گنجور

شمارهٔ ۳۷

ای آنکه آفت دل و جان و تنی مرا
من دوستم ترا تو چرا دشمنی مرا
ای جان چه شود زانکه کنم میل زیستنی
چون مهربان نه تو که جان منی مرا
یوسف قرار قیمت خویش از زمانه یافت
ای در بی بها تو از او احسنی مرا
شمعم من آتشی تو ز تو دوریم مباد
زیرا حیات بخش دل روشنی مرا
مانند شمع سوخته حسرت توام
با آنکه صبح وش سبب مردنی مرا
من لاله بهار غمم شبنمم تویی
ای گوهر سرشک که در دامنی مرا
در عشق جز تو نیست فضولی حسود من
معلوم می شود که شریک فنی مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه آفت دل و جان و تنی مرا
من دوستم ترا تو چرا دشمنی مرا
هوش مصنوعی: ای عشق، تو که باعث شادی و رنج من شده‌ای، من تو را دوست دارم اما چرا تو با من دشمنی می‌کنی؟
ای جان چه شود زانکه کنم میل زیستنی
چون مهربان نه تو که جان منی مرا
هوش مصنوعی: ای جان، چه خواهد شد اگر به زندگی‌ای بپردازم که مانند مهربانی باشد، نه تو که جان منی؟
یوسف قرار قیمت خویش از زمانه یافت
ای در بی بها تو از او احسنی مرا
هوش مصنوعی: یوسف از زمانه ارزش و مقام خود را شناخت، اما تو که بی‌قیمت هستی، از او به من نیکی کن.
شمعم من آتشی تو ز تو دوریم مباد
زیرا حیات بخش دل روشنی مرا
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم و تو آتش زندگی منی. امیدوارم از هم دور نباشیم، زیرا تو منبع روشنایی قلبم هستی.
مانند شمع سوخته حسرت توام
با آنکه صبح وش سبب مردنی مرا
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در حال سوختن است، همیشه حسرت تو را به دل دارم، هرچند صبح و روشنایی باعث مرگ من می‌شود.
من لاله بهار غمم شبنمم تویی
ای گوهر سرشک که در دامنی مرا
هوش مصنوعی: من بهار زندگی‌ام را شبیه لاله می‌بینم و تو، ای گوهر اشکی که بر دامن من نشسته‌ای، معنای واقعی اوج غمم هستی.
در عشق جز تو نیست فضولی حسود من
معلوم می شود که شریک فنی مرا
هوش مصنوعی: در عشق فقط تو هستی و هیچ کس دیگری حق ورود به این احساس را ندارد. حسادت من نشان می‌دهد که تو تنها شریک واقعی من هستی.