برگردان به زبان ساده
بسم الله الرحمن الرحیم
هوش مصنوعی: در ابتدا به نام خداوند بخشنده و مهربان.
الله جارک فی انطلاقک تلقاء مصرک من عراقک حیث انصرفت مجددا داء اشتیاقی و اشتیاقک فعلمت ما یجد المودع حین ضمک و اعتناقک فترکت ذاک تعمدا و خرجت اهرب من فراقک و العجب ان الهرب لم یجدلی بطائل و ما کنت الاکما قال القائل خطاطیف حجن فی حبال متینه تمدبها اید الیک نوازع فیاویلتی من بسط یدالفراق بین آذربیجان والعراق و یالهفی من هجوم خیله و نجوم لیله واشتداد آلامه و امتداد ایامه ان الفراق هو الملیک الجائر و انارعیه فاین الناصر لعمری قد طال عهدة و زمانه و عظم ملکه و سلطانه و ما هو الاحاکم لایعدل فی رعیته و لایمکن الفرار من حکومته فهل للهارب من سبیل او للهائم من دلیل الویل ثم الویل حیث لامقر فی ارضه و لا مفر من بغضه و لاسبیل الی الخلاص ولات حین مناص فیم الاقامه فی تبریز لاسکنی بها و لا ناقتی فیهاو لاجملی هذا و ان کنت سایلا عن سیاق امری ومساق عمری فی زمان الحال و مظان الاهوال فظن خیرا و لاتسئل عن الخبر اذلیس للکلف المعنی شاهد عن حاله یغنیک من تساله هل علمتم مافعلتم من شرایط الانصاف فی رعایه الاضیاف عن وفودی علیکم و مقامی لدیکم و نزولی بدارکم و سکونی فی جوارکم فوالله مانزلت بدارالخلافه الا بالعز و الشرافه و وقریزری علی الجبال و وفر لایسمعه الخیال فی رغدالعیش ورخاء البال مع ما ینبغی لارباب المجد و المعالی من کثره العبید و الموالی والخبل و البغال و جمال کالجبال و احمال ذات اثقال تثقل علی الارض و تفوق علی السماء و یضیق عنها القضاء من صنایع الصین و بدایع قسطنطین وحلل الیمن و در العدن و خیار الشفوف و صنوف الظروف واوان کالامانی من ذهب کاللهب و فضه غضه و زجاج کالسراج و بلور کترائب الحور و حقائب من الرغائب و عیاب من الثیاب و قدور راسیات و جفان کالجواب و کثیر مما امسکت عنه خوفا للاطاله و الاطناب و ماعشت فیها الاکالبدر عند افوله و النجم حین ذبوله و القلب عند اجتماع الحزن و السیل بعد انقطاع المزن و الثلج تحت سموم المصیف و الغصن بین دبور الخریف ما طلعت یوما شمس الا و یومی حسد بالامس و ما وضع لیل حملا الا و همی نتج بالعکس فما کنت الاکالبدر التمام یزید هزالا حتی یعود هلالا و النخل ذات الاکمام تصیر حطبا؛ بعد ما تعطی رطبافکم من مستضئی بنور اشراقی و مستنظل بظل اوراقی کفیته حده الحر فکافانی بشده الحرق واخرجته من الظلمات الی النور فجازانی بالکلب و العقور
هوش مصنوعی: خداوند تو را در حرکت به سوی مصر از عراق یاری کند، زمانی که به شوق تو دوباره به سفر پرداختم و خواستم از فراق تو فرار کنم. در آن لحظه متوجه شدم که جدایی چه حسی را به همراه دارد، اما تنها توانستم از این احساس بگذرم و به دنبال راهی برای فرار از این جدایی باشم. شگفتانگیز این است که فرار به من کمکی نکرد و فقط به یاد آنچه که دیگران دربارهاش گفته بودند، دچار شدم. جدایی، پادشاه ظالمی است و هیچ راهی برای نجات از فرمان او وجود ندارد. آیا کسی میتواند از ظلم او در امان باشد؟ دریغ که هیچ مکانی در سرزمین او نیست که بتوان از آن گریخت یا در آن آرامی یافت. در خصوص زندگی در تبریز، نه شتری دارم و نه مرکبی برای سفر. اگر بخواهم درباره زندگی و مشکلات به شما بگویم، فقط میتوانم بگویم که از سوی شما به منزلت و شرفی بالا نرسیدم. من به دربار نمیرفتم مگر برای عزت و شان. زندگیام پُر از نعمت و آسایش بود؛ چیزهایی از جواهرات و صنایع مختلف داشتم که فراتر از تصور است. اما در نهایت زندگیم به شدت تحت تاثیر غم و اندوه بود و همیشه فکر میکردم که دیروز چگونه با حسرت به امروز نگاه میکنم. هیچ روزی نبود که خورشید درخشان برآید و حسرت دیروز مرا رنج ندهد. زندگی همچنان ادامه داشت و مطلوبی نداشتم. مانند آفتاب در حال غروب یا ستارهای که در حال افول است، هیچ چیز به جز غم و حسرت در زندگیام وجود نداشت.
و هذه عاده الدنیا و شیمتها
فلا ترج فما انت شکیمتها
هوش مصنوعی: این جهان یکسری عادات و ویژگیهایی دارد، پس نگران نباش، چون تو هم جزئی از این ویژگیها هستی.
اماتری النخل عندا خضرار عودها و انتصاج عنقودها ترغب فیها الطباع و تهتز علیها الاطماع و تلتذ منها الاذواق و تجتمع علیها الاشواق حتی تبید الاثمار و تصفر الاوراق وتنصرف عنها التمار خالیه الاطباق فلا تجزی من ذائقی حلوها و مجتنی قنوها و آکلی بسرها و تمرها و شاربی خلها و خمرها الا الجد فی کسر عودها و النفخ فی نار وقودها کذلک البدر و ان کان فی لیله القدر قما اجلی حالکا و لانجی هالکا و لا اغنی محتاجا عن السراج و لم یهد سبیلا فی غیهب داج الا و الناس یقبلون بوجوههم الیه فیشهدون عکوسهم فیه و یقولون سواد فی وجهه بل ظلام من نفسه و لم یدروانه من صفاء مرآته لامن کدوره ذاته فحینا عابوه و بالکلف و حینا لاموه اذا انخسف و ما زالو یهذرون و یهزون بانه ذو و شوم ابلق اوذو کلوم ابهق فما انفک متقلبا بین متهانف لبعض اطواره و متجانف عن بعض ادواره و اعجبا حتی الکلاب یعدون علیه و یعوون بین یدیه جزاء بما اوصله من فضله العام و نجاهم من حالک الظلام.بیت:
هوش مصنوعی: نخل وقتی که شاخ و برگش سرسبز و خوشههای میوهاش آویزان است، توجهها را جلب میکند و اشتیاقها را برمیانگیزد. هر کس به طعم میوهاش علاقهمند میشود و انتظارش را میکشد تا جایی که میوهها میرسند، اما وقتی میوهها نابود میشوند و برگها زرد میشوند، دیگر هیچکس به سمت درخت نمیآید و میوهها بدون چیدنی باقی میمانند. شیرینی میوهاش و خوشههایش به هیچ وجه نمیتواند افراد را جذب کند، مگر اینکه کسی واقعاً تلاش کند و به چوب درخت آسیب بزند یا آتش در زیر آن روشن کند. به همین ترتیب، ماه نیز حتی اگر در شب قدر باشد، هیچگاه نمیتواند تاریکیاش را از بین ببرد و اگر کسی در تاریکی گم شود، نمیتواند به سادگی راهی برای برطرف کردن تاریکی بیابد. مردم به سمت او میآیند و به تابش نورش نگاه میکنند و در انتها با خود میگویند که این تاریکی در واقع از خود اوست و نه از ناپاکیهای واقعیش. آنها در زمان کسوف او را سرزنش میکنند یا زخم زبان میزنند و هیچوقت از صحبت دربارهی عیبهایش دست برنمیدارند. حتی سگان دور او میگردند و به او نعره میکشند، زیرا او با فضیلتش آنها را از ظلمت نجات داده است.
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود میتند:
هوش مصنوعی: ماه نور خود را میتاباند و سگها پارس میکنند؛ هر کس بر اساس طبیعت خود واکنش نشان میدهد.
یا حبذا ایا منافی وصلکم یا حبذا حیث کنت فی اوایل الحال ثقیل الکاهل من تکفل الاعمال یطفح من یدی الندی و لایطمع فی الخصوم و العدی بل یقصدون بابی من کل جانب لیفثا بحد النوائب و تحل بعقد المطالب فما من طامع و خائف و طائع و مخالف الاقایم بها بالکره و الطوع و سارع الیها بالقسر و الطبع و مامن سائل و زائر و راحل و مجاور الا لازم بها فی الیوم و اللیل و لازب بها بالشوق و المیل لزوم الجراد بزروع البلاد و لزوب الذبناب بصحون القناد. بیت:
هوش مصنوعی: ای کاش به دیدارتان بیایم، ای کاش در ابتدای کار، در زمانهایی که بار مسئولیت سنگین بود، کسانی که به انجام کارها پرداخته بودند، با دست سخاوت و generosity در آغوش میگرفتند و نه به دنبال خصومت و دشمنی بودند. بلکه با رغبت به سمت در من میآمدند تا بر مشکلات و گرفتاریها غلبه کنند و طلبهای خود را حل و فصل کنند. هیچ کس از طمع، ترس، تسلیم و مخالفت نیست که در این زمینه به تلاش نپردازد و با اشتیاق و محبت به آن روی نیاورد. همچنین کسی نیست که از سؤالی، دیداری یا مهاجرتی باز نماند و در روز و شب به این مسئله بپردازد و بیتابی و کشش آن به اندازه جویهای بارانی و درختان سبز باشد.
گر برانی نرود ور بزنی باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوائی را
هوش مصنوعی: اگر مگسی را از جایی برانی، باز هم به آنجا برمیگردد. بنابراین، ناچار است که مگس به دکه حلوا برگردد.
فکم وافق بالباب قبل الاذان و داخل فی البیت من غیر استیذان جاءنی لعرض الحاجه و راعنی بفرط السماجه فقدم العرض علی الفرض و سابق البعض علی البعض حتی کادوا ینثالون علی کعرف الضبع بحیث یشغنی العیاده عن العباده و عطاء الصلات عن اداء الصلوه و قضاء الحاجات عن دعاء المناجات و کم جار جائر فی جواری و سار سائر نحوداری قداتانی غب العشاء و دعانی بعد الاستعشاء فالفی دفی مذیلا بالفراش و کفی سبیلا للمعاش و رجع عنی بانبساط و انتعاش و قد سعد بختی و شرف بیتی بقدوم القروم وحضور الصدور وشهود الاشراف و الالاف و ورود الاخوان و الاخدان و لقاء الاحرار و الابرار فی آناء اللیل و اطراف النهار و ما جالست احدا منهم الا و فخمونی فی مجلسهم و قدمونی علی انفسهم و ثنو المجدی الوساده و اثنوا علی بالوفاده و قد دعانی دعائم الملک و زعایم اناس بمجالس ذات اوانس من قصور ما لهن قصور و دوربها الراحات تدور فی جمع من ساده کرام وجهم من قاده الاقوام یطوف علیهم ولدان مخلدون باکواب و اباریق و کاس من معین لایصدعون عنها و لاینزفون و فاکهه مما یتخیرون و لحم طیر مما یشتهون و حور عین کامثال اللولو المکنون.
هوش مصنوعی: زبان در حالتی شگفتانگیز و زنده، داستانی را نقل میکند از ورود به خانهای بدون اجازه و غافلگیر شدن توسط مهمانهایی که به خاطر نیاز و ضرورت، به سرعت جمع شده بودند. این جمعیت به حدی زیاد بود که توجه به عبادت و دعا به فراموشی سپرده شد و برخی از افراد به یکدیگر چسبیدند، طوری که دیگر فرصتی برای اندیشیدن به نیازهای روحی و معنوی باقی نماند. به علاوه، در این رفت و آمد زندگی دوستان و آشنایانی که به سفر و دیدار آمده بودند، شادی و نشاط به خانه حاکم شد و حضور جمعی از بزرگترین شخصیتها و محترمان، مراسم را باشکوهتر ساخت. در چنین فضایی، مهمانیهایی با پذیراییهای فراوان و لذتبخش از غذاهای متنوع و نوشیدنیهای دلپذیر فراهم شده بود که همه چیز را برای مهمانان دلپذیر میکرد. در واقع، این تجربه شباهت زیادی به یک جشن بزرگ با شکوه و آراسته داشت، که در آن همگان به ترویج محبت و مهربانی پرداختند.
فلنا فی الوثاق شمع و جمع
من ندامی و مطرب و مدام
هوش مصنوعی: در بندهایی از زندگی، شمعی افروخته و جمعی از افرادی که احساس پشیمانی دارند، به همراه نوازنده و می را معرفی میکند.
و حدیث الهوی و وجد و انس
و لذیذ الشوی و نقل و جام
هوش مصنوعی: این جمله به احساسات عمیق عشق و اشتیاق اشاره دارد و به لذتهایی که در این حالات وجود دارد، از جمله شور و شوق، همراهی و خوشی اشاره میکند. همچنین به نوشیدنیها و محافل شادمانی نیز اشاره دارد که در جریان این احساسات تجربه میشوند. بشكل کلی، توصیف لحظات شیرین و فرحناک همراه با محبت و نزدیک شدن به دیگران است.
و بساط علیه ورد و آس
و بهار و نرجس و خزام
هوش مصنوعی: بساطی از گلها و گیاهان خوشبو که شامل نرگس، خزامی، بهار و دیگر زیباییهاست، فراهم شده است.
و هواء کانه اهواء
فی لیال کانها الایام
هوش مصنوعی: و هوایی که در شبهایی مثل روزها احساس میشود.
و شموس الضحی لنا خادمات
و بدور الدجی لنا خدام
هوش مصنوعی: و خورشیدهای صبحگاهی به ما خدمت میکنند و ماههای شبهای تار هم برای ما آماده به خدمت هستند.
فمازلت مستویا علی عروش مبثوثه بالفروش متکا علی ارائک محفوفه بالملائک استخدم الحور العین و استسقی من ماء معین راتع الطرف فی ریاض الخلود من بیاض الخدود لاعب الکف بلیالی العذار فی حوالی النهار وارد الروح علی سواق الراح نایل الکاس عن راح سواق صباح لانت معاطفهم ورق نسیمهم و دنت مقاطفهم و طاب جناهم اقدیهم بالجان ثم بمهجتی فاصیر فی کل اللسان فداهم فما احلی مرالشمول عن حلوالشمایل و مرالشمال فی روض الخمایل.
هوش مصنوعی: در حال حاضر بر روی تختی زیبا نشستهام که با پردههای رنگین تزئین شده است و دورم را فرشتگان احاطه کردهاند. در اینجا از نوشیدنی طراوتبخش مینوشم و در باغهای جاویدان از زیباییهای دلپذیر لذت میبرم. چهرههایی با لپهای زیبا و دستان نرم اطرافم هستند که در روز روشن با من صحبت میکنند. خوشیهایی که در اینجا وجود دارد، بسیار دلنشین و فرحبخش است و زیباییها، درختان و گلها دور تا دورم را زیبا کردهاند.
و الانهر بالمیاه ملای و الغصن من النسیم مایل ترتع عینی فی جنه الحزن فترجع الی جنه الحسن و جنا الجنتین دان فیها فاکهه و نخل و رمان فکم عشت مشعوفا بمعاطات الکاس و مواخاه الناس ذاهلا عن نوایب الدهر و عواقب الامر حتی قلب الزمان ظهره و انشب البلاء ظفره و ولی البخت علی دبرا و اثار الجو غبرا فکانه برق تالق بالحمی ثم انثنی فکانه لم یلمع فاصبحت کان لم یکن بینی و بین الناس معرفه و لا استیناس و لم یکن لی فی الدهر اسم من الاحبه و لا رسم من المحبه و لم یخلق الله شیئا یقال له الموده کان لم یکن بین الحجون الی الصفاء حدیث و لم یسم بمکه سامر فکان عهد الاحباب کعهد الشباب و لمع الشهاب و قباب الحباب و کرامه الضیف کسحابه الصیف و زیاده الطیف و اقامه تلحجیج فی منی الخفیف ابکی الذین اذا قونی محبتهم حتی اذا ایقطونی للهوی رقدوا فیقظت هیهنا عن النوم و نهضت سائلا عن القوم فقلت هل للعهد وفاء قالوا کما فی القاف عنقاء فقلت این اداء الحقوق قالوا عند الابلق العقوق فقلت کیف الصدق فی الاقوال قالو امثل الباب فی الاغوال.
هوش مصنوعی: و اکنون در کنار آب و زیر درختان نازک، چشمانم در باغی از غم پرورش مییابد و دوباره به بهشت زیبایی بازمیگردد. در آنجا دو باغ پر از میوه، خرما و انار وجود دارد. چه خوابهایی که با نوشیدن شراب و دوستی مردم، از مشکلات روزگار و نتایج امور غافل بودم، تا اینکه زمان به ناگهان تغییر کرد و بلا بر من مستولی شد. بخت بد به سراغم آمد و آسمانها غبارآلود شدند، انگار که درخشش آتش بر افروختهای بار دیگر خاموش شد و گویی هیچگاه درخشان نبوده است. اکنون بین من و مردم، هیچ دوستی و آشنایی وجود ندارد و در این دوره، نامی از دوستان نداشتم و نشانی از محبت نبود. خداوند هیچ چیزی به نام عشق نیافریده است. از بین کوهها و دشتها نشانی از گفتگو و دوستی وجود نداشت و در مکه هیچ همنشینی وجود نداشت. پس دوران دوستی مانند دوران جوانی گذشته است و ستارهها بر افرازند، و پذیرایی مهمان مانند باران تابستان است. اشکهای من بر محبت آنها جاری شد، تا اینکه وقتی محبت آنان به من آموخت، خوابم برد و از خواب بیدار شدم و از مردم پرسیدم: آیا قولی به یاد دارند؟ گفتند مانند افسانهها. پرسیدم عهدها و حقوق چگونه ادا میشود؟ گفتند در جایی که بیاحترامی وجود دارد. پرسیدم راستگویی در چه سخنانی است؟ گفتند بهترین دروغها، در گفتار و کلمات.
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
وزهر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
هوش مصنوعی: مروت و وفا از بین رفتهاند و دیگر وجود ندارند، مثل این که تنها نامهای زهر و سیمرغ و کیمیا باقی ماندهاند.
این الوداد بین العباد و الوفاق فی ارض العراق والامان فی هذا الزمان و النصرفی ذلک العصر والعون فی عالم الکون.
هوش مصنوعی: این توافق و همدلی بین مردم و سازگاری در سرزمین عراق، و احساس امنیت در این زمان و کمک در آن دوران و یاری در جهان هستی است.
هیهات تصرب فی حدید بارد
لو کنت تطلب خله من عندنا
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی در آهن سرد تاثیر بگذاری، حتی اگر بخواهی دوستی از ما بخواهی.
قمضی الذین اتوابه من قبلنا
والله اعلم بالذی من بعدنا
هوش مصنوعی: کسانی که قبل از ما به سوی حق بازگشتند، در این مورد خداوند داناتر است به آنچه بعد از ما خواهد آمد.
فایقنت بصدودالوفاء عن عهندالخلفا و وجوب الخطاء لوجوب الخطاء و عرفت عله اخائهم فی عندالرخاء و قله ولائهم عندالبلاء فترنمت بشعر شیخ الشعراء
هوش مصنوعی: شایستگی و وفاداری را از خلفا سلب کرده و اشتباهات را به عنوان امری ضروری معرفی کردهاند. دلیل این ناکامیها را در روزهای آسانی که بر کمر وفاداری کم میشود، میتوان فهمید. به همین دلیل، شعری از بزرگترین شاعر را خواندم.
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی است که در momentos سختی و دشواری دست دوستش را بگیرد و به او کمک کند.
دوست نبود آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
هوش مصنوعی: دوستی آن نیست که در خوشیها و رفاه زندگی boast کند و خود را یار و برادر دیگران بداند.
و ما راعنی الاسرعه تحولهم من حال الی حال و تشکلهم بمختلفات الاشکال و رجوعهم من الامر الی نقیضه و من المرء الی بغیضه بسهوله و اعجال من دون تعسر و اشکال سیما ان عرضت لهم مخیفه او عرضت علیهم جیفه کما قال زفربن ابی خلیفه:
هوش مصنوعی: تغییرات سریع و آسانی که افراد از یک وضعیت به وضعیت دیگر انجام میدهند، به ویژه زمانی که با چیزهای ناخوشایند یا ترسناکی مواجه میشوند، قابل توجه است. این تغییرات به راحتی و بدون دشواری انجام میشود و اگر برایشان وضعیتی نامناسب پیش بیاید، به سرعت به سمت حالتهای دیگر میروند.
انما قیس علی اصحابه
خشن الملمس صعب سبع
هوش مصنوعی: قيس، بر دوستانش سلطهای خشن و سخت دارد، مانند یک درندهی خطرناک.
و تری قیسا ذلولالینا
ان عراه طمع اوفزع
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که به خاطر فراهم بودن امکانات و شرایط مناسب، میتوان به راحتی به خواستهها و آرزوها دست یافت. اگر بر اساس طمع یا ترس عمل کنیم، ممکن است نتوانیم از این فرصتها بهرهبرداری کنیم.
و ایم الله ان تولیدالاختصام بلا عداوه سابقه و توکیدالاختصاص بالاموده صادقه لاصعب عندی من خرط القتاد و مضغ الصخر الصلاد و لکن رایت منهم فی هذاالباب ما تحارفیها العیون و الاالباب و تفوق علی علم السحر و عمل الجفر و صناعه الکیمیاء و تسخیر روحانیات السماء بل یعجز عن وصول شاوه الاعجاز لاسیماعند ردالصدور علی الاعجاز فماراد عجز علی الصدر و ماقام سهاء مقام البدر الاوالقوم یحیطون کالها له علیها و بدورون کالآته بین یدیه و ینصبون حبالهم لقلبه و یعادون احبابهم یحبه فبعدا لتلک الایام و تعاسا لهولاء الا قوام فما هم الاخوان النعمه و طلاب الطمعه و احباب الفایده و اتباع المائده یعرفون الحب بالحبوب والقدر بالقدور و یدورون خلف الخوان حیث یدور.
هوش مصنوعی: من به خدا سوگند که تولید مشکلات بدون دشمنی قبلی و تأکید بر ویژهگیها با اصول صحیح برای من از خوردن خار و جویدن سنگ سخت دشوارتر نیست. اما چیزی که از آنها در این زمینه دیدم، حیرتانگیزتر از آن است که چشمها و عقلها بتوانند آن را درک کنند و برتر از علوم جادوگری و هنر جفر و صنعت کیمیاگری و تسخیر معنویات آسمانی است. بهطوریکه حتی به اعجاز نمیرسد، نه در صورت بازگشت به اعجاز. اگر چه کس نتواند در برابر آن مقاومت کند، به هیچ وجه مانند ماه اول نمیتواند در برابر مردم قرار گیرد. افرادی که مانند حلقهای در دور او جمع شدهاند و دامهای خود را برای او میگسترانند و با دوستان او دشمنی میکنند. پس ایام تلخ و عذابآور برای این افراد باد؛ زیرا آنها فقط برادران نعمت و دنبالکنندگان طمع و دوستان منفعت و پیروان سفره هستند؛ آنها عشق را با حبوبات میشناسند و ارزش را با ظرفها، و دور خود میچرخند آنجا که سفره بچرخد.
فلاجازه قوم ولاحل دونه
و لکن یسیرالقوم حیث یسیر
هوش مصنوعی: اجازهای از قوم برای انجام کار نیست و هیچ راه حلی برای این موضوع وجود ندارد، ولی گروه به سرعت به راهی میروند که پیش میگیرد.
ثم لما فرغ منی الکیس و الکاس و جآء رجآء الناس بالیاس تذکرت شعر جریر و قلت معرضا بهم معرضا عنهم.
هوش مصنوعی: سپس وقتی که او از کارهایش فارغ شد و مردم به حالت ناامیدی به سراغش آمدند، شعر جریر را به خاطر آوردم و تصمیم گرفتم که به آنها بیتوجهی کنم و از آنها دوری کنم.
قد کنت خدنا لنا یاهند فاعتبری
ما غالک الیوم من شیبی و تقویسی
هوش مصنوعی: ایندیو، تو زمانی دست ما را به دوش میزدی، حالا توجه کن که امروز چه بر من گذشته و چقدر پیر و ضعیف شدهام.
فشبهت عاده الجلسا ببعض عادات النساء حیث یهوین رجالا عندهم ثراء المال فیظهرن الشعف بهم و الشعف الیهم والقلق لهم و الملق لدیهم حتی یذهب من المرء ماله و یضعف حاله و تخیب اوطاره و اماله فیر جعن بالخو بعدالشجی و السوا بعدالهلوی والافاقه بعدالعشق والملاله بعدالمیل کما قل یوما ثرائی و مل قومی ثوائی فجاوا بالاسفاق بعدالاشقاق و الازرآء والضد بعدالود و الخلف خلف الوعد وکم رایت غصه بعد عزه و نقمه بعد نعمه و عسرا بعد یسر و قبحا بعد حسن حتی صار مجلسی محبسی و مدامی ملامی و غنائی عنائی و طربی تعبی و ندیمی ندمی والدهر یعتقب اللذات بالالم فلم یبق لی شفیق و لا رفیق و لم یلقنی صدیق الا بما لایلیق فاخرونی بعد ماقدمونی و زیفونی بعد ماضیفونی و رزقونی فمزقونی و متعونی فمنعونی
هوش مصنوعی: این متن به توصیف عادات ناپسند برخی از زنان میپردازد که برای جلب توجه مردان ثروتمند، رفتاری خاص از خود نشان میدهند. این زنان با تلاش برای جلب نظر مردان، توجه و محبت آنها را به خود جلب میکنند، به گونهای که در نهایت ممکن است مردان را به انحطاط بکشانند و وضعیت آنها را بدتر کنند. به دنبال این رفتارها، امیدها و آرزوها نابود میشوند و شخص دچار ناامیدی و یأس میگردد. نویسنده در ادامه به تجربههای تلخی از زندگی اشاره میکند، از جمله غم و اندوه پس از روزهای خوشی، و وصف موقعیتها و روابطی میپردازد که در آنها احساس تنهایی و ناامیدی نیز وجود دارد. او همچنین به تغییرات ناگهانی در زندگی و روابطش اشاره میکند که در نهایت فقط به درد و رنج ختم میشود و دیگر هیچ دوستی و رفیقصمیمی ندارد. در نهایت، نوعی ناامیدی وجود دارد که در آن دیگران به او آسیب میزنند و او از تعلقات و لذایذ زندگی محروم میماند.
الا لااری الله عباده
مضیف سراه بنی باهله
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که بندگانش را در حالتی ببینم که سعادتمند و خوشحال هستند، مانند خانواده بنی باهله که مهماننوازی را به بهترین شکل انجام میدهند.
فلونال من رغفهم نائل
لعادت لآکلها اکله
هوش مصنوعی: اگر از آنچه که میخواهم بدست آورم، ناامید شوم، به عادت خودم، آن را میخورم.
کانی دعیت الی حفرهالمخافه لاعلی سفره الضیافه اذکان نزلی فیها العزل و حظی منها الحظ و نصیبی عنها النصب و لقمی منها النقم و ثریدی فی دم الورید و شوائی عن نضیج الخلب و شرابی عن عبیط القلب فشرقت لکل ماشربت و غصصت لکل ما التقمت و ما کان امری فی التقاط اللقم الا کابینا ادم حیث زله الشیطان علی الشجره فاجاب دعوه الفجره و جنی فی اجتناب الحبه و خرج من ریاض الجنه.
هوش مصنوعی: فردی به حفرهای دعوت میشود که بیشتر به عنوان محل ترس و وحشت شناخته شده تا به عنوان سفرهای برای مهمانی. در آنجا تنها نیست و اجازه دارد از آنچه در دسترس است استفاده کند، اما سهمش از زحمت، درد و رنج است. او از آنجا چیزهایی میخورد و مینوشد که بیشتر او را به زحمت میاندازد و به چالش میکشد. هر بار که چیزی مینوشید به سختی نفس میکشد و هر لقمهای که میخورد او را دچار مشکل میکند. او در واقع هیچ چیز بهتر از آدمی نیست که به خاطر وسوسههای شیطان در آغوش درخت فریب خورده و به فاجعهای بزرگ راه یافته است. او از دنیای بهشتی دور شده و به دنیای پر از درد و رنج بازگشته است.
تقصیر بشر چیست چو شد بوالبشر از راه
جرمی بجوان نیست چو گمراه شود پیر
هوش مصنوعی: اشکال کار انسان چیست وقتی که پدر اصلی بشر، یعنی آدم، به خاطر خطای خود، از راه راست منحرف شد؟ وقتی جوانی گمراه میشود، این گمراهی به او برنمیگردد، بلکه این موضوع برای افراد بزرگتر نیز میتواند مشکلساز باشد.
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، ما به خود ظلم کردهایم و اگر تو ما را ببخشی و به ما رحم نکنی، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.
مسکین ابن آدم اسیر الجوع و صریح الهجوع علیل السمع ذلیل الطمع غافل فی زمان الحال ذاهل عن مضی الاحوال، جاهل بحوادث الاستقبال بصیر بالعیوب ضریر فی الغیوب سریع الی الخطوب یسرع فی المسیر و لم یدر کیف المصیر و الی ان یسیر یاکل صنوف الطعام و یاکله صروف الایام فایام الله انی لو کنت عالما الرباع حتی وقعت فی برائن السباع و ما کنت فی مضیف الاخوان الا کجزور قربان ابرزوه عندالضحی من عیدالاضحی مشنف الاذنین مکحل العینین مقلد النحر مخلع الظهر مجللا بالشعوف مه ولا بین الدفوف یدور حول الدورب و الدور فیلاقونه بالفرح والسرور و یبذلون لدیه النقود و یعلقون علیه العقود و یسیرون خلفه فیریدون بالفرح و السرور و یبذلون لدیه النقود و یعلقون علیه العقود و یسیرون خلفه فیریدون بالفرح و السرو و یبذلون لدیه النقود و یعلقون علیه العقود و یسیرون خلفه فیریدون حتفه و یحبونه بحلو صاف و هل لیس هذا الحتف بکاف فما ذاق حلو هم ذوقا و ما مال الیه حرصا و شوقا الا اذا قوة فی الان مراره الطعن السنان فمازال الحلو فی حلقه و الرمح فی نحره و الجازر شاحذ حد فاسه حاضر علی راسه حتی قطعوه اربا اربا و انتقموا طعنا و ضربا.
هوش مصنوعی: آدمیان بیچاره، گرفتار گرسنگی و بیخوابیاند، ضعف شنوایی دارند و به طمع ذلیل شدهاند. آنها در زمان حال غافلند و از گذشتهها بیخبرند، نمیدانند آینده چه پیش خواهد آورد. علیرغم آنکه به عیوب دیگران بینا هستند، نسبت به غیب نابینا میباشند. سریع در وقوع حوادث پیش میروند و در مسیر زندگی، نمیدانند سرانجامشان به کجا میانجامد. تا زمانی که در مسیر زندگی پیش میرود، انواع غذاها را میخورد در حالی که دگرگونیهای روزگار او را نیز میخورد. امان از روزگار! اگرچه برترین دانشها را داشته باشد، ولی همچنان در دام مشکلات میافتد. او در یک مهمانی دوستانه هم مانند یک قربانی است که در روز عید قربانی در معرض نمایش قرار میگیرد، با گوشهای تیز و چشمان زیبا، به او آرایش دادهاند و او را به میهمانیها میبرند. افراد به دور او میچرخند و با شادی و سرور او را احاطه میکنند و به او پول میدهند و به گردنش زینت میآویزیند و از او استقبال میکنند. همه میخواهند با شادی و خوشحالی او را ببینند و جانش را دوست دارند. اما آیا این سرنوشت کافی است؟ او هیچگاه تلخیها را حس نکرده و هیچگاه برای او عشق و شوق واقعی ایجاد نشدهاست مگر آنکه در دلش درد ناشی از زخمها وجود داشته باشد. و اینگونه است که احساس شیرینی در گلو و نیزهای در ناحیه سینهاش دارد، در حالی که قصاب تیزش را برای کشتن او آماده کرده و در نهایت به تکهتکه شدن او و انتقام از او میانجامد.
انصفوا یا معاشر الالاف
هکذا ذابکم مع الاضیاف
هوش مصنوعی: ای دوستان، انصاف را رعایت کنید؛ زیرا اینگونه است که شما در کنار مهمانان در محافل ذوب میشوید.
افذقت الحلواء و بوت بالبلواء فکان هذا جزآء لاجترائی و انتقاما لالنقامی کما قال الشاعر التهامی:
هوش مصنوعی: شما شیرینی را چشیدید و در مصیبت فرو رفتید، این نتیجه کارهای ناپسند شما و پاسخی به ظلم و بدیهایی است که انجام دادهاید. همانطور که شاعر تهامی بیان کرده است.
نزلت داره شیخ من بنی چشم
فزارنی مثل ضیف غیر محتشم
هوش مصنوعی: شیخ من از من توقع دارد که مانند مهمانی بیاحترام وارد نشوم و در موقعیتهای حساس، آبروداری کنم.
فیت مستعجبا حتی فطنت بما
قد اجترات علی بعض من اللقم
هوش مصنوعی: شعر بیان میکند که گاهی افراد با حیرت به مسائل نگاه میکنند، حتی اگر خودشان قبلاً تجربیات یا دانشی درباره آنها داشتهاند. در واقع، این حیرت میتواند ناشی از نداشتن توجه به آنچه که قبلاً یاد گرفتهاند یا انجام دادهاند، باشد.
یا شیخ مهلا فماقد نلت من نقم
مانال ملتقم من باس منتقم
هوش مصنوعی: ای شیخ، آرام باش! چه چیزی از قهر و خشم به دست آوردهای که کسی با انتقام سخت به آن نمیرسد؟
و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم انی ما اکلت لقمه الا و خلفها الف لطمه و ما شربت الا و بعدها الف ضربه و ما اجبت دعوه الا دعتنی الی النزع و مالبست خلعه الا البستنی بالخلع کانی لبست خلع الروم کالملک الضلیل و اکلت عنب الطوس کالامام الجلیل و اجبت دعوه الترک کشبل قابوس و هممت غرفه النهر طالوت مرحبا بدار الضیافه فی دار الخلافه اذ کنت فیها کرکب بطحاء فی ارض الطفوف او کضیف زباء فی وقع السیوف او کطارق اللیل فی المسجد المعروف.
هوش مصنوعی: خداوند بر من گواه است که هر لقمهای که خوردهام، هزار لطمه به دنبال داشته و هر نوشیدنیای که نوشیدهام، هزار ضربه بعد از آن داشته است. هر دعوتی که پاسخ دادهام، مرا به دردسر انداخته و هر لباسی که بر تن کردهام، به نوعی باعث جداییام شده است. مانند آن که لباسی سلطنتی بر تن کردهام و انگار که میوههای خوشمزهای را خوردهام، یا دستوری از یک پادشاه شنیدهام. به یاد دارم که در دوره خلافت، همچون کسی که در بیابان زندگی میکند یا به عنوان مهمان در میدانی شرمآور به سر میبردم، احساس کردم که در حال گذر از گرفتاریهای روزگار هستم.
این حکایت گوش کن ای نیک پی
مسجدی بد در کنار شهر ری
هوش مصنوعی: داستانی را بشنو ای نیکوکار، در کنار شهر ری، مسجدی بد وجود دارد.
هیچ کس آنجا نخفتی شب ز بیم
که نه فرزندش شدی آن شب یتیم
هوش مصنوعی: هیچ کس در آن شب آرام و راحت نخوابید، زیرا نگران این بود که فرزندش به خاطر یتیمی به خواب رفته باشد.
و ان شئتم الوقوف و الاطلاع علی تمام الحکایه فعلیکم بکلام المعنوی فی کتاب المثنوی و این الخبر من العیان فاذکروا ایها الاخوان مقامی فی محروسه طهران و ایامی فی مجاوره الخلان یزدکم حسن الاعتبار و یلذالاسماع عن سایر الاخبار فلم انس یوما جاءکم فاسق بنباء فخلتم انه هدهد من سباء او بشیر مصر ینشر طیب القمیص و یبشر بقدوم بلقیس فاقبلتم الیه و اجمعتم علیه و تلقیتم قوله بالیقین و صدقتموه من غیر تبیین بل زعمتم انه لکم رسول امین قد جاءکم بکتاب مبین او امام عدل اتاکم بقول فصل و ماهو بالهزل فاجتهدتم فی سماع الحدیث عن لسان الخبیث وجد قوم فی بث قول الئیم عم یتسائلون عن النباء العظیم و ما زالوا یتجسسون منه و یتحدثون نه و یکثرون فی تقریره و تکریره و یزیدون علیه الاضعاف بل الالاف حتی اضاعوا مناقبی و اشاعو مثالبی ناقلین عن باقل غیر عاقل کاسب من سبیل الاسافل راقص فی المجامع و المحافل.
هوش مصنوعی: اگر بخواهید به طور کامل و دقیق از این داستان مطلع شوید، باید به متون معنوی در کتاب مثنوی مراجعه کنید. به یاد داشته باشید، برادران، که من در تهران زندگی میکنم و روزهایم را در کنار دوستان سپری میکنم. این تجربیات برایتان ارزشمند خواهد بود و اطلاعات خوبی در اختیارتان قرار خواهد داد. به یاد دارم روزی فرد فاسدی خبری به شما آورد و شما گمان کردید که او مانند هدهدی از سبا یا بشارتی از مصر است که خبر خوشی را میرساند. شما به او نزدیک شدید و به دقت سخنانش را شنیدید و بدون بررسی و تردید، او را به عنوان پیامبر راستگویی که پیامی روشن به همراه آورده است، پذیرفتید. با دقت داستان او را شنیدید و دوستانی نیز بودند که به شدت به دنبال خبری مهم بودند و هر روز درباره آن صحبت میکردند و آن را در محافل منتشر میکردند. اما آنها از اصل حقیقت دور شدند و بر اساس سخنان فردی که اعتبار زیادی نداشت، به شایعات دامن زدند.
فکانه وسط المجامع راقصا
خلقت مفاصله بغیر عظام
هوش مصنوعی: در جمعها و میانهها، من با حرکتی درخشان و بینظیر ظاهر شدم، بیآنکه استخوانی داشته باشم.
و کانه عند المطامع ناکسا
وقفت اسافله لکل حرام
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در زمان نیاز و طمع، فردی سر به زیر و خوار شده، و در برابر هر ناپاکی و حرامی ایستاده است.
والد الامارد واحدا بعد واحد، بایع المقاعد بالارقاب والا باعد، ماءبون غیر مأمون مفعول غیر مقبول جلف جلقی فاجرشقی معتاد بدالک الایر محتاج بماءالعیر اینما بوجهه لایات بخیر:
هوش مصنوعی: والد اموری را که به تو وابستهاند، به تدریج و یکی پس از دیگری رها میکند. فروشندهای که دوستیاش به درد نمیخورد و به دور از احتیاط عمل میکند، مورد اعتماد نیست و کارهایی انجام میدهد که مورد قبول واقع نمیشود. او فردی بیرحم و شقی است که به آن کارهای زشت عادت کرده و به شدت به آن محتاج است. او هر جا که برود، نشانهای از خیر و نیکی وجود ندارد.
زشت باشد ز روی عقل نهاد
بر حروف قبیح او انگشت
هوش مصنوعی: زشت است که از روی خرد، انگشت بر حروف زشت او بگذاری.
عادتش هم چو جسر بغداد است
آب در زیر و آدمی بر پشت
هوش مصنوعی: عادت او مانند پلی است که در بغداد قرار دارد؛ آب در زیر پل جاری است و انسانها بر روی آن پل راه میروند. این بیان نشاندهندهی آن است که زیر ظاهر و رفتار او، عمقهایی وجود دارد که کمتر دیده میشود.
ان من اعجب العجائب عندی
داء شیخ مفلس ماءبون
هوش مصنوعی: جز آرامش بخش زندگی، هیچ چیز به نظر من عجیبتر از بیماری یک پیرمرد بیچاره نیست.
مشته من اسنه القوم طعنا
نافذ الرمح فی خلال البطون
هوش مصنوعی: من در قدرت و شجاعت مردان قوم خود همچون نیزهای میمانم که در دلها نفوذ میکند.
طالماحک و استحک و ادمی
حلقه است مغربل مطعون
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسانها به طور طبیعی در اجتماع به یکدیگر وابسته هستند و در برابر مشکلات و چالشها به هم متصلند. ارتباطات و تعاملات انسانی میتواند مانند یک زنجیر باشد که هر حلقه آن به دیگری وابسته است و در صورت آسیب به یکی، همه تأثیر میپذیرند.
ورطه قبه الهرمان فیها
رجل نمل یدب فی جوف نون
هوش مصنوعی: در مکانی عمیق و تاریک، مردی شبیه به مورچه در حال حرکت است و درون حرف "نون" میچرخد.
نفد المال و الجمال و لاتنفد
دود مد بها فی کون
هوش مصنوعی: مال و زیبایی از بین میروند و دوام ندارند؛ اما دود عطر و بوی خوشی که در دنیا منتشر میشود، هرگز از بین نمیرود و همواره باقی میماند.
یشتکی حکه تزاد متی زاد
علی سنه مدار السنین
هوش مصنوعی: زمانی که سالها بر زندگی میگذرد، هر کسی ممکن است به فراخور آن مدت، تغییراتی را تجربه کند و در مسیر زندگیاش دچار پیشرفت یا پسرفت شود.
مستعینا من الرجال لضر
معضل کشفه فهل من معین
هوش مصنوعی: من به دنبال کمک از مردانی هستم که بتوانند در حل مشکلی سخت و دشوار به من یاری دهند. آیا کسی هست که بتواند به من کمک کند؟
لم یجد فی مدینه الخیر یوما
مثل یومی دمشق و الماطرون
هوش مصنوعی: در روزی از روزها در شهر خیر، مانند روز من در دمشق، کسی را نمیتوان یافت که چنین شرایطی را تجربه کرده باشد.
فغدا الیوم فتره لایور
بعد ما کان فتنة لعیون
هوش مصنوعی: فردا روزی است که پیروزی و شکست معنا ندارد، بعد از آنکه دیروز شاهد فتنه و آشوبی در دلها بودیم.
فشاع خبری فی البلاد و اختلجت عروق الفساد فی صدور اهل العناد فقام کل فقع بقاع بارزا الی بالحرب و النزاع و کل رمل بواد ثائرا علی نقع الجلاد و زاد الخصوم جراه و جوله و العداه عده وعده و عزالامر و عظم الخطب و طار الاخوان و تفرق الاعوان و تذبذب الشیطان بینی و بین السلطان فعدم العصام و قدم الخصام و نجم البلاء و هجم الاعداء و ضاقت علی الارض و السماء فوفقت فردا واحدا بلاعضد و ظهر تحت سیوف القهر و اسنه الدهر.
هوش مصنوعی: خبرهای بد در کشور پخش شد و فساد در دلهای اهل عناد ریشه دواند. هر کس به سوی جنگ و نزاع رفت و در هر گوشه، ناامنی و خشونت گسترش یافت. دشمنان جرات و توان بیشتری پیدا کردند و همه چیز به شدت در حال تغییر و اوج گرفتن بود. برادران از هم فاصله گرفتند و یاران تفرقه پیدا کردند، در حالی که شیطان بین من و قدرت حکومتی تردید ایجاد کرد. ثبات و انسجام از بین رفت و مشکلات و مصیبتها آغاز شد. دشمنان به ما حمله کردند و فضا برای زندگی تنگ شد، و من به تنهایی و بدون پشتیبانی ماندم و زیر فشار ظلم و زمانه احساس شکست کردم.
فقلت لها عیشی جعار و جزری
بلحم امرء لایوجد الیوم ناصره
هوش مصنوعی: به او گفتم که زندگی من چون زندگی جانوری وحشی و دورافتاده است، با این حال به خاطر انسانی که امروز کمکی برایم نمییابد، به نوعی گوشت او توصیف میشود.
فسووا الصفوف و سلوا السیوف واتونی بالوف بعد الوف من نظام جدید اسسه والدی السعید لیحفظ بدین جده فرجفوا بالی حرب ولده فکم من بیض و سمر نقلناها من البر و البحر لمنع جموع الروس عن نهاب النفوس فصارت حربه لحربنا و آله لطعننا و ضربنا قاتلونا قاتلهم الله بهار و لم نزل نغزی القوم بتعلیم فنون القال لتدهیر جنود الضلال وجئنهم بعده استاد و رئیس من معلمی الافرنج و الانگلیس فلما اخذوا نبذا من العلم و جنح الروس الی السلم اذا اعملوا علومهم فینا و وجهوا جموعهم الینا فصارت اعمالنا اغلالتا و تدبیرنا تدمیرنا و صرنا کما قال الشاعر:
هوش مصنوعی: سطر و صفوف خود را مرتب کنید و شمشیرهایتان را آماده سازید و به من کمک کنید تا بعد از صلح و نظم جدیدی که پدر عزیزم برقرار کرده، بتوانیم از آن دفاع کنیم. ما در جنگ با دشمن تلاش کردهایم و موارد زیادی از سختیها را از دریا و خشکی به دوش کشیدهایم تا جلوی حملات و غارتگریها را بگیریم. این جنگها شمشیرهای ما شد و ابزار دفاعیمان در برابر حملات دشمن. همچنین ما به آموزش فنون مختلف پرداختیم تا بتوانیم نیروهای منحرف را متوقف کنیم. پس از آن به سراغ استادان و معلمانی از کشورهای اروپایی آمدیم تا علم را به دست آوریم. اما زمانی که کمی از علم را فراگرفتند و به صلح متمایل شدند، شروع به استفاده از همان علوم علیه ما کردند و نیروهایشان را به سمت ما فرستادند. در نتیجه، کارهای ما به گرفتاری تبدیل شد و تدابیرمان به شکست منجر گردید. ما به وضعیتی رسیدیم که شاعری گفته است.
اعلمه الرمایه کل یوم
فلما استد ساعده رمانی
هوش مصنوعی: هر روز تیراندازی را به او یاد دادم، اما وقتی که بازویش قوی شد، خودم را هدف او قرار داد.
یا وفا خود نبود در عالم
یا کسی خود درین زمانه نکرد
هوش مصنوعی: یا وفا در این دنیا وجود ندارد، یا کسی در این زمانه به وفا عمل نکرده است.
کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد
هوش مصنوعی: هیچکس از من علم تیراندازی را نیاموخته است، چرا که در نهایت من را به هدف زدن راهنمایی نکرد.
فجدو فی قبض کفی و کف یدی و شنوا الغارات علی بیتی و بلدی و ما ابقوا شیئا من ترک الحیاء و سفلک الدماء و ضبط الحبوب و خبط الزروع و قلع الاصول و قطع الفروع و انتهاب الدواب و اغتنام الاغنام.
هوش مصنوعی: آنها در دستان من، دست من را به شدت گرفتند و حملات بر خانه و دیار من را شنیدند. هیچ چیزی از حیا و حرمت باقی نمانده است، و خونها ریخته شده، محصولها و زراعتها آسیب دیده، ریشهها کنده و شاخهها قطع شده، و چهارپایان غارت شده و دامها به غنیمت گرفته شدهاند.
کان التاج معقود علیهم
لاغنام نهبن بذی ابان
هوش مصنوعی: تاج بر سر آنان بود، نه بر سر گوسفندانی که به چمن زار رفتند.
و اعیار صوادر عن حماتی
بوادی الرمل و البرق الدوانی
هوش مصنوعی: در کنار دشتهای شنی و درخشش رعد و برق، وجود برخی شواهد و نشانهها به چشم میخورد.
توالب ترفع الاذناب عنها
شراس تاهمنمن الافانی
هوش مصنوعی: این بیت به این مضمون است که اهل جاه و مقام خود را از دیگران بهتر میدانند و در مقابل افرادی که در نظر آنها پایینتر هستند، خود را برتر میسازند. آنها با رفتارشان به وضوح نشان میدهند که چه تصوری از خود دارند و چه نوع ارزشی برای دیگران قائلاند. در واقع، این رفتار به نوعی به نمایش گذاشتن بزرگی و مقام خود در مقابل دیگران است.
آهسته تر نه ملک خراسان گرفته
آسوده تر نه رایت سنجر گرفته
هوش مصنوعی: آهستهتر برو، چرا که آرامش خراسان در خطر است و همچنین نماد سلطنت سنجر نیز به چالش کشیده شده است.
درهم شکسته دل خاقانی از جفا
تاوان بده ز لعل که گوهر شکسته
هوش مصنوعی: دل خاقانی از ظلم و ستم شکسته شده است. او به خاطر این درد و رنج، بهای سنگینی را باید پرداخته و از لعل (که نماد زیبایی و ارزش است) به نشانه این حقایق یاد میکند که گوهر (حقیقت یا ارزش) نیز میتواند شکسته شود.
کانی فی وحدتی جم من جنود الروم و جموع الروس و جیوش الترک قد هجمت علی ثغور الملک فقابلنی قاید الفس بفرسان الاعجام و آساد الاجام واحد من ولاه الکفر فی الوف من طغاه الدهر قد فشت منی ثلمه فی الدین فابتها نفوس المسلمین و شحذوا علی سیوف الجلاد و جاهدوا فی الله حق جهاد.
هوش مصنوعی: سربازان کافر از رومیها، روسها و ترکها به مرزهای ملک هجوم آورده بودند. در این شرایط، فرماندهی از قومهای ناهمگون با گروهی از جنگجویان به مقابله برخاست. یکی از نمایندگان کفر، که از ظالمین زمان خود بود، به تضعیف دین من پرداخته و این کار باعث خشم مسلمانان شد. آنها به جان خود آمده و برای دفاع از دینشان شمشیرها را تیز کردند و در راه خدا با تمام توان اعراب و سلاطین مبارزه کردند.
هلا سللتم سیوف الحرب اذ هجمت
علی مساکنکم احزاب کفار
هوش مصنوعی: آیا شمشیرهای جنگ را در دست خواهید گرفت، وقتی که گروههای کافر به خانههایتان حمله کردند؟
وارتاع منهم غداه الروع قایدکم
روغ الثعالب من ذی لبده ضاری
هوش مصنوعی: در صبح فاجعه، یکی از آنها که با ترس و وحشت مواجه بود، خود را رها کرده و فرار کرد. او مثل روباهی که برای فرار از خطر به سرعت میدود، در تلاش بود تا خودش را نجات دهد.
فما لقی الدهر یوما غیر کرار
منهم و لم یلق منکم غیر فرار
هوش مصنوعی: در هیچ روزی از زمان، جز با افرادی که به جنگ و رویارویی میآمدند روبرو نشدم و از سوی شما نیز تنها فرار و دوری را مشاهده کردم.
اری ثعالب یوم الروع قد صحبوا
برائن الاسد فی فتکی و اضراری
هوش مصنوعی: در روز خطر، روباهها به همراه شیران در کارزار و فتنهها حضور دارند.
کان انیابهم مع فرط حدتها
لیت تعود الا عضه الجار
هوش مصنوعی: دندانهای تیز و برنده آنها به قدری خطرناک بودند که گویی میتوانند دوباره به همسایه آسیب برسانند.
فهجموا علی ارضی بل عل عرضی و طمعوا فی نقدی بل فی فقدی و طلبوا املاکی بل اهلاکی و قطعوا اقطاعی بل اضلاعی حتی ضاعت جل ضیاعی واقوت خلت ای رباعی و انهدمت حصونی و قلاعی و عفت آثارداری و انمحت اطلاع دیاری و ما قام احد من اقاربی و اقوامی و صنایعی و خدامی بالنصر و الاغاثه و الامداد و الاعانه بل کانو کشیعه زید و اصحاب عبید و صنایع برمک و توابع مزدک و صحب مسلم بن عقیل و رهط ابراهیم الخلیل فیت اترنم طورا بمفتتح الحماسیات و طورا بفاتحه المعلقات فاقول تاره.
هوش مصنوعی: آنها بر سرزمین من هجوم آوردند، نه تنها بر اراضی من، بلکه بر حیثیت من نیز طمع کردند. به جای آنکه به ثروتم توجه کنند، به فقدان من چنگ انداختند؛ املاک مرا طلب کردند و در پی ویرانی من بودند. مناطق من به تملک خود درآوردند و به نقاط دوردست یورش بردند، تا جایی که بسیاری از داراییهایم از بین رفت و به حال و روزی افتادم که دیگر هیچ چیزی از املاکم برجای نماند. قلعهها و دژهایم ویران شد و آثار خانههایم از میان رفت. هیچیک از اقوام و نزدیکانم، و نیز کارگران و خدمتکارانم، برای یاری و امداد به کمک نیامدند. آنها به مانند پیروان زید و یاران عبید و صنعتگران برمک و پیروان مزدک و همنشینان مسلم بن عقیل بودند. در این لحظهها گاهی مانند شاعران حماسهسرا و گاهی به یاد اشعار ماندگار گذشته، احساساتی را بیان میکنم.
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل
و اخری لوکنت من مازن لم تستبح ابلی
هوش مصنوعی: بیایید از یادآوری محبوب و خانه بگرییم، و اگر من از قبیله مازن بودم، شترانم مورد تاخت و تاز قرار نمیگرفتند.
و ما کنت فی طی تلک الاحوال و سمع هولاء الاقوال الا ثابت الجنان ساکت اللسان اراقب احداث الزمان و ارجی الخیر من ربی الرحمن لاابالی باحد من الناس من الذنب الی الراس اسمع الفا و لاانطق حرفا و الحظ سیفا و لااغمض طرفا غامضا عینی علی القذی طاویا حضنی علی الاذی عری الجوف عن الخوف غضیض النظر من الحذر کانی الطود من صلد الصخور و قعر من خضم البحور غیر بال بهبوب الجنوب و عبور الدبور.
هوش مصنوعی: در آن شرایط سخت و وقتی که این حرفها را میشنیدم، آرامش و صبر خود را حفظ کرده بودم و تنها نظارهگر وقایع زمان بودم. به امید خیر از خداوند مهربان بودم و به هیچیک از مردم اهمیتی نمیدادم. به هر چیزی که میشنیدم، گوش میدادم اما کوچکترین حرفی نمیزدم. همواره خطراتی را میدیدم، اما چشمانم را از آن دور نمیکردم. با دل بیخوف و آرام، به تماشای اوضاع میپرداختم؛ انگار که کوهی استوار از سنگها و عمیقتر از دریاها، بیتوجه به تندبادها و طوفانها.
ما ان الین لغیر الحق اسئله
حتی یلین لضرس الماضغ الحجر
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز حق نمیتواند نرم و انعطافپذیر باشد، حتی دندانهای آسیاب نمیتوانند سنگ را نرم کنند.
و ایم الله انی مارایت حرا یحری ان یستغاث بو فحلا ینبغی ان یستعان منه بل بلیت بزمان قحط فیه الرجال و لم یرب الاربه الحجال و صاحبه عقد و خلخال و لو کان ابوالعتاهیه حیا لماخص ابن معن بما قال:
هوش مصنوعی: من به خدا قسم میخورم که هیچ چیزی نمیبینم که بر حرا (کوه) غلبه کند و به فریادش برسند. در زمانی زندگی میکنیم که مردان کم شدهاند و فقط زنان ماندهاند، و بعضی از آنها زینتهایی چون دستبند و پابرهنه دارند. اگر ابوالعتاهیه زنده بود، به خاطر آنچه گفته شده، ابن معن را نمیبخشید.
فما تضغ بالسیف اذا لم تک قتالا
فکسر حلیه السیف و قم صمغ لک خلخالا
هوش مصنوعی: اگر از شمشیر به درستی استفاده نکنی، فقط آن را میشکنی و از آن بهرهای نمیبری. پس دست از بیهودهگویی بردار و مثل کسی باش که در عمل به کار خود میپردازد.
و قد کنت من بدو عمری الی الان خادما فی دفاتر الدیوان صاحبا للاکابر و الاعیان مجربا بحمله الاصرا و عمله الوزر فی حلهم و ترحالهم و افعالهم و اعمالهم و آرائهم و اهوائهم فکثیرا مارایت اناسا یستجیرون بهم و یستمدون منهم فیفتتحون الثناء بحمدهم و مدحهم و یطیلون الکلام فی ذکرهم و شکرهم ثم یدعوهم بحزن طویل و بکاء و عویل بحیث یکاد یرق لهم السمآء و تلین الصخره الصماء و یحرق قلب البحر و یضیق صدر البر یترحم علیهم الدهر و قل ما احفظ انهم نهضوا الدفع ظلم و قضاء حکم او اصغاء عرض و اجراء فرض من دون حیف و اغماض و تجنب و اعراض الالغرض آخر و مرض اکبر فعلمت انی لو اعطیت لسان سحبان فی الحمد و بیان حسان فی المدح و مبالغه النابغه فی العذر و اغراق الغضایری فی الشکر و اخلاص الحمیری فی حسن الذکر و افراط الانوری فی القریه و الکذب ثم مدحتهم بالف لسان و شکرتهم من غیر احسان و حمدتهم فوق ما یحمد کل انسان و اعتذرت الیهم بلا ذنب و قصور و حسنت ذکرهم بقول المین و الزور فرحجت العور علی الحور و الظلمه علی النور و الثوم علی العبیر و الصوف علی الحریر و قلت البقل اغلی من العقل و المقل احلی من النقل والسمک ارفع من السماک و الفلک اوسع من الافلاک و شهدت بحلاوه المرار و عذوبه الامرار و لذاذه حب المر و سلامه ذات العر و شهامه الثور و شجاعه السنور و امانه الفار فی الدار و طهاره ذیل جعار و حسن خدود القرود و یمن قدوم الغربان السود و زیفت تهادی الخنساء و زینت تمشی الخنفساء و اثبت شمایل الرجال لبهاتر النساء فریضت ببومه عن الطواویس و بجماجم عن الفرادیس و اعریت الضلاله عن رهط ابلیس فاقررت بالوهیه اللات و ربوبیه المناه و نبوه السجاح و امامه السفاح و اقسمت ان ابن حرب ما کفر و ابن عاص ما غدر و یزید بن معویه معاویه ما ظلم و الخلافه حق لمروان بن حکم و ابن مروان سلطان عطوف و الحجاج رحمان روف و ابودوانیق حاتم فی السخاء و ابن فلان رستم عنداللقاء منفرد بحسن العهد و الوفاء و صرت کما قال زند بن الجون فتاملت و اسلت بعشرین قصیده کلما اخری جدیده لما کنت الاکمن یوقد الرماد و یسمع الجماد و یبرد بالسموم و بعالج بالسموم و یستخیر الشرور سیتظل بالحرور و ما کانوا الاکما قال الله تعالی: لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها و لو علم الله فهم خیرا لاسمعهم و لو اسمعهم لتولوا فمن استجارهم لکان کالمستجیر من الرمضاء بالنار او کسبا یا ذبیان یاملن رحله حصن و ابن سیار فما هم الاکسید و صیف وصفه عثمن عثمان مختاری.
هوش مصنوعی: من از ابتدای زندگیام تا کنون در خدمت مسئولان و بزرگترین شخصیتها بودهام و تجربیاتی درباره کارهای آنها در زمینههای مختلف دارم. اغلب دیدهام که مردم از آنها کمک میخواهند و با ستایش و تمجید از آنها یاد میکنند و به طولانیترین شکل ممکن از خوبیهایشان صحبت میکنند و سپس با ناراحتی و گریه از آنها درخواستهایی دارند که قلب آسمان را به درد میآورد و دل سنگها را نرم میکند. اما کم پیش آمده که آنها بر سر ظلمی بایستند یا قضا و حق را رعایت کنند یا بدون تبعیض و نابرابری به درخواستهای دیگران پاسخ دهند. بنابراین دریافتم که حتی اگر بهترین کلمات را برای توصیف و تقدیر از آنها به کار ببرم و به طرز افراطی از آنها تشکر کنم، باز هم از نواقص و کمبودها فرار نمیکند و هیچ مدحی نمیتواند آنها را از رفتارشان برهاند. در نهایت هم با اینکه اغلب ویژگیهای مثبت را در آنها میدیدم، نتوانستم تبعیضهای بزرگ و حقایق تلخ را نادیده بگیرم و در واقع قبول کردم که بسیاری از آنها در اعمالشان نادرست بودهاند.
گفتم: ای رویم فدای روی چون ماه تو باد
گرت بفروشد بجان باشد روا و بس حقیر
هوش مصنوعی: گفتم: ای روی من فدای روی زیبای تو شود، اگر به خاطر تو جانم را بدهند، جایز و درست است و این برای من هیچ ارزشی ندارد.
گفت: رو تدبیر زر کن جان مده زیرا که نیست
چون ترااز جان، خداوند مرا از زر گریز
هوش مصنوعی: گفت: تلاش کن تا به طلا دست پیدا کنی و جانت را فدای آن نکن، چون هیچکس مانند تو در نزد خداوند ارزشمند نیست. پس از طلا و ثروت دوری کن.
فاصطیفت الصمت علی الخوار و الصبر علی الاصرار لانی بعد ما وردت بلده الری و منعت فی الشرب عن الری و وقعت فی شرک الفخ و اودت بشاهی ضربه الرخ قطع رزقی من خزانه الدیوان و منع حقی فی ارض فراهان فاصبحت فی عدم بعد غنم و فقر بعدوفر و حرج بعدالفرج و نصب بعد النشب و قد کنت احدا من المعارف کثیر المخارج و المصارف فلم اقدر علی تقلیل الخرج و تغییر الوضع و اعلان الخفض بعد الرفع فقصمتنی الدواب و اکلنی الاصحاب و قد اقبل شهر رمضان و لم یسمح بی معاشر الاخوان قرضه من ابریز تبریز و لقمه من دقاق العراق بل سنوا بسنه البخل و سدوا علی باب الدخل و لم یحضرنی شئی غیر بعض الاثاث من الجدد و الرثاث فقلت طاقتی و اشتدت فاقتی و ضقت ذرعا و ما استطعت صبرا و کاد فقری ان یکون کفرا فحمدت الرحمن و لعنت الشیطان و اکثریت صفه فی باب مسجد السلطان و نقلت علیها کل ما کان من حریر و لباس و حدید و نحاس و ظروف و شفوف و فروش ذات نقوش فوجدت قوما فی زی البحار وغی الفجار لم الق احدا منهم الا غالی البیع رخیص الشری قاطع الکیس عن کل الوری یکذبون بروس المال و یخلطون الحرام بالحلال فالفونی قلیل الخبره فی بیع القماش کثیر الحاجه الی وجه المعاش جایع البطن ساغب الحلق کاتم الامر عن معشر الخلق فصنو بیحی بل هموا بذبحی وجد وافی غبنی و تفریط مالی و طعنی و تفصیح حالی حتی اسلمت الصنادیق بالزنادیق و الفصوص باللصوص فلقونی بکثیر من الحجج و النصوص الی ان عیبت و حبیت و رضیت بغیر ما رضیت فشروها بثمن بخس و صرفته فی زمن نحس و صرت کما قال الشاعر:
هوش مصنوعی: در لحظهای از سکوت و تحمل بدون اینکه اعتراضی کنم، به یاد تجربههای تلخی که در شهر ری داشتم، افتادم. وقتی که از آب شرب محروم شدم و در دام فریبی افتادم که به خاطر آن، منبع درآمدم از دست رفت و حقم در زمین فراهان نادیده گرفته شد. حالا زندگیام در شرایطی سخت و بدون نعمت، سرشار از فقر و تنگدستی است. پیش از این، من فردی شناخته شده با هزینههای زیاد بودم، اما نتوانستم هزینههایم را کاهش دهم یا شرایط زندگیام را تغییر دهم. کاروانهایی که در این فضا مرا آزار میدادند و دوستانم از من بیخبر بودند. در آستانه ماه رمضان، هیچ کدام از برادرانم برای کمک به من نیامدند و فقط حسرتهایی از کمبود منابع و تنهایی بر دوش من سنگینی میکرد. وقتی به مسجد رسیدم و متاعی را که داشتم، برای فروش گذاشتم، با افرادی مواجه شدم که نه صداقت داشتند و نه قیمت عادلانه. آنها در پی سود خود بودند و من، با تجربه کم و در شرایط سخت، ناچار شدم که از زیر بار فقر و تنگدستی تسلیم شوم. من طعمه طمع دیگران شدم و با نارضایتی به فروش اجناسم پرداختم، تا در نهایت به حالتی رسیدم که حتی از پای خودم هم ناامید شدم.
لم یبق عندی ما یباع بدرهم
و کفاک عنی منظری عن مخبری
هوش مصنوعی: دیگر هیچ چیزی ندارم که به قیمت یک درهم بفروشم و کافی است که نگاه تو را از اخبار من آگاه کند.
الا بقیه ماء وجه صنتها
من ان یباع و این این المشتری
هوش مصنوعی: من آبروی خودم را از فروش حفظ کردهام و این شخص که خریدار است را در نظر دارم.
فاصحبت فاقد الحیل خائب الامل خاسر العمل اعلل القلب بلیت و لعل تالیا رب اخرجنا من هذه القریه و خلصنا من هذه الکدیه لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا و راینا من اطوار دهرنا عجبا و ملاء نادلو الکرب الی عقد الکرب الارب و لم یبق من راحلتنا سوی القتب.
هوش مصنوعی: من در وضعیتی ناامید و بیحوصله قرار دارم و تلاشم به نتیجه نرسیده است. قلبم بیمار است و امیدوارم که خداوند ما را از این روستا نجات دهد و از این سختیها رهایی ببخشد. در این سفر، خستگیهای زیادی را متحمل شدیم و از تغییرات روزگار شگفتزده شدیم. اکنون تنها چیزی که از سفرمان باقی مانده، بارهای سنگین است که روی دوشمان حمل میکنیم.
غیر من در خانه ام چیزی نماند
خود نماندی گر، بکاری آمدی
هوش مصنوعی: در خانهی من هیچ چیز دیگری نمانده است، اگر تو هم نرفتی، چرا به کار جدیدی مشغول شدهای؟
حتی خرجت من مصرهم کما خرج موسی من مصر فرعون فاقد الغوث عادم العون ملاء العیون صفر الیدین راجعا بخفی حنین هاربا من شماته الاصحاب راضیا من الغنیمه بالایاب فقلت رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر و توکلت علیه و هو نعم المولی و نعم النصیر.
هوش مصنوعی: حتی زمانی که از مصر خارج شدم، مانند خروج موسی از مصر فرعون بودم، در شرایطی دشوار و بدون کمک، با دستانی تهی و چشمانی پر از اشک، به سمت وطنم برمیگشتم. از طعنههای دوستان فراری بودم و از چیزی که به دست آورده بودم راضی. به خداوند گفتم: پروردگارا، من در برابر آنچه که نازل کردی به من، فقیرم و به تو توکل کردم؛ تو بهترین مددکار و پشتیبان هستی.
و لم تنفق لی فی هذه الحاله سعه لتحصیل مال اصرفه فی رشوه العمال و اخذ حقوقی المغصوبه و اموالی المنهوبه فبقیت عقاری عند الناهب و ضیاعی فی ید الغاصب و ماهو الاعلج عسر العلاج و غر کثیر الاجاج مجدد یسر الحجاج محظوظ بتقرب السلاطین مطواع لاوامر الشیاطین متباع لبضایع العرض والدین ضعیف الرای فی علم السلوک قوی الحال فی ابواب الملوک قصیر الباع مدید الامل شدید الباس جدید العمل اشبه الرجال بالدجال و اشد العمال فی الاعمال جعال لما یقول فعال لما یرید لایسئل عما یفعل و لایکف عما یسئل فیمنع و لایمنع و یطمع و لایشبع یشرب حتی یفرغ الاناء و لا یصدر حتی یغیض الماء ویهلک الرعاء کانه نطفه طالح تشبه بناقه صالح الا انه یشرب فی کل یوم و لایترک قسمه اللقوم اودابه من دواب البحر قد حضرت مادبه سلیمان و اکلت کل ما کان و ما اسارت شیئا لانسان و حیوان و نعم ما قال الصاحب:
هوش مصنوعی: در این وضعیت، من هیچ گشایشی برای به دست آوردن مالی ندارم که بتوانم آن را صرف رشوه دادن به کارگران یا گرفتن حقوق غصب شدهام و اموال دزدیام کنم. بنابراین، املاکم در دست غارتگران مانده و زمینهایم به دست غاصبان است. درمان این مشکلات بسیار دشوار است و در عوض، کسانی به راحتی به سلطنتها نزدیک میشوند و از دستورات شیطانی پیروی میکنند. آنها به خرید و فروش کالاهای دنیا پرداخته و دینشان ضعیف است. در مقابل دربار پادشاهان، صورتدوشی کرده و امیدهای بلند دارند، ولی کارشان معمولاً به نتیجه نمیرسد. آنان بیشتر شبیه شیادان هستند و در کارهایشان نیز بسیار بیمحابه عمل میکنند، بدون اینکه از عواقب کارهایشان بپرسند یا نگران باشند. این افراد به طمع خود ادامه میدهند و هیچگاه سیر نمیشوند. مانند کسی هستند که به شدت تشنه است و هیچ حد و مرزی برای نوشیدن آب قائل نیستند، حتی اگر دیگران را در رنج بیندازند. گویا به محفل سلیمان دعوت شدهاند و هر آنچه را که میخورند، بیمحابا مصرف میکنند. در این میان، گفتهای از یکی از دوستان به یاد میآید که بیانگر واقعیتهای تلخ این افراد است.
و صاحب لی بطنه کالهاویه
کان فی امعائه معویه
هوش مصنوعی: کسی که در شکم او چیزی وجود ندارد، مثل گودالی است که در درون خود هیچ چیز ندارد.
دست طمعش گر برسد بر جبل قاف
از بال و پر عنقا پرواز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کسی به آرزوها و خواستههایش دست یابد، میتواند از قدرت و تواناییهای خود بهرهبرداری کند و به اوج برسد، حتی اگر این اوج بسیار بلند و دستنیافتنی باشد.
ور ناظم گردون شود از فرقد و جوزا
خواهد که قرین دزدد و انباز ستاند
هوش مصنوعی: اگر آسمان به خاطر ستارههای دوتایی فرقد و جوزا بخواهد که دوستی را دزدیده و یاری بردارد، این کار را انجام میدهد.
مالی که بانجام ز ملکی نتوان یافت
خواهد که ز یک قریه دزدد و انباز ستاند
هوش مصنوعی: مالی که از طریق قانونی و مشروع به دست نیاید، ممکن است از یک روستا دزدیده شود و همراه آن نیز دوستان و همراهان گرفته شوند.
تبت ید الخناس جاء باخبث الناس من کور تفلیس بل صادترب الخناس من سرب ابلیس فجر اذنه من سوق الی سوق و داراسته من بوق الی بوق حتی شروه ببضع دنانیر و القوه فی بعض التنانیر
هوش مصنوعی: تبت ید الخناس از منطقهای به نام تفلیس خبرهای ناخوشایند مردم را آورده است. او از سراب ابلیس با دقت و زیرکی عمل کرده و خود را از محلی به محل دیگر منتقل میکند، تا اینکه در نهایت با مقدار کمی پول به دستش میآید و در برخی مکانها از آن استفاده میکند.
و لایرجی الخیر عند امرء مرت ید الخناس فی راسه و ظالماکان الرمان متجسسا فی اثناء دوره متفصحا عن ابناء لیظفر علی خلق لم یخلق الله شیئا اسفل منه و ارذل عنه فیشرفه بمقعد المهد و یفعه من الحضیض الوهد و یملکه رقاب الاحرار و یولیه البلاد و الامصارکی یظهر فعله الذمیم و یعلن دابه القدیم فحرش حجر الضیاع وقتش ترب التلاع و جرب کل فقع بقاع و عاج نحود من الدیار و رسوم کل دار جس بین یوالی الابعار و بواقی الاثار حتی انعطف الی ربوع الرومیه و وفد علی جموع الشومیه ففتح باب تنور کانها بیت زنبور و اخراج علجا حدیث السن کانه من ولد الجن معقر الوجه بالرماد مغرق القلب بالسواد معروف الام بالخنساء مشتبه الاجداد و الآباء و عرف فیها کل آیات اللوم و دلایل الشوم من عور العین و قصر الد و خرس النطق وخنس الانف و ضیق الطرف و قبض الکف و ضعف النفس و خفه الراس.
هوش مصنوعی: هیچ خوبی در انسانی که تحت تأثیر فکر منفی و شوم قرار دارد، وجود ندارد. او مانند میوهای است که در دوران ناپختگی خود دچار فساد شده و به دنبال فرصتی میگردد تا بر کسانی که خداوند برایشان ارزشی قائل نشده، تسلط پیدا کند. او برتری و مقام خود را بر دیگران تحمیل میکند و از آنها بهرهبرداری میکند. این فرد در تلاش است تا اعمال زشت خود را به نمایش بگذارد و نشانههای خود را در میان دیگران برجسته کند. او در جستجوی مناطق مختلف است و بار دیگر به سرزمین روم میرسد، جایی که در آن به یک وجود خبیث و ناپاک برخورد میکند. این موجود که نشانههایی از زشتی و بیهویتی دارد، در تلاش است تا وجوه زشت خود را به دیگران نشان دهد و کمال انسانی را زیر سوال ببرد.
و الشعر قمل کله و صئبان
و لیس فی رجلیه الا خیطان
هوش مصنوعی: شعر پر از حشرات و آلودگی است و در پاهایش تنها دو رشتهی نخ وجود دارد.
کانما یفزع منه الشیطان. فوجده ذاتا مستجمعا لجمیع صفات النقص و نال بما یهواه و قال هو و الله شجره تخرج فی اصل الجحیم طلعها کانه روس الشیاطین ثم اصطفاه لنفسه و رباه فی حجره و کل علیه عقاربت من الجن و عضاریط من الانس حتی تعلم دقایق النوک و تحمل مناعب الغیک و ذاق عسیله الکمرغب لحم الخنزیر و الخمر و صار کاملا فی نفسه فایقا علی ابناء جنسه فسلم الیه کنوز النفاق و ولاه ارض العراق و لعمری قد نفث فی روعی انه جاء فی امرالله کما جاء فی القرون الماضیه و فارالتنور مره ثانیه غیر ان الطوفان بلغ بعض الارض دون لبعض فبدا بکور الکزاز و فراهان و انتهی بمدینه اصبهان فاغتش الدجال فی عشه و اشتغل بغله و غشه و انشد بعض المعاصرین فی هذا الحال.
هوش مصنوعی: شیطان را میترسانید و او را به ذاتی یافت که تمام صفات نقص در آن جمع شده بود و به آنچه که آرزو داشت، دست یافت و گفت: «به خدا قسم، این درختی است که در جهنم ریشه دارد و میوهاش مانند سر شیطانهاست.» سپس او را برای خود برگزید و در آغوش خود پرورش داد و جامعهای از جن و انسانها دورش گرد آمدند تا اینکه به تمام زوایای نیرنگها آگاه شد و سختیها را تحمل کرد و مزهی شیرین شراب و گوشت خوک را چشید و به کمال خود رسید و بر دیگران برتری یافت. بنابراین، گنجهای نفاق به او سپرده شد و او را به سرزمین عراق گماشتند. بهراستی، او به من الهام کرده که او در امر خداوند آمده است، همانطور که در قرون گذشته نیز آمده است. پس از آن، بار دیگر آتش افروخته شد، اما سیلاب برخی مناطق را در برداشت و برخی دیگر را نجات داد و از کورههای کزاز شروع کرد و به شهر اصفهان رسید. در آنجا دجال در پناه خود پنهان شد و مشغول فعالیتهای خود گردید و برخی معاصران در این زمینه شعری سرودهاند.
این یوسف یک چشم که آمد بسپاهان
ای قوم ببینید که دجال نباشد
هوش مصنوعی: این شخص یک چشم که در سپاهان ظاهر شده، ای مردم، توجه کنید که او دجال نیست.
فاقسم الحضار بطلاق نسائهم و ارواح آبائهم انه هو نفسه بعینه غیر ان الناس لایتبعونه بالطبع و حماره المعهود لایسمح بالتمربل یضیق استه بخلا لضرطته و یضمن بقسوه فضلا عن فضله فقلت علی رسلکم اخطا ولله استه الحفره انی و حق ربی و حرمه جدی لست بخائف جبان طائش رعش البنان من خروج الدجال و افواجه او ظهور الطوفان و امواجه بعدما استمسک باذیال اجدادی الطاهرین و ساداتی المعصومین صلوات الله و سلام علیهم اجمعین و هم اهل بیت من تمسک بهم نجی و من تخلف عنهم غرق فاتر العلج و شانه ان شاء ماج و هاج و ان شاء رعد و برق.
هوش مصنوعی: به خدا قسم میخورم که هر کس از زنانشان طلاق دهد و نسبت به اجدادش حس دارد، همانند خود اوست. اما مردم به طور طبیعی از او پیروی نمیکنند. الاغ او اجازه نمیدهد که لذت ببرد و از بارش عرق قلبش تنگ میشود و به سختی قضاوت میکند، بهخصوص در مورد فضایلش. پس گفتم که آرام باشید، اشتباه میکنید، و به خدا قسم میخورم که من به خاطر خدا و حرمت جدّم، از خروج دجال و طوفان نمیترسم، چرا که به دامن اجداد پاکم و آقایان معصومم، که رحمت و سلام بر آنها باد، پایبندم. اهل بیت من که به آنها تمسک کند نجات خواهد یافت و هر کس از آنها عقبنشینی کند غرق خواهد شد. مدت آن ممکن است بر اساس اراده خدا به نرمی و آرامش بگذرد یا پر سر و صدا و خطرناک باشد.
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی بان
هوش مصنوعی: نگرانیای از امواج دریا نداشته باش، حتی اگر کشتیبان نوح هم باشد.
ارعدوا برق بالعین فما وعیدک لی بضایر فالان صرت الی الائمه و الامور الی المصایر و قد کنت احفظ شیئا قاله قابل فی بعض الاحیان مخاطبا الاعیان یکادیناسب هذاالمقام و الکلام یجرالکلام.
هوش مصنوعی: برق در چشم درخشید، اما تهدید تو برای من به مانند غبار است. اکنون به رهبران و امور نگرانکننده روی آوردهام و قبلاً چیزی را که قابل در برخی مواقع به عُیّان گفته بود، به خاطر داشتم. این موضوع تقریباً با این جایگاه متناسب است و سخن، سخن را به دنبال میآورد.
الم تعلموا یا قوم حسن بلاءنا
و لماتکن للعالمین اجور
هوش مصنوعی: آیا نمیدانید ای قوم که نیکوکاران ما چگونه با بلایای زندگی رو به رو شدهاند و برای جهانیان پاداشی ندارند؟
نیسیتم غداه العسکران و لیله
رحی الحرب بین العسکرین تدور
هوش مصنوعی: ما در صبحگاه در میدان نبرد نیستیم و شبها هم جنگ بین دو ارتش ادامه دارد.
و ایام ادبار ثلث تومکم
کتائب جیش کالجبال تمور
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در روزهای سخت و نامناسب، سپاهیان یا نیروهای شما مانند کوهها در حال حرکت و تغییر هستند. به عبارت دیگر، در مواقع دشوار، قدرت و استقامت شما را به چالش میکشد و شما باید آمادهی مقابله با این چالشها باشید.
واهوال وادی الرس لازال عندها
یشیب صغیرا اویموت کبیر
هوش مصنوعی: این جاده همیشه در حال تغییر است؛ گاهی در آن جوانی پیر میشود و گاهی فردی در اوج سالخوردگی از دنیا میرود.
فکم من کمی و دفیها لوانه
یعیر جناحی طایر فیطیر
هوش مصنوعی: با وجود کمبودها و مشکلاتی که دارم، اگر یکی از پرندگان را ببینم که پرواز میکند، حسرت میخورم و آرزو میکنم که من هم بتوانم مانند آن پرنده آزادانه پرواز کنم.
ولم نرالا فل جیش کانهم
طیور بزاه خلفها و صقور
هوش مصنوعی: ما هیچ ندیدیم جز اینکه آنها مانند پرندگانی هستند که در پس خود جوجههایی دارند و بازهایی در آسمان.
اناس هم عند اصطکاک عدوهم
بغات فاما عندنا فنسور
هوش مصنوعی: آدمها در زمان برخورد با دشمنانشان در حالت جنگ و مبارزه قرار میگیرند، اما در نزد ما در آرامش و امنیت زندگی میکنند.
صبرنا و طارواثم ساروا بارضنا
فویل لقوم صابر و ثبور
هوش مصنوعی: ما صبر کردیم و دشمنان ما در سرزمین ما به حرکت درآمدند، پس برای مردم صبور وای بر آنها و هلاکت!
و نحن صعالیک الرجال بارضهم
وهم ساده فی ارضنا و صدور
هوش مصنوعی: ما در سرزمین خودمان افراد کمدرآمد و زحمتکش هستیم، در حالی که آنها در سرزمین خودشان انسانهای ساده و بیآلایش هستند.
یسیرون فوق الشاخخات الی العلی
و نحن الی غورالوهادنسیر
هوش مصنوعی: آنها به سوی بلندیها و قلهها میروند، در حالی که ما به عمق درهها و پایینها حرکت میکنیم.
فلم انس لیل الدبر حیث رایتهم
وقد حضرت اکفانهم و قبور
هوش مصنوعی: در شب تیرهای که به پایان میرسد، با دیدن مردگان و جسدها، به یادشان میافتم و مرگ را نزدیک میبینم.
یقولون هاخیل العدو مبیت
و لیس ولی عندنا و نصیر
هوش مصنوعی: آنها میگویند آیا دشمنمان را در خوابگاه دیدهایم؟ در حالی که در کنار ما نه دوستانی هستند و نه یاورانی.
فقلت لهم لاتهلکوا و تاملوا
فانی علیم بالامور خبیر
هوش مصنوعی: به آنها گفتم که هلاک نشوید و فکر کنید، زیرا من به امور آگاه و آشنا هستم.
سری نحو کم من بعض رجاله القری
قلیل لکم عند اللقاء کثیر
هوش مصنوعی: سر من به اندازه ای از بعضی مردان روستا کم است که در ملاقات با شما، بیشتر از آنچه فکرش را میکنید، برایم ارزشمند است.
و علج اتی کن کنور تفلیس حافیا
اسیرا علینا حاکم و امیر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وقوع رویدادی اشاره میکند که در آن شخصی بدون پوشش و در وضعیتی نامناسب، به شهر تفلیس میآید و در برابر حاکم و فرمانروا قرار میگیرد. این وضعیت نشاندهندهی ذلت و فقر اوست.
سبوه بیوم سعرت جاحم الوغا
وفی وجنیته جنه و سعیر
هوش مصنوعی: در این شعر، به شدت درگیری و جنگ و جدل اشاره شده است. شاعر به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن، در عین بروز تنشها و مشکلات، درون خود جایی برای آرامش و زیبایی دارد. او به تضاد میان وضعیت بیرونی پر از درد و رنج و دنیای درونی مملو از زیبایی و آرامش اشاره میکند.
یقاتل ابطال الرجال لحاظه
بذی سقم ضعف لها و فتور
هوش مصنوعی: شجاعان و دلیران مردان، با نگاهی به شکست و ناتوانی، به مبارزه برمیخیزند.
و یطمع فیه الجائرون و لم یزل
یحیف علیهم طرفه و یجور
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که افرادی که نادرست عمل میکنند، به معافیت و نفعجویی از وضع موجود امید دارند. در عین حال، این وضع ناعادلانه، همواره بر آنها ظلم میکند و آنها را تحت فشار قرار میدهد.
فما زال حتی اسود بالشعر وجهه
تموت واحئی فی هواه ایور
هوش مصنوعی: او همچنان در رنگ چهرهاش سیاه میشود و روحش در عشق او به یأس میرسد.
و یا لیتنا کناترابا ولم یکن
امیرا علینا مثل ذاک اسیر
هوش مصنوعی: کاش ما هم مثل خاک بودیم و بدون اینکه فرماندهای مثل آن اسیر بر ما سلطه داشته باشد.
ولکن شکرنا شاهنا و الهنا
و ما الناس الا شاکرا و کفور
هوش مصنوعی: اما ما باید از پادشاه و خداوند خود سپاسگزار باشیم و مردم جز شکرگزاران و ناسپاسان نیستند.
و ما اثبت هذه البیات عبثا لاناقد کنا منذسنین نیف علی سبعه و ثلثین نخدم علی اعتاب الدوله العلیه العالیه بقلوب صادقه و نیات صادفیه و جنوب عن المضاجع متجافیه ما امرنا بشغل و خدمه ولاد عینا لدفع مهمه الاقمنابه فی الساعه و عجلنا الیه بالسمع و الطاعه غیر بالین بالبرد والحذ اهلین آملین من عن النفع و الضربل مخلصین لربناالدین السار حین فی مسارح الیقین نسرع الیه فی المبادرین و نشتاق الی قربه فی المشتاقین وندنو منه دنوالمخلصین التهینا تجارع ولا لهوعن ذکره و لاتشعلنا ملامه ولاعی عن امره نلزم الخدمه فی اللیل و الیوم و لاتاخذنا سنه ولانوم الی ان نجمت فتن الروس فی ثغورالملک المحروس و ظهرالفساد فی البر و البجر و قد کان والدنا السعید فی ناحیه من هذا الامر و و مقام سنی من حضره القراب و محل رفیع من الفراغه والا من فلما احس بعذاالامر و رجع الحجافل عن الحرب قبل الارض و شمر للعرض و استاذن من السلطان واقبل نحو آذربایجان و نحن الیوم فی العدد اغنیاء عن المدود ابونا شیخ کبیر و حسبنا الله و نعم النصیر فکنا فی اجتماع کعقدالثریا و اعتداد کمقولات الاعراض و افلاک السماء و الشیخ البسه الله حلل النور و اقامه فی دارالسرور کالواسطه فی انتظام العقدو العاشره فی المقولات العشره و المدبر فی السموات التسع لم یزل ینتظم عقودنا منه و تتقوم وجودنا بو یستقیم مدارنا بامره فصرها عشره کامله و دمنا مادام وجوده و فاض علینا بره وجوده کالعقول العشره و النفسوس المبشره ندبرالامر و نودب الدهر و نسارع فی الخیر ولانستمد من الغیر بل یعاضد البعض و نباعد عن الخلف و النقض و کان الشیخ یکونا فی کل الامور و نحلظه فی الغیب و الحضور و نتبعه فی الشده و الرخاء و نخدمه بالرغیه و الرضاء فولی بعضنا امر ضیاعه و ریاسه زراعه و خلف البعض فی حضره العلیاء لدفع مکایدالاعداء و اقام باقین فی حضره نیابه الملک و سده ولایه العهد و جعلهم نوابا لنفسه اسبابا لامره فمانام نفرالاقام نفر و ماغاب احدالا حضر اخر و متی کثر اعداد الاعوان تقل خطوب الزمان و تکل اسهم الرماه اذا احترس و فورالحماه فما زلنا فی انعم العیش و اسدالحال فائزین بالمآرب و المال جاهدین فی طریق الخدمه خادمین لاعتاب الدین و الدوله نبدل الجد والجهد و نستحلی المشقه والجهد فی ازاحه الکفر و ازاحه الخلق وادامه العدل و اقامه الحق و ردنا الثغور فرانیا الامور واهیه القوی منفصمه العری مهدومه الارکان معدومه الاعوان و الناس کانهم جراد منتشر یقولون یومئذ این المفروالطغاه مقبولن علی البلاد مکثرون فیها الفساد فهنهضنا بالستعمال الرای و فتحنا اجنحه الکفر و عجلنا فی ترتیب الکتب و الکتائب و تسئیر الرسل و الرسایل و تسحیدالمعابل و تشیید المعاصل و المقاول و المعاول و خضنا بحارالمهالک و غمارالمعارک مستبدین بطاعه السلطان مستمدین من ربناالرحمن نعض قوما باللسان و نهز قوما بالاحسان و نستعبد برا بالبر و نسنقبل نسترد شرا بالشر و لانقعد عن سعی و لانقصر عن شیء من ماله الاهواء و القلوب وازله الامراض والعیوب و اقاله العثرات و الذنوب و کثیرا ممایعلمه علام الغیوب حتی استقام اودالامر و سدت ثقب الثغر و سکن جاش العبادو اجتمع شمل البلاد و مالت قلوب الناس و ذهبت بواعث الوسواس ورقی خراج المملک علی وفق منهاج العدل من عشرات الالوف الی احاد الکرور فاخذنا من اموال الناس ما تطهرهم و تزکیهم بلاتکلیف شاق و تکلف و مشاق بل بالطوع و الرضا و فتاوی دارالقضاء و امضاء العدول و الملماء ثم اقبلنا بعد ذلک الی دول الاطراف و دعوناهم بالود ولایتلاف واستعنا من ربناالمعین لتالیف قلوبهم مع المسلمین فاجبوا الدعوه و ارادو لالفه و ارسلو السفراء و راسلو الامراء واهدوا الی الحضره العلیا هدایا من الاف الصرر و شفاف الدرر و امعه و اثواب واسلحه و اطواب و کثیرا مماتحتاج بها من المعدات و بالعزوالنصر بکل مارجونا منه واملنا عنه فرای والدی السعید ان یحدث بکده الاکید معاقل و حصونا فی ثغور الملک و کتائب جنود یعارض العدو بالمثل فقصرت عن ذلک همه القوم و شحذوا السنه الطعن و اللوم فظل یدعوهم بالبصاره و التبصر و یغرونه بالغوایه والتنصر الی ان قالو هووالله عیسی بن مریم قدظهر ثانیاً فی الامم و التزمت قصاری همته للنصاری من امته ان یروج شعارهم فینا و یومر شرارهم علینا فید عونا الیوم بزبهم و عسدا بغیهم فلا نقبل ذلک الزی و ما نری یتبعه الا اراذلنا بادی الرای انا وجدنا آباءنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون فما زال یمنعه الرامقون و یهزء بالمناقون والله یستهزءبهم ویمدهم فی طغیانهم یعمهون و هو ادام الله عیشه فی عراض الجنان و اقامه فی ریاض الرضوان غیر بال باللوم والعذال مستحخف بتلک الارجاف والا قوال کانما حرضوه بما حذروه عنه و اغروه بما ازروه و نعم ماقال حسن ابن هانی:
هوش مصنوعی: ما این اشعار را بیهوده نمیآوریم، زیرا از سالها پیش، به مدت بیش از سی و هفت سال، به خدمت دولت بزرگ و عالی با دلهای صادق و نیتهای خالصانه مشغول بودهایم و از خوابگاههای خود دور بودهایم. ما موظف به انجام وظیفه و خدمت به آن دولت بودهایم و همواره آماده شنیدن و اطاعت کردن با میل و رغبت بودهایم. امید داریم که از تلاشهای ما بهرهمند شوند. در این مسیر، در پی نزدیکی به پروردگار و شتاب برای انجام امور خیر بودهایم و هیچ چیز ما را از ذکر او غافل نکرده است.
ما در شب و روز به خدمت مشغول بودهایم و هیچگاه خستگی و خواب را نچشیدهایم تا زمانی که فتنهها در مرزها به وجود آمده و فساد در خشکی و دریا به چشم خورد. پدر عزیز ما در این خصوص در موضعی والا قرار داشت و وقتی که احساس خطر کرد، به جنگ بازگشت و از سلطان اجازه گرفت و به سوی آذربایجان عازم شد. امروز ما در جمعی متحد و چون ستارههای درخشان در آسمان قرار داریم و همگی به یکدیگر تکیه داریم.
ما در امور مختلف با هم همکاری داشته و در سختیها و راحتیها همدیگر را یاری کردهایم. در ضمن، گروهی از ما وظیفه سرپرستی و ریاست را به دوش گرفته و برخی دیگر برای جلوگیری از افکار شوم دشمنان در نزدیکیهای سلطان باقی ماندهاند. به همین خاطر، هیچگاه کسی از ما غایب نبوده و همواره در کنار یکدیگر حضوری فعال داریم؛ زیرا هرچه تعداد یاران زیادتر باشد، مشکلات کمتری پیش میآید.
ما در برقراری عدالت و حقگویی تلاش کرده و همواره برای زنده نگهداشتن دین و دولت، سختیها را قبول کردهایم. همواره در پی تحقق اهداف مشترک بوده و از هیچ تلاشی در انجام این امور فروگذار نکردهایم. با توجه به تجارب گذشته و همکاری همگانی، به سمت آیندهای روشن حرکت خواهیم کرد و با هم افزایی قوا، بر مشکلات و چالشها پیروز خواهیم شد.
ماحطلک الواشون عن رتبه
عندی و ما ضرک مغتاب
هوش مصنوعی: بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند و در مورد من قضاوت کنند. بر من چه زیانی دارد که کسی از من بدگویی کند؟
کانهم اثنوا و لم یعلموا
علیک عندی بالذی عابوا
هوش مصنوعی: گویی آنها دو رویی کردهاند و نمیدانند که من از عیبهایی که به من میگیرند، آگاهترم.
فقال یاقوم اعملوا علی مکانتکم انی عامل فسوف تعلمون و شرع فی الامر مشمرا عن ساقی الجهد لایخاف لومه لائم و لا یبالی بطعن طاعن حتی روج النظام الجدید و اسس اساس السعید و حاربوا جموع الروس فردو اشدهم و فلو احدهم و هرعوا الی قتالهم و ثبتوا عند صیالهم و ناجزو اکرادا لبلباس و احفاد الخناس فهموا علیهم و انحدروا الیهم و قتلوا لصوصهم و شرارهم و اورثوا ارضهم و دیارهم ثم توجهوا تلقاء بلادالارمنیه و انهزمت عنهم جنودالرومیه فسار ذکرهم شرقا و غربا و ملئواالقوب خوفا و رعبا و اشتاق الی تتبع نظامهم و التقوم بقوامهم اکثر کماه العصر و ولاه کل مصر فشهدت بحسنناالضرات و طلبوا التعلم مناکرات و مرات و اکثر وافیه وجدا و طلبا بعد ما زعموه لهوا فنام کل من لام و غذر کل من عذل و بهت الذی کفر وعرفنا کل من انکر و الحمدلله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنتهدی لاولا ان هدینا الله.
هوش مصنوعی: بگو ای قوم، بر اساس جایگاه خود کار کنید که من هم برای انجام وظیفهام تلاش میکنم و به زودی بر شما روشن خواهد شد. او شروع به کار کرد و با جدیت به میدان آمد، بدون اینکه از سرزنش کسی بترسد و به انتقادات دیگران اهمیت ندهد. او نظام جدید را پایهگذاری کرد و به مبارزه با ارتش رومیان پرداخت. آنها را شکست دادند و به جنگ آنها رفتند و در برابر حملاتشان ایستادگی کردند. آنها به نبرد با دشمنان پرداختند و به وضوح بر روی آنها غلبه کردند و دزدان و بدذاتها را کشتند و سرزمین و خانههایشان را تصرف کردند. سپس به سمت سرزمین ارمنستان حرکت کردند و سربازان رومی از آنها شکست خوردند. نامشان به شرق و غرب رفت و باعث ترس و وحشت در دلها شدند و بسیاری از خفتگان به دنبال نظام آنها و رفتار پرتکاپویشان بودند. هر جا که میرفتند برتری خود را به نمایش میگذاشتند و دیگران از آنها یاد میکردند و جهت آموزش و یادگیری از آنها درخواست داشتند. بعد از اینکه ادعاهایی کردند، ناگهان همگان به خواب رفتند و هر کسی که انتقاد کرد دچار تردید شد و آن کس که انکار کرد به شدت متعجب شد. ما به لطف خداوند به این راه هدایت شدیم و اگر خدا ما را هدایت نمیکرد، هرگز به این مسیر نمیرسیدیم.
و لکن فی طی تلک الاحوال حسندنا الدهر و اصابتنا عین الکمال و ثبت علی ابینا خطوب وافره و کروب متواتره فتوفی اکثر اولاده و ذهبت نضره اعواده و سارت الفتره فینا حولا بعد حول و شهرا بعد شهر و یوما بعد یوم.
هوش مصنوعی: اما در این شرایط، زمان به ما سختیها و چالشهای زیادی را تحمیل کرد و در واقع شاهد حوادث سنگینی بودیم. بسیاری از فرزندانمان را از دست دادیم و زیبایی جوانانمان ناپدید شد. دورانهای مختلفی بر ما گذشت؛ سالهایی پس از سال، ماههایی پس از ماه و روزهایی پس از روز.
حتی فقدناه فقدان الشباب ولیتنا
فدیناه من شباننا بالوف
هوش مصنوعی: ما حتی جوانیام را گم کردهایم و ای کاش میتوانستیم جوانانمان را فدای آن کنیم.
و مازال حتی از هق الموت نفسه
شجی لعدو و لجی لضعیف
هوش مصنوعی: و هنوز تا آخرین لحظات زندگی، تن ناتوان و ضعیف را آزار میدهد و دشمن را به ستیزه و چالش دعوت میکند.
فلقی ربه الکریم و نجی من کربه العظیم و یقیت فی دارالبلاء و البلاء متقلبابین الارزاء والاعداء جاروت اعدائی و جاورربه شتان بین جواره و جواری.
هوش مصنوعی: خداوند مهربانش را میستاید که او را از گرفتاریهای بزرگ نجات داده و در سرزمین سختیها حفظ کرده است. در این سرزمین، مشکلات مختلفی بین دشمنان و مصیبتها وجود دارد، اما دشمنان او در حال آزار و آسیب به او هستند. در اینجا تفاوت بسیاری بین همسایگان عزیز و احوالی که با خداوند دارد، وجود دارد.
ولم یبق لی من کل بنی ابی وازهار عیشی و طربی الا واحد ماجاوزالعشرین فبت مکررا لشعر بعض الاعجمین.
هوش مصنوعی: هیچکدام از بستگانم از بنی ابی و لذتهای زندگی و شادیها باقی نمانده است، جز یک نفر که سنش بیشتر از بیست سال است و من ناگزیر شدم به شعر برخی از غیرعربها رو بیاورم.
ای هفت برادر که بهشت آن شماست
رضوان جنان خادم ایوان شماست
هوش مصنوعی: ای هفت برادر، بهشتی که شما را در بر دارد و باغ رضوان، خدمتگزار درگاه شماست.
در خلد وصال یکدگر یاد آرید
زین خسته که در آتش هجران شماست
هوش مصنوعی: در بهشت عشق یکدیگر را به یاد داشته باشید، از این دل خسته که در آتش دوری شما میسوزد.
وقد وقفت فی بعض الاحیان علی قصیده فریده من شعرائ کازران یسمی بجمالا فوجدتها سحر احلالا و ماء زالالارایت فیها ابیاتا کانه نطق من لسانی و لهج عن بیانی و عملها بامری وقالها من قولی فمنها.
هوش مصنوعی: در برخی مواقع به شعری منحصر به فرد از شاعری به نام جمال برخوردم که واقعاً مرا مسحور کرد. در این شعر، ابیاتی وجود داشت که گویی از زبان من نشأت گرفته و بیان من را نقل میکرد. به نظر میرسید که این شعر به خواست من سروده شده و کلماتی از من است.
من واپس کاروان و پیش از من
رفتند برادران و خویشانم
هوش مصنوعی: من از کاروان عقب ماندهام و برادران و نزدیکانم پیش از من رفتهاند.
گر از غم صد چو ماه کنعانم بود
می گفتم من که پیر کنعانم
هوش مصنوعی: اگر از غم، صد بار مانند ماه کنعان شوم، باز هم میگویم که من، پیر کنعان هستم.
آن کس که بدین جهان فرستادم
ننهاد جوی خوشی در انبانم
هوش مصنوعی: فردی که به این دنیا فرستادهام، در زندگیام هیچ خوشی و شادی را جمع نکرده است.
گوئی همه شیر درد و غم دادم
مادر که بلب نهاد پستانم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که همهی دردها و تلخیهایم را به مادر منتقل کردهام، چنان که او با ناامیدی و افسردگی به من مینگرد.
یارب تو بفضل خویشتن، باری
زین ورطه هولناک برهانم
هوش مصنوعی: ای خدا، به لطف و کرم خود، مرا از این گرداب خطرناک نجات بده.
ثم لما قبض والدی السعید خلف عیالا کثیرا من آله و عترته والنابتین من منبته قلت ان کان صبیانه صغارا فی السن فخد ماته کبار فی السنین و هولاء اهل بیته و وراثه من ذکوره و اناثه لاینازع فی سلطانهم احد ولایطمع فی حقهم طامع فکنت مغترا بحسن الخدمه مطمئنا بحقوق القدمه حتی امرت من حضره ولایه العهد الی سده خلافه العصر لاعرض نبذا من مصالح الثغ و اصلح بعضا من مفاسد الامر فما غبت عن اخوان تبریز ونوابی فی الدیوان العزیز الا کما غاب موسی عن قومه فضل القوم من بعده و بعد سابور عن ملکه فهلک الملک من بعده.
هوش مصنوعی: پس از آنکه پدرم سعید، جمع زیادی از خانواده و خویشانش را ترک کرد و افرادی که از نسل او بودند، باقی ماندند، گفتم اگر فرزندانش کوچک باشند، بزرگترها در سن و سال وجود دارند. اینان اهل بیت و وارثان او هستند که در سلطنت خود مورد چالش و رقابت قرار نمیگیرند و هیچکس در حق آنها طمع نمیورزد. من به خاطر خدمات خوب و حقوق پیشین خود مغرور شده بودم، تا اینکه دستور دادم برای تنظیم امور، به ریاست خلافت زمان منصوب شوم و برای بهبود مسائل و رفع مشکلات اقدام کنم. من آنقدر از برادرانم در تبریز و نمایندگان در دیوان عزیز دور بودم که مانند غیبت موسی از قومش بود و مانند غیبت سابور از سلطنتش که پس از او سلطنت از بین رفت.
به عون الله و منه. مقدمه و تصحیح و حواشی و فهرست کتاب منشآت میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی رحمه الله علیه بنا بر سفارش آقای ابوالقاسم میرباقری مدیر انتشارات شرق باهتمام این بنده سید بدرالدین یغمائی بتاریخ روز پنج شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ماه یک هزار و سیصد و شصت و شش شمسی برابر پانزدهم رمضان المبارک یک هزار و چهارصد و هفت قمری مصادف با روز ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام بانجام رسید.
هوش مصنوعی: به یاری خدا و توفیق او، مقدمه و ویرایش و حواشی و فهرست کتاب "منشآت" منسوب به میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی رحمتاللهعلیه، به سفارش آقای ابوالقاسم میرباقری، مدیر انتشارات شرق، با تلاش اینجانب سید بدرالدین یغمائی در تاریخ پنجشنبه، بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1366 شمسی، معادل پانزدهم رمضان المبارک 1407 قمری و همزمان با روز ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیهالسلام، به اتمام رسید.
به قول شیخ اجل سعدی شیراز:
بماند سال ها این نظم و ترتیب
هوش مصنوعی: سالها این نظم و ترتیب باقی خواهد ماند.
ز ما هر ذره خاک افتاده جایی
غرض نقشی است کز ما بازماند
هوش مصنوعی: هر ذرهای از خاک ما که در جایی افتاده، نمادی است از اثری که از ما باقی مانده است.