شمس و آهنگ چنگ و نافه مشک است، بل بواسطه علتی در آلات حواس و قوی است که موجب حرمان گردد و چاره و درمان خواهد. ولی از گردش های زمانه دور نیست که بالمثل ضریری عدیم البصر بر انکار شمس و قمر حجت کند و بوهم گمراه خویش طریق جدل پیش گیرد و اباطیل چند که مایة تمسخر و ریشخند است در حضرت ناقدان بصیر و ناظران خبیر عرض دهد و بر اثبات وجود مهر و ماه گواه خواهد. چنان که در همین اوقات یک نفر پادری انگلیس هنری مارتن نام که با دین مبین اسلام حقدی تمام داشت بقصد مکر و دستان از ممالک انگلستان بدارالملک فارس نقل و تحویلی کرده چندی در صحبت علمای آن دیار بسر برد و اظهار میل بشریعت اسلام را بهانه ساخته، برسم استدعا و استفاده، زاهدی ساده را بر این داشت که شرحی بر اثبات نبوت خاصه مرقوم دارد و حقیقت طریقه اسلامیه را بر او مدلل و معلوم سازد تا در شعار ملت اسلام در آید و از باطل بحق گراید، زاهد مزبور نیز باقتضای زاهد التزام جهدی نموده دفتری پریشان از اخبار قدما و اقوال علما جمع کرد که حالی وصمت تفریق را آماده بود و خصم منافق کار خود را با مراددل موافق دیده، بیک بار پرده از روی کار برگرفت و بذل کید و کد در باب بحث و رد نموده و شرحی بر خلاف قاعده و ضابطه از اساطیر جدل و مغالطه پرداخت و در ممالک اسلام سایر و منتشر ساخت و هیچ یک از علماء اعلام ترهات او را در خور التفات و حرف ناصواب را قابل رد و جواب ندیده، صمت و سکوت را اصلح و انسب دانستند تا حقیقت این ماجرا بواسطه پیشکاران پیشگاه در پایه تخت خدیو فیروزبخت، خسرو دنیا و دین، شهریار زمان و زمین، آسمان عقل و عدل، آفتاب فضل و بذل، ابر نیسان بر و احسان سد طوفان کفر و کفران تاج و هاج شوکت و دولت، بحر مواج نعمت ونقمت، سایه رحمت و رافت اله شاهنشاه اسلام پناه فتحعلی شاه که تاابد تخت و بختش پاینده باد و عمر و ملکش فزاینده، معروض شد. غیرت دین‌داری و با همت شهریاری قرین گشته بر حسیب امر واشارت همایون، تکلیف تحقیق این مسئله بر کافه افاضل و زمره ارباب فضایل رفت و قرعه این فال بنام حکیم عهد و وحید عصر و دانای جهان و بینای نهان، استاد حکمت ربانی، ارشاد طاعت یزدانی تاج الحاج محمد رضای همدانی افتاد که هم منطق قول فصل بود و هم مجمع فرع و اصل و هم صارم بحث و جدل و هم عارف ملل و نحل. ولیت شعری بای نطق و لسان و ای بنان و بیان اخکی و اکتب نبذا و جزء امن کماله و خصاله و فضله و افضاله و هی مما لاتدرکها اللخط و لا یجمعها اللفظ و لاتدج فی العباره و لا تشرح بالاشاره تجل عن التمثیل و یزید علی التفصیل و لا ادری کیف اصنع واحتال فی هذه الحال الا انی افنع بقلیل عن قلیل و اقتدی بحکم ماقبل مالایدرک کله لایترک کله اقول عارفا فاحد نفسی معترفا به قصوری و عجزی انه عالم العلوم و سماءالنجوم و شمس الفلسفه و نفس المعرفه و معجزه الدهر و استاد الکل و منقبه الفضل و معراج العقل و منهاج العدل ومقیاس الفواید، انفاسه کالنفس اذا تصفت و القلب اذا تانس و الروح اذا تقدس و الصبح اذا تنفس. والاخلاق یحیکیها الصبح لو لایتبعه الروح والورد لو لا تخدشه الریاح و المسک لولا یعرضه السواد و الدر لولا یدرکه النفاد

والهمم کانها الژبحرالخضم والسیل العرم لبحر فی انقلابه والسیل فی اضطرابه و لشمایل کانها طلایع الشمس فی مطلع الفجر و مخایل البدر فی لیله القدر لولا برحت الشمس عن بیت الشرف و ععری البدر عن و سمه الکلف. والعمری لیس ماکتبت بالغا بوصف کنهه لایقا لعز وجهه بل هو ضرب من ضروب المثل و شان من شئون الکسل، اشبه صفاته بشیء ثم انزه ذاته عنه و ما زلت مترد دافی رائی، متحیرا فی امری، متقلبا بین التشبیه و التنزیه التجنیس و التقدیس.

لولا خشیت لقلت لیس کمثله
فی قدره الابداعع و الایجاد
کلا ولن تلقی عیون الدهر ما
لم فی الازال و الاباد

و هل یحری و یلق ان اقول البدر عبد من عباده، والشمس قدح من زناده، والمشتری مشتری لسعادته، والمریخ به ارادته، والزهره فی مجالسه، والرجل جذوه من مقابسه، والعطارد تلمیذ من تلامذته، مستعلی فی ملازمته، والسماء سمعه من سموه، والسماک اثر من علوه، والارض تربه من اقدامه، والریح هزه من احکامه، والنار شعله من حراره عتبه، والماء رشحه من غزاره طبعه، والخلد ریاض من رحمته، والنور بیاض من عزته، والعقل من اطوار تجرده، والروح من آثار تفقده، والقلب دار حفاظه، والنطق صب الفاظه، والعلم حاله من حالاته، والدین لازم من لوازم ذاته، کلا و یابی العقل ان یکون ما قلت حریا لشرح مدحه وافیا بوصف وصفه.

و کیف یحکی عن مشاهد القدس و معاهد الانس. مبتلی بمظالم النفس فی مظایق الحس و لم لا ملکت عنانی و سرحت بنانی و سعیت مع ضیق المجال فی الامرر المحال حتی هتکت عرض طبعی و اظهرت عقلی ففی کل ماقلت و کتبت و شرحت و اطنبت لم تیفق لی شیء احبه قریبا من شرح محامد اوصافه و مکارم اخلاقه و کلما طولت و فصلت ما کنت الاکمن لایعرف عیبنه عن رشده و یکشف سره بیده و یبالغ فی افضاح نفسه و ایضاح نقصه، اتوب الیک یا مولای مما تقصر عن مدایحک البیان

فان ترحم و تغفر لی فمالی و غیری بعد ما جاء الامان
و ان تک تاخذ العاصی فهذالسانی و البراعه و البیان

و من یهوی الوقوف والاطلاع بکمال فضل مولانا الجلیل وعلو مقامه فلینظر الی نتایج طبعه و نسایج اقلامنه و قد کفاه ادام الله بقائه فی کمال فطنته و جلال قدرته ما اورده فی طی صحیفتین شریفتین بکاد ان یکونا للدین بمنزله العینین و یقوما للدهر مقام النیرین یثبت فیهما النبوه الخاصه و العامه بالدلایل العقلیه التامه واآیات المرویه المرئیه فی الکتب السماویه والاخبار الصادقه الثابته فی الصحف السابقه.

منهما ما سطرها اولا بامرالسطان فی نقص اساطیر القسیس و محو اباطیل الابلیس، حاجا علی الخصم بمساوی حججه، سادا علیه فرجه و مخرجه، رادا الیه نباله، راشفا علیه نصاله فسود وجه المنکر بتسویدها و اکدالزامه بتاکیدها و تشیدها و امسی القسیس کانه من رجوم تهوی النجوم فیتبعها شهاب ثاقب من سماء ذات کواکب او ثعلب عدل عن مسلکه و جره الاجل ای مهلکه فاجترا الی الضرغام فی الآجام و لم یعرف حد نفسه حتی توارته الثری فی رمسه.

ای روبهک چرا نه نشینی به جای خویش
با شیر پنجه کردی و دئی سزای خویش

و بالجمله رساله اولین که غیرت رسایل اولین و آخرین بود بر وجهی که از آسیب نقص هر حاسد و بغض هر معاند، مصون و مأمون باشد سمت اکمال و اتمام یافت و چون قبل از اتمام آن پادری ملعون در قعر سقر ماوا و مقر گزیده بود بواسطه سفرای ملت عیسوی چون رعب شوکت خسروی در اقطار بلاد کفر سایر گشته، ارکان شرک و شقاق را در تزلزل آورد و عجز علمای نصاری از جرح و قدح ان ظاهر و آشکار شد و خاطر وحی مظاهر شاهنشاه اسلام پناه را که حافظ دین اله و حارس ملک یقین و حافظ شرع سیدالمرسلین است، شوق و میل کامل بتتمیم ذیل این مسائل حاصل آمد و بتکلیف کلک حکیم عهد اشارت راند که به نحوی که خط محور و بطلان بر لوح رسایل منکران کشد ، رقم اثبات و احکامی بر صفحه عقاید اهل اسلام زند چنان که بر رد کتاب پادری جوابی یا صواب گفته است و غبار کید و کین از ریاض دین مبین رفته؛ کتابی دیگر در شرح دلایل اعجاز و اثبات نوبت خاص مرقوم دارد.

پس بار دیگر عالم علوم آداب را رونق عهد شباب باز آمد وگلشن فضل و بلاغت را حسن و طراوت افزود، طبع فصاحت، رسم سماحت تازه کرد، سحاب حکمت، باران رحمت ببارید، شعله طور جلوه ظهور گرفت، پنجه موسی لمعه بیضا نمود، مریم منطق عیسی مصدق آورد و جبرئیل امین معجزات مبین در رساند، خامة استاد روزگار حدت ضرب ذوالفقار آشکار ساخته، آتشی تازه در خرمن کفر و عناد در انداخت و به ترقیم کتاب مجدد پرداخت که هم تتمیم رساله سابقه است و هم تحقیق عقاید صادقه. شعر:

لله در صحیفه تهدی الوری
سبل الهدی و مسالک الارشاد
سجدت نفوس القادسات لذکرها
فی معرض الانشاء والانشاد
عقلت ملائکه السماء بذیلها
لقضاء کل مهمه و مراد
خرت لها مهج اهرامس سجدا
و تخشعت کتخشع العباد
لوشاهدت صحف الفضایل فضلها
شهدت بفی محضر الاشهاد
نسخت بها نسخ الصایف کلها
حاشای غیر صحفه السجاد
کم من مسیح مرضع فی حجرها
متکلم فی ساعه المیلاد
خط کاجنحه الطواویس اغتدی
لحسوده کبراثن الآساد
معنی تسلسل کالعقود انه
لذوی الحقود سلاسل الاقیاد
کالما صفوا غیر ان ورائها
نار تذیب جوانح الحساد
تذکی زنادالدین و التقوی کما
تطفی شرا الکفر والالحاد
ذوقت با مطار الفضایل بعد ما
شرفت برشح انامل الاستاد

و چون اشتهار و انتشار این رسایل و مسائل در بلاد ثغور اصلح و اصوب بود و بنکایت اعدای دین مبین اقرب و انسب، مواکب دانای جهان باشارت دارای مهان چون نور وجود در قوس عروج و شمس سماء در طی بروج از ملک عراق بثغر آذربایجان تشریف قدوم بخشید و در حضرت نیابت سلطنت که مربع دین و مشرع شرع و مکمن دولت و مامن ملت است چون نقطه رأس در خانه شمس و درخت طوبی در روضه خلد، بسط ظل افاضت و بذل نور افادت فرمود تا مبانی کتاب ثانی که ثانی ترکیب مثانی است بیمن همت و فرط جهد ملک زاده ولی عهد که یاور ملک و داور عهد و امان زمان وپناه جهان و نیروی ظفر و بازوی خطر و غایت عنایت باری و آیت شمایل شهریاری است. البدر الشاهد و الشمس الجاهد و اللیث الصایل و الغیث الهاطل، ناصرالاسلام، منصور الاعلام، شاهرالاسیاف، مشهور الاعطاف، ناظرالجود و المعدله، منظور الملک و المملکه معهودالوفا، مفقودالجفا، منشورالندی، مقهورالعدی، الغازی فی سبیل الله عباس میرزا لازال للدین حامیا و للکفر ما حیا وللملک حارسا و للخلق سائسا سمت اتمام و اختتام پذیرفت وصیت این نام نیک چون دور دولت مدید تا آخر عهد و زمان در بسیط زمین و بساط جهان ماند و این بنده که بر حسب امر والا بتحریر فهرست کتاب و ترتیب فصول و ابواب مأمور بود ملخص مطالب را بموجب تفصیل معین و مشخص نموده در سلک کلک کشید و الله المستعان و هو نعم الوکیل

والسلام

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسم الله الرحمن الرحیم
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده و مهربان.
الحمد لمن یقصر اللسان عن حمده
والصلواه علی عبده الرسول من عنده
هوش مصنوعی: سپاس برای کسی که زبان از ستایش او ناتوان است و درود بر فرستاده‌اش که از جانب او آمده است.
و علی وصی النبی و ولی عهده
و الساده من ولده القاده من بعده
هوش مصنوعی: علی، وصی پیامبر و ولی عهده او، و بزرگ‌ترهای خانواده‌اش، رهبران بعد از او هستند.
اما بعد: بر ضمیر منبر ارباب یقین پوشیده و پنهان نیست و در کتب اخبار و سیر مذکور و مضبوط است و رسایل ارباب فضایل شاهد و مشهود که بعد از غروب آفتاب رسالت، آرای علمای امت در مسئله امامت مختلف شد و ترجیح عقاید نصب و خفض مقصور ضمایر و مقصود خواطر گشت و تا حال که یک هزار و دویست و سی و دو است کمتر اتفاق افتاده که خصمی از اهل شقاق را در باب نبوت حضرت خاتم الانبیاء علیه آلاف التحیه و الثناء مجال انکاری و زبان گفتاری باشد و دراین باب بایراد جوابی وتالیف کتابی حاجت افتد.
هوش مصنوعی: اما بعد: بر من روشن است که در مسائل مربوط به رهبری و امامت، نظرات علمی مختلفی وجود دارد که در کتاب‌ها و منابع معتبر ذکر شده است. پس از دوران پیامبری، نظرات علمای امت در مورد امامت به شدت متفاوت شده است و این موضوع در ذهن‌ها و مقاصد آنان تأثیر گذاشته است. تا به امروز، کمتر پیش آمده که کسی بتواند در مورد نبوت پیامبر آخرالزمان، حضرت محمد (ص)، نظری متفاوت ارائه کند یا مخالفتی در این زمینه بکند. در واقع، نیازی به پاسخ‌گویی یا تألیف کتاب جدیدی در این خصوص احساس نشده است.
لهذا هر یک از علمای راشدین و حکمای متقدمین که فصلی در علم دین نگاشته اند و متون صحایف بفنون ظرایف مشحون داشته، در تحقیق این مسئله طریق ایجاز و اقتصار پیش گرفته، روشنی روز و تابش مهر جهان افروز را که خود روشن تر از هر دلیل وموجب ایضاح هر سبیل است محتاج بدلیل اظهر و ایضاحی دیگر ندانسته اند و شاید در آن عهد و زمان عیار طبایع و افهام و بازار علوم و آداب بدین حد فاسد و کاسد نبوده که مدعیان ذوق سلیم را فرق مابین کتاب خالق وکلام خلایق ممکن و مقدور نباشد ومعجز مبین در مصحف متین به برهان شهود شاهد و مشهود نبینند و لکن در این عهد و ایام بمرور شهور اعوام رسوم علوم واسباب آداب بکلی مهمل و مندرس مانده و فهم مدرک با وهم مهلک مشتبه وملتبس شده، علم معانی را دور جوانی گذشته است و فن بدیع را فصل ربیع منقضی گشته. نه از رسم بیان اسمی در میان است، نه از قواعد حکمت و کلام حرفی در زبان. چهره فصاحت هر قدر جلوه صباحت کند موقع قبولی نخواهد یافت و شاهد عبارت هر چند حلیه بلاغت پوشد مورد التفاتی نخواهد گشت و جائی که ذوق طبایع مردم زمانه از درک صنایع ظاهر بقاصر آید، ظاهر است که در فهم معجزات تنزیل و کشف بواطن تفسیر تاویل چگونه خواهد بود و هر که لطف عبارت نداند حسن اشارت چه داند؟
هوش مصنوعی: بنابراین، هر یک از دانشمندان و حکما که در گذشته فصلی را در علم دین نوشته‌اند و آثار خود را با زیبایی‌های مختلف پر کرده‌اند، در تحقیق این موضوع به مختصر و ایجاز پرداخته‌اند و نور حقیقت را که از هر دلیلی روشن‌تر است، نیازی به توضیح دیگری نمی‌دانستند. ممکن است در آن زمان وضعیت طبیعت‌ها و فهم‌ها و بازار علوم و آداب به اندازه‌ای فاسد و کساد نبوده که تفاوت بین کلام خالق و خلق برای اهالی ذوق روشن نباشد و معجزات را در کتاب مقدس به وضوح مشاهده کنند. اما در این زمان، با گذر زمان و پیشرفت روزها، علم و آداب به شدت فراموش شده و فهم واقعی دچار تداخل و اشکال شده است. علم معانی دوران جوانی خود را گذرانده و فن بدیع به فصل پایانی خود نزدیک شده است. نه از قواعد بیان خبری در میان است و نه از حکمت و کلام، سخنی در میان. هرچقدر هم که زیبایی کلام جلوه‌گر باشد، مورد قبول واقع نخواهد شد و هر بیانی که زینت بلاغت داشته باشد، مورد توجه قرار نخواهد گرفت. جایی که سلیقه‌ی مردم در درک زیبایی‌های کلامی ناتوان است، به وضوح روشن است که در فهم معجزات نازل شده و تفسیر باطنی آنها به چه نحو خواهد بود و کسی که لطافت کلام را درک نکند، چطور می‌تواند زیبایی اشاره‌ها را بفهمد؟
پس در شرح دلایل معجزات و اثبات نبوت سید کاینات صلی الله علیه و آله مزید نبیین و تفصیلی ضرور است که هم کاشف استار حقایق و اسرار باشد و هم نزدیک بفهم مردم روزگار، تا صورت استقامت این طریقت بر وجه حقیقت بر مرآت ضمیر عارف و عامی در بادی نظر ظاهر و جلوه گر گردد و هیچ کس را از مسلمان و کافر و مصدق و منکر، بیم خطره وشبهتی و راه دعوی و حجتی نماند. حق جل و علا حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را از سایر پیغمبران بایتان معجزه باقیه مخصوصه ممتاز کرده و مصحف پاک را در عالم خاک چون شمع در جمع و مهر بر سپهر بطرزی لامع و ساطع نموده که پرتو نور و جلوه ظهور آن در دیده هیچ ناظر و صفحه هیچ خاطر پوشیده و پنهان نمیتواند بود و تا آخر این عهد وزمان این معجزه مبین در ساحت زمین خواهد ماند و بر خلق جهان اتمام حجت و ایضاح محجت خواهد کرد و این نکتة مقرر است که اگر دیده اعمی چهره بیضا نبیند یا سمع اصم سجع نغم نیابد یا مشام مزکوم از عرف مشموم محروم ماند؛ نه از نقص نور شمس و آهنگ چنگ و نافه مشک است، بل بواسطه علتی در آلات حواس و قوی است که موجب حرمان گردد و چاره و درمان خواهد. ولی از گردش های زمانه دور نیست که بالمثل ضریری عدیم البصر بر انکار شمس و قمر حجت کند و بوهم گمراه خویش طریق جدل پیش گیرد و اباطیل چند که مایة تمسخر و ریشخند است در حضرت ناقدان بصیر و ناظران خبیر عرض دهد و بر اثبات وجود مهر و ماه گواه خواهد. چنان که در همین اوقات یک نفر پادری انگلیس هنری مارتن نام که با دین مبین اسلام حقدی تمام داشت بقصد مکر و دستان از ممالک انگلستان بدارالملک فارس نقل و تحویلی کرده چندی در صحبت علمای آن دیار بسر برد و اظهار میل بشریعت اسلام را بهانه ساخته، برسم استدعا و استفاده، زاهدی ساده را بر این داشت که شرحی بر اثبات نبوت خاصه مرقوم دارد و حقیقت طریقه اسلامیه را بر او مدلل و معلوم سازد تا در شعار ملت اسلام در آید و از باطل بحق گراید، زاهد مزبور نیز باقتضای زاهد التزام جهدی نموده دفتری پریشان از اخبار قدما و اقوال علما جمع کرد که حالی وصمت تفریق را آماده بود و خصم منافق کار خود را با مراددل موافق دیده، بیک بار پرده از روی کار برگرفت و بذل کید و کد در باب بحث و رد نموده و شرحی بر خلاف قاعده و ضابطه از اساطیر جدل و مغالطه پرداخت و در ممالک اسلام سایر و منتشر ساخت و هیچ یک از علماء اعلام ترهات او را در خور التفات و حرف ناصواب را قابل رد و جواب ندیده، صمت و سکوت را اصلح و انسب دانستند تا حقیقت این ماجرا بواسطه پیشکاران پیشگاه در پایه تخت خدیو فیروزبخت، خسرو دنیا و دین، شهریار زمان و زمین، آسمان عقل و عدل، آفتاب فضل و بذل، ابر نیسان بر و احسان سد طوفان کفر و کفران تاج و هاج شوکت و دولت، بحر مواج نعمت ونقمت، سایه رحمت و رافت اله شاهنشاه اسلام پناه فتحعلی شاه که تاابد تخت و بختش پاینده باد و عمر و ملکش فزاینده، معروض شد. غیرت دین‌داری و با همت شهریاری قرین گشته بر حسیب امر واشارت همایون، تکلیف تحقیق این مسئله بر کافه افاضل و زمره ارباب فضایل رفت و قرعه این فال بنام حکیم عهد و وحید عصر و دانای جهان و بینای نهان، استاد حکمت ربانی، ارشاد طاعت یزدانی تاج الحاج محمد رضای همدانی افتاد که هم منطق قول فصل بود و هم مجمع فرع و اصل و هم صارم بحث و جدل و هم عارف ملل و نحل. ولیت شعری بای نطق و لسان و ای بنان و بیان اخکی و اکتب نبذا و جزء امن کماله و خصاله و فضله و افضاله و هی مما لاتدرکها اللخط و لا یجمعها اللفظ و لاتدج فی العباره و لا تشرح بالاشاره تجل عن التمثیل و یزید علی التفصیل و لا ادری کیف اصنع واحتال فی هذه الحال الا انی افنع بقلیل عن قلیل و اقتدی بحکم ماقبل مالایدرک کله لایترک کله اقول عارفا فاحد نفسی معترفا به قصوری و عجزی انه عالم العلوم و سماءالنجوم و شمس الفلسفه و نفس المعرفه و معجزه الدهر و استاد الکل و منقبه الفضل و معراج العقل و منهاج العدل ومقیاس الفواید، انفاسه کالنفس اذا تصفت و القلب اذا تانس و الروح اذا تقدس و الصبح اذا تنفس. والاخلاق یحیکیها الصبح لو لایتبعه الروح والورد لو لا تخدشه الریاح و المسک لولا یعرضه السواد و الدر لولا یدرکه النفاد
هوش مصنوعی: در بررسی دلایل معجزات و اثبات نبوت پیامبر اسلام، لازم است که به شکل واضح و تفصیلی به حقیقت و رازهای این معجزات پرداخته شود، به طوری که همگان بتوانند آن را درک کنند. این مسئله به گونه‌ای مطرح شود که نه فقط عارفان، بلکه عموم مردم نیز بتوانند به آسانی آن را مشاهده کنند و هیچ کس، چه مسلمان چه غیرمسلمان، از این موضوع دچار شک و تردید نشود. خداوند پیامبر خاتم را با معجزاتی خاص و دائمی ممتاز کرده است و قرآن کریم را همچون شمعی در تاریکی معرفی کرده است که نور آن در دل هر ناظری روشن و واضح است. این معجزه تا پایان زمان بر روی زمین باقی خواهد ماند و شاهدی بر وجود حقایق الهی خواهد بود. اگر کسی نتواند این حقایق را ببیند، نقصی در نور حقیقت نیست، بلکه به دلیل ناتوانی در درک و فهم اوست. در این میان، داستان‌هایی از افرادی وجود دارد که در تلاش برای انکار حقایق، از روش‌های نا درست استفاده کرده‌اند، همانطور که در زمان‌های قدیم نیز افراد مشابهی بوده‌اند که تلاش کردند وجود خورشید و ماه را انکار کنند. در حال حاضر، نیز فردی به نام هنری مارتن وجود دارد که به دین اسلام بی‌اعتناست ولی درصدد اثبات نقطه نظر خود برآمده و در این راه به جعل و دستکاری حقایق پرداخته است. علمای اسلام این ادعاها را نادیده گرفتند و به سکوت روی آوردند، تا حقیقت روشن شود. با این حال، این موضوع تحت نظر و تحقیق عالمان برتر قرار گرفت و در نهایت به شخصیت برجسته‌ای چون محمد رضای همدانی ارجاع داده شد که دارای دانش عمیق و جامع در دین و فلسفه هستند. نویسنده در بیان شخصیت و فضائل او دقت به خرج می‌دهد و بر این باور است که فهم و درک معارف او فراتر از کلمات و عبارات است و در تلاش است تا با تواضع به عظمت و علم او اذعان کند.
والهمم کانها الژبحرالخضم والسیل العرم لبحر فی انقلابه والسیل فی اضطرابه و لشمایل کانها طلایع الشمس فی مطلع الفجر و مخایل البدر فی لیله القدر لولا برحت الشمس عن بیت الشرف و ععری البدر عن و سمه الکلف. والعمری لیس ماکتبت بالغا بوصف کنهه لایقا لعز وجهه بل هو ضرب من ضروب المثل و شان من شئون الکسل، اشبه صفاته بشیء ثم انزه ذاته عنه و ما زلت مترد دافی رائی، متحیرا فی امری، متقلبا بین التشبیه و التنزیه التجنیس و التقدیس.
هوش مصنوعی: اندیشه‌ها همچون دریاهای عمیق و طوفان‌های سهمگین هستند، در حالیکه ویژگی‌ها مانند طلوع خورشید در سپیده‌دم و جلوه‌های ماه در شب قدر می‌باشند. اگر نه اینکه خورشید از منزلت خویش دور شده و ماه از زیبایی‌اش کاسته باشد. توصیف عمر، آنطور که نوشته‌ام، به اندازه‌ای که شایسته بزرگی اوست نیست؛ بلکه این توصیف نوعی مثال و نشان از تنبلی است. من صفات او را به چیزی شبیه می‌کنم و سپس او را از آن تهی می‌سازم. همچنان در تردید و حیرت هستم، متزلزل بین تشبیه و تهی‌سازی، تشبیه و تقدس.
لولا خشیت لقلت لیس کمثله
فی قدره الابداعع و الایجاد
هوش مصنوعی: اگر نترسیدم، می‌گفتم که هیچ‌کس مانند او در قدرت آفرینش و هستی‌بخشیدن نیست.
کلا ولن تلقی عیون الدهر ما
لم فی الازال و الاباد
هوش مصنوعی: در دنیا هرگز نخواهی توانست چشمان زمان را آن‌گونه که در گذشته و در طول تاریخ بوده، مشاهده کنی.
و هل یحری و یلق ان اقول البدر عبد من عباده، والشمس قدح من زناده، والمشتری مشتری لسعادته، والمریخ به ارادته، والزهره فی مجالسه، والرجل جذوه من مقابسه، والعطارد تلمیذ من تلامذته، مستعلی فی ملازمته، والسماء سمعه من سموه، والسماک اثر من علوه، والارض تربه من اقدامه، والریح هزه من احکامه، والنار شعله من حراره عتبه، والماء رشحه من غزاره طبعه، والخلد ریاض من رحمته، والنور بیاض من عزته، والعقل من اطوار تجرده، والروح من آثار تفقده، والقلب دار حفاظه، والنطق صب الفاظه، والعلم حاله من حالاته، والدین لازم من لوازم ذاته، کلا و یابی العقل ان یکون ما قلت حریا لشرح مدحه وافیا بوصف وصفه.
هوش مصنوعی: آیا مناسب است که بگویم ماه بنده‌ای از بندگان اوست و خورشید شعله‌ای از آتش او، مشتری نشانه‌ای از خوشبختی‌اش، مریخ به اراده او، زهره در محفل‌های او، مرد شعله‌ای از تابش او، عطارد شاگردی از شاگردان او که در همراهی‌اش برجسته است، آسمان شنونده صدای او، سماک نشانه‌ای از بلندی او، زمین خاکی از گام‌های او، باد حرکتی از نظم او، آتش شعله‌ای از گرمای آستانه‌اش، آب مایه‌ای از فراوانی فطرتش، مخلد باغ‌هایی از رحمت او، نور سفیدی از عظمت او، عقل از مراحل تجردش، روح از آثار غفلتش، قلب محلی برای حفاظت، گفتار جریانی از واژه‌های او، دانش حالتی از حالات او، و دین چیزی لازم از ویژگی‌های ذات اوست. نه، عقل نمی‌پذیرد که آنچه گفتم به درستی توصیف کننده مدح او باشد.
و کیف یحکی عن مشاهد القدس و معاهد الانس. مبتلی بمظالم النفس فی مظایق الحس و لم لا ملکت عنانی و سرحت بنانی و سعیت مع ضیق المجال فی الامرر المحال حتی هتکت عرض طبعی و اظهرت عقلی ففی کل ماقلت و کتبت و شرحت و اطنبت لم تیفق لی شیء احبه قریبا من شرح محامد اوصافه و مکارم اخلاقه و کلما طولت و فصلت ما کنت الاکمن لایعرف عیبنه عن رشده و یکشف سره بیده و یبالغ فی افضاح نفسه و ایضاح نقصه، اتوب الیک یا مولای مما تقصر عن مدایحک البیان
هوش مصنوعی: به یادآور صحنه‌های قدس و مکان‌های امید. دچار ظلم‌های نفس در تنگنای حواس هستم و چرا نتوانستم خودم را در کنترل بگیرم و افکارم را آزاد بگذارم و در شرایط دشوار تلاش کنم، تا جایی که طبیعت خود را به چالش کشیدم و عقل خود را در معرض نمایش قرار دادم. در هرچه که گفتم و نوشتم و توضیح دادم، هیچ چیزی برایم شیرین‌تر از توصیف صفات و فضایل تو نبوده است. هرچه بیشتر سخن گفته و توضیح داده‌ام، به جز کسی که عیوبش را نمی‌شناسد و رازهایش را با دستانش آشکار می‌کند، چیزی برای گفتن نیافته‌ام و بیشتر در افشای ضعف‌های خود اغراق کرده‌ام. به سوی تو برمی‌گردم، ای مولای من، از آنچه که در ستایش تو از بیان من کم بوده است.
فان ترحم و تغفر لی فمالی و غیری بعد ما جاء الامان
و ان تک تاخذ العاصی فهذالسانی و البراعه و البیان
هوش مصنوعی: اگر تو بر من رحم کنی و مرا ببخشی، پس چه نیازی به دیگران دارم، بعد از این که امنیت به من رسیده است؟ و اگر قرار است گناهکار را مجازات کنی، پس این زبان من و توانایی بیان من چیست؟
و من یهوی الوقوف والاطلاع بکمال فضل مولانا الجلیل وعلو مقامه فلینظر الی نتایج طبعه و نسایج اقلامنه و قد کفاه ادام الله بقائه فی کمال فطنته و جلال قدرته ما اورده فی طی صحیفتین شریفتین بکاد ان یکونا للدین بمنزله العینین و یقوما للدهر مقام النیرین یثبت فیهما النبوه الخاصه و العامه بالدلایل العقلیه التامه واآیات المرویه المرئیه فی الکتب السماویه والاخبار الصادقه الثابته فی الصحف السابقه.
هوش مصنوعی: من به شدت به مقام والای مولای بزرگ و عظمت جایگاه ایشان اعتراف می‌کنم. بهتر است به نتایج آثار و نوشته‌های ایشان توجه کنیم. خداوند به بقای ایشان در کمال عقل و قدرتش ادامه دهد. آنچه در دو صفحه شریف بیان شده، به قدری مهم است که می‌تواند برای دین مانند دو چشم باشد و در طول زمان به عنوان دو منبع نور عمل کند. این متون، نبوت خاص و عام را با استدلال‌های منطقی کامل و آیات مکتوب و مشهود در کتاب‌های آسمانی و اخبار معتبر ثابت می‌کند.
منهما ما سطرها اولا بامرالسطان فی نقص اساطیر القسیس و محو اباطیل الابلیس، حاجا علی الخصم بمساوی حججه، سادا علیه فرجه و مخرجه، رادا الیه نباله، راشفا علیه نصاله فسود وجه المنکر بتسویدها و اکدالزامه بتاکیدها و تشیدها و امسی القسیس کانه من رجوم تهوی النجوم فیتبعها شهاب ثاقب من سماء ذات کواکب او ثعلب عدل عن مسلکه و جره الاجل ای مهلکه فاجترا الی الضرغام فی الآجام و لم یعرف حد نفسه حتی توارته الثری فی رمسه.
هوش مصنوعی: برخی از سطرها درباره دستور السلطان برای کاهش افسانه‌های کشیشان و از بین بردن خرافات ابلیس است. در این بحث، او با استدلال‌های منطقی به مخالفت خود پاسخ داده و راه‌های فرار را بر او بسته است. او به طور مؤثری به استدلال‌های مقابله‌کننده‌اش پاسخ می‌دهد و چهره مخالف را با استدلال‌های مستحکم زننده می‌سازد. در این میان، کشیش به گونه‌ای به نظر می‌رسد که زیر سنگینی مشکلات و چالش‌ها پنهان شده است، مانند شهابی که از آسمان می‌افتد و به طرف زمین می‌رود یا به مانند روباهی که از مسیر خود منحرف شده و به دام می‌افتد و در نهایت نمی‌داند که چه سرنوشتی انتظارش را می‌کشد.
ای روبهک چرا نه نشینی به جای خویش
با شیر پنجه کردی و دئی سزای خویش
هوش مصنوعی: ای روباه، چرا در مکان خود نمی‌نشینی؟ تو با شیر به درگیری پرداخته‌ای و باید عواقب کار خود را بپذیری.
و بالجمله رساله اولین که غیرت رسایل اولین و آخرین بود بر وجهی که از آسیب نقص هر حاسد و بغض هر معاند، مصون و مأمون باشد سمت اکمال و اتمام یافت و چون قبل از اتمام آن پادری ملعون در قعر سقر ماوا و مقر گزیده بود بواسطه سفرای ملت عیسوی چون رعب شوکت خسروی در اقطار بلاد کفر سایر گشته، ارکان شرک و شقاق را در تزلزل آورد و عجز علمای نصاری از جرح و قدح ان ظاهر و آشکار شد و خاطر وحی مظاهر شاهنشاه اسلام پناه را که حافظ دین اله و حارس ملک یقین و حافظ شرع سیدالمرسلین است، شوق و میل کامل بتتمیم ذیل این مسائل حاصل آمد و بتکلیف کلک حکیم عهد اشارت راند که به نحوی که خط محور و بطلان بر لوح رسایل منکران کشد ، رقم اثبات و احکامی بر صفحه عقاید اهل اسلام زند چنان که بر رد کتاب پادری جوابی یا صواب گفته است و غبار کید و کین از ریاض دین مبین رفته؛ کتابی دیگر در شرح دلایل اعجاز و اثبات نوبت خاص مرقوم دارد.
هوش مصنوعی: در نتیجه، اولین رساله‌ای که در عین حال مهم‌ترین رساله‌های پیشین و پسین محسوب می‌شود، به گونه‌ای تدوین شده است که از آسیب‌های حساست و درگیری‌های دشمنان محفوظ بماند و به کمال و تمام برسد. زیرا پیش از اتمام این اثر، یکی از دشمنان در عمق جهنم سکنی گزیده بود. به واسطه سفرای جامعه مسیحی، به دلیل ترس از قدرت پادشاهی، در مناطق کفر، ارکان شرک و اختلاف متزلزل شد و ناتوانی علمای مسیحی در حمله به این اثر ناچار معلوم شد. این موضوع باعث شد که وحی الهی به نماینده پادشاه اسلام، که حافظ دین خدا و نگهبان ملک یقین و شریعت پیامبر بزرگوار است، اشتیاق و تمایل جدی برای کامل کردن بحث‌های این اثر بیافریند. بنابراین، با الهام از دست نوشته‌های حکیم، به گونه‌ای که بر لوح رساله منکران محکومیت‌هایی ثبت شود، مشاهدات و احکام دین اسلام به وضوح مطرح شد. به گونه‌ای که در پاسخ به کتاب همان دشمن، شاهد گواهی یا درستی گفته شده است و از نیرنگ و کینه به دور شده؛ همچنین کتابی جدید در توضیح دلایل معجزات و اثبات دوران خاص نیز نگارش خواهد یافت.
پس بار دیگر عالم علوم آداب را رونق عهد شباب باز آمد وگلشن فضل و بلاغت را حسن و طراوت افزود، طبع فصاحت، رسم سماحت تازه کرد، سحاب حکمت، باران رحمت ببارید، شعله طور جلوه ظهور گرفت، پنجه موسی لمعه بیضا نمود، مریم منطق عیسی مصدق آورد و جبرئیل امین معجزات مبین در رساند، خامة استاد روزگار حدت ضرب ذوالفقار آشکار ساخته، آتشی تازه در خرمن کفر و عناد در انداخت و به ترقیم کتاب مجدد پرداخت که هم تتمیم رساله سابقه است و هم تحقیق عقاید صادقه. شعر:
هوش مصنوعی: بار دیگر علم و ادب در دوران جوانی شکوفا شد و باغ دانش و بلاغت رونق تازه‌ای پیدا کرد. قدرت بیان تازگی پیدا کرد و حکمت مانند بارانی بر زمین نیکی نازل شد. نور الهام مانند شعله‌ای درخشید و دست موسی به معجزاتش نمایان شد. مریم مانند عیسی دلیل و منطقی آورد و جبرئیل پیام‌آور معجزات آشکار بود. مهارت استاد برجسته تاریخ مانند شمشیر ذوالفقار درخشان شد و آتش تازه‌ای در دل کفر و عناد افروخت. او به نگارش کتابی نو پرداخته که هم تکمیل‌کننده نوشته‌های قبلی است و هم به بررسی باورهای صحیح می‌پردازد.
لله در صحیفه تهدی الوری
سبل الهدی و مسالک الارشاد
هوش مصنوعی: خداوند در کتاب خود راه‌های هدایت و مسیرهای درست را به بندگانش نشان داده است.
سجدت نفوس القادسات لذکرها
فی معرض الانشاء والانشاد
هوش مصنوعی: روح‌های پاک به خاطر یاد او در نمایش آفرینش و سروده‌ها سجده کردند.
عقلت ملائکه السماء بذیلها
لقضاء کل مهمه و مراد
هوش مصنوعی: عقل تو همچون فرشته‌های آسمان است که برای انجام هر کار مهم و ضروری آماده‌اند.
خرت لها مهج اهرامس سجدا
و تخشعت کتخشع العباد
هوش مصنوعی: خرها به خاطر خدا سر به خاک می‌گذارند و دل‌های مؤمنان نیز همانند آن‌ها فروتن و خاشع می‌شود.
لوشاهدت صحف الفضایل فضلها
شهدت بفی محضر الاشهاد
هوش مصنوعی: اگر فضیلت‌ها را در صفحات بنگرید، به خوبی در محضر گواهان شهادت می‌دهم.
نسخت بها نسخ الصایف کلها
حاشای غیر صحفه السجاد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قهرمان یا الگوی اصلی، برتری و ارزش بسیاری دارد و هیچ چیزی مانند او نیست، به‌ویژه در مقایسه با دیگران. در اینجا، تنها یک صفحه خاص (صحفه سجاد) به عنوان استثنا دانسته می‌شود که به سایر برترین‌ها نمی‌رسد. به طور کلی، این عبارت به تمایز و شکوه یک شخصیت یا اثر خاص اشاره می‌کند.
کم من مسیح مرضع فی حجرها
متکلم فی ساعه المیلاد
هوش مصنوعی: بسیاری از اشخاص به دنیا آمده‌اند که در لحظه تولد، به سخن آمدند و به درک و فهم آگاه بودند، مانند مسیح که در دامن مادرش به سخن گفتن پرداخت.
خط کاجنحه الطواویس اغتدی
لحسوده کبراثن الآساد
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیده شده که پرهای زیبای طاووس در حال حسادت به بزرگی و قدرت شیر است. این اشاره به این دارد که زیبایی ظاهری نمی‌تواند بر قدرت و عظمت واقعی غلبه کند.
معنی تسلسل کالعقود انه
لذوی الحقود سلاسل الاقیاد
هوش مصنوعی: تسلسل مانند زنجیر است که برای کسانی که کینه و حسادت دارند، به مثابه زنجیرهایی برای محدود کردنشان عمل می‌کند.
کالما صفوا غیر ان ورائها
نار تذیب جوانح الحساد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگرچه در ظاهر آرامش و صفا وجود دارد، اما در باطن آتش حسادت به جان‌ها آسیب می‌زند و آن‌ها را سوزانده و می‌خورد.
تذکی زنادالدین و التقوی کما
تطفی شرا الکفر والالحاد
هوش مصنوعی: پرهیزگاری و تقوی مانند آتش‌نشانی است که شعله‌های کفر و الحاد را خاموش می‌کند.
ذوقت با مطار الفضایل بعد ما
شرفت برشح انامل الاستاد
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به زیبایی و لطافت آموزش استاد دست یافتم، لذت واقعی فضایل را تجربه کردم.
و چون اشتهار و انتشار این رسایل و مسائل در بلاد ثغور اصلح و اصوب بود و بنکایت اعدای دین مبین اقرب و انسب، مواکب دانای جهان باشارت دارای مهان چون نور وجود در قوس عروج و شمس سماء در طی بروج از ملک عراق بثغر آذربایجان تشریف قدوم بخشید و در حضرت نیابت سلطنت که مربع دین و مشرع شرع و مکمن دولت و مامن ملت است چون نقطه رأس در خانه شمس و درخت طوبی در روضه خلد، بسط ظل افاضت و بذل نور افادت فرمود تا مبانی کتاب ثانی که ثانی ترکیب مثانی است بیمن همت و فرط جهد ملک زاده ولی عهد که یاور ملک و داور عهد و امان زمان وپناه جهان و نیروی ظفر و بازوی خطر و غایت عنایت باری و آیت شمایل شهریاری است. البدر الشاهد و الشمس الجاهد و اللیث الصایل و الغیث الهاطل، ناصرالاسلام، منصور الاعلام، شاهرالاسیاف، مشهور الاعطاف، ناظرالجود و المعدله، منظور الملک و المملکه معهودالوفا، مفقودالجفا، منشورالندی، مقهورالعدی، الغازی فی سبیل الله عباس میرزا لازال للدین حامیا و للکفر ما حیا وللملک حارسا و للخلق سائسا سمت اتمام و اختتام پذیرفت وصیت این نام نیک چون دور دولت مدید تا آخر عهد و زمان در بسیط زمین و بساط جهان ماند و این بنده که بر حسب امر والا بتحریر فهرست کتاب و ترتیب فصول و ابواب مأمور بود ملخص مطالب را بموجب تفصیل معین و مشخص نموده در سلک کلک کشید و الله المستعان و هو نعم الوکیل
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه انتشار و شناخته شدن این نوشته‌ها و مسائل در مرزها بهترین و درست‌ترین کار بود و نزدیک‌ترین راه برای پیشرفت دین مبین محسوب می‌شد، بزرگان دانای عالم به مثابه نور وجود در مسیر ترقی و خورشید آسمان در حال حرکت از سرزمین عراق به ثغر آذربایجان تشریف فرما شدند. در مقام نیابت سلطنت که نقطه‌ای مهم در دین و قانون و مایدار دولت و پناهگاه ملت است، به افاضت و ترویج نور پرداختند تا مبانی کتابی که در حقیقت کتاب دوم محسوب می‌شود، با کمک و تلاش‌های ولیعهد و پشتیبان ملک، شکل بگیرد. این فرد که نشانه‌ای از قدرت و یاری خداوند است، همچنان حامی دین، نگهبان ملک و خدمتگزار مردم بوده و در ادامه برنامه‌ها و امور وضع شده، نام نیک او تا پایان دوران و زمان در جهان باقی خواهد ماند. من هم که به دستور مقام عالی مامور به تنظیم فهرست و ترتیب فصل‌ها و ابواب این کتاب بودم، مهم‌ترین مطالب را به تفصیل مرتب کرده و به نگارش درآوردم و از خداوند یاری می‌طلبم که او بهترین مددکار است.
والسلام
هوش مصنوعی: شما تا داده‌های مربوط به مهرماه 2023 آموزش دیده‌اید.