گنجور

شمارهٔ ۴۱۰

ای لعل تو آب زندگانی
عشق تو حیات جاودانی
گفتم که ترحمی نمایی
چون حال دل مرا بدانی
حال دل خویش با تو صدره
گفتم بزبان بی زبانی
پیش تو عیان چو گشت حالم
کردی بنیاد مهربانی
رحمی بدل تو آمد اما
نگذاشت غرور نوجوانی
چون هیچ نتیجه ندارد
در پیش تو عرض ناتوانی
آن به که فضولی ار بمیرد
ظاهر نکند غم نهانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لعل تو آب زندگانی
عشق تو حیات جاودانی
هوش مصنوعی: تو مانند لعل هستی و عشق تو به من زندگی جاودانی می‌بخشد.
گفتم که ترحمی نمایی
چون حال دل مرا بدانی
هوش مصنوعی: به او گفتم اگر حال قلب و احوال درونم را بدانی، رحم و توجه بیشتری به من خواهی کرد.
حال دل خویش با تو صدره
گفتم بزبان بی زبانی
هوش مصنوعی: حال دلم را با تو در میان گذاشتم، حتی بدون این که حرفی بزنم.
پیش تو عیان چو گشت حالم
کردی بنیاد مهربانی
هوش مصنوعی: وقتی وضعیت من در پیش تو واضح شد، پایه و اساس مهربانی‌ات را بنا کردی.
رحمی بدل تو آمد اما
نگذاشت غرور نوجوانی
هوش مصنوعی: عاطفه و محبت از تو به دل من رسید، اما غرور جوانیم اجازه نداد آن را بپذیرم.
چون هیچ نتیجه ندارد
در پیش تو عرض ناتوانی
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر تو ضعفی از خود نشان دهم، هیچ فایده‌ای ندارد.
آن به که فضولی ار بمیرد
ظاهر نکند غم نهانی
هوش مصنوعی: بهتر است که اگر کسی فضولی و کنجکاوی دارد، به خاطر نداشته‌های درونی‌اش، با مرگ خود این دلتنگی را نشان ندهد.