شمارهٔ ۳۷۸
من چه کردم که مرا از نظر انداخته
نظر لطف بجای دگر انداخته
هست بنیاد وفای همه خوبان محکم
تو سبب چیست که این رسم برانداخته
خشک ساز اشک من ای باد که ضایع نشود
خاک راهش که بدین چشم تر انداخته
ای صبا حال دلم چیست دران کوی بگو
دی شنیدم که بدان جا گذر انداخته
آب شمشیر جفای تو مگر بنشاند
آتشی را که توام بر جگر انداخته
سربلند است میان همه اهل نظر
تو بتیغ ستم او را که سر انداخته
سبب رفعت قدر تو فضولی این بس
که سر عجز بدان خاک در انداخته
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من چه کردم که مرا از نظر انداخته
نظر لطف بجای دگر انداخته
هوش مصنوعی: من چه گناهی کردهام که مرا از چشم تو انداختهای؟ آیا محبت تو به کس دیگری معطوف شده است؟
هست بنیاد وفای همه خوبان محکم
تو سبب چیست که این رسم برانداخته
هوش مصنوعی: اصل وفا و صداقت در میان همه خوبان و نیکوکاران به خوبی مستحکم است. اما نمیدانم چه دلیلی دارد که این سنت و رویه را کنار گذاشتهای.
خشک ساز اشک من ای باد که ضایع نشود
خاک راهش که بدین چشم تر انداخته
هوش مصنوعی: ای باد، اشکهای من را خشک کن تا خاکی که راه اوست از بین نرود، زیرا این خاک به خاطر چشمانم تر شده است.
ای صبا حال دلم چیست دران کوی بگو
دی شنیدم که بدان جا گذر انداخته
هوش مصنوعی: ای نسیم، حال من را بگو در آن محله که گذر کردهام. شنیدم که به آنجا رفتهای.
آب شمشیر جفای تو مگر بنشاند
آتشی را که توام بر جگر انداخته
هوش مصنوعی: آبی که از شمشیر بیرحمی تو برمیخیزد، چگونه میتواند آتشِ سوزانی را که تو بر دل من انداختهای، خاموش کند؟
سربلند است میان همه اهل نظر
تو بتیغ ستم او را که سر انداخته
هوش مصنوعی: میان همه کسانی که به موضوعات مختلف توجه دارند، او به خاطر ظلم و ستمی که بر او رفته، با افتخار و سر بالا است.
سبب رفعت قدر تو فضولی این بس
که سر عجز بدان خاک در انداخته
هوش مصنوعی: علت بالارفتن مقام تو این است که با سر فرود آمده و با تواضع به خاک افتادهای.