گنجور

شمارهٔ ۲۰۰

ای مرا هر لحظه در عشق تو بازار دگر
نیست بازار ترا جز من خریدار دگر
هست با اغیار پنهانی ترا صد لطف و من
می کشم هر لحظه از لطف تو آزار دگر
از ستمکاریست پیکانی درون سینه ام
وه که می خواهد برون آرد ستمکار دگر
خم شد از بار غمم قامت خدا را ای طبیب
رحم کن از مرهم زخمم منه بار دگر
نیست ناصح کار من ترک طریق عاشقی
تا مرا عشق است کار از من مجو کار دگر
یار من شبهای تنهایی خیال یار بس
ترک جان کردم نمی باید مرا کار دگر
چاکها دارد گریبانم فضولی همچو گل
بس که هر دم می خلد بر سینه ام خار دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مرا هر لحظه در عشق تو بازار دگر
نیست بازار ترا جز من خریدار دگر
هوش مصنوعی: ای تو که در هر لحظه عشق تو برای من جذابیت و رونق خاصی دارد، هیچ کسی جز من نیست که به خریدن عشق تو علاقه‌مند باشد.
هست با اغیار پنهانی ترا صد لطف و من
می کشم هر لحظه از لطف تو آزار دگر
هوش مصنوعی: تو با دیگران به طور پنهانی مهربانی می‌کنی، اما من در هر لحظه از لطف تو رنج می‌برم و آزار می‌بینم.
از ستمکاریست پیکانی درون سینه ام
وه که می خواهد برون آرد ستمکار دگر
هوش مصنوعی: در درون سینه‌ام ناراحتی و دردهایی وجود دارد که به شدت می‌کوشند تا خود را آشکار کنند و به بیرون بیایند، گویی که می‌خواهند با خود ستمگر دیگری را از درون من خارج کنند.
خم شد از بار غمم قامت خدا را ای طبیب
رحم کن از مرهم زخمم منه بار دگر
هوش مصنوعی: از شدت غم و غصه، قامت من خم شده است. ای پزشک، به من رحم کن و دیگر زخم‌های جدیدی به من نزن.
نیست ناصح کار من ترک طریق عاشقی
تا مرا عشق است کار از من مجو کار دگر
هوش مصنوعی: من دلسردی را از عشق ترک نخواهم گفت، چون عشق در وجود من هست. از کسی انتظار نداشته باشید که کار دیگری انجام دهد.
یار من شبهای تنهایی خیال یار بس
ترک جان کردم نمی باید مرا کار دگر
هوش مصنوعی: دوست من در شب‌های تنهایی، در خیال او بسیار رنج کشیدم و اکنون نباید به هیچ کار دیگری بپردازم.
چاکها دارد گریبانم فضولی همچو گل
بس که هر دم می خلد بر سینه ام خار دگر
هوش مصنوعی: گریبان من چاک‌های زیادی دارد و همچون گل است. هر لحظه که می‌گذرد، خارهای جدیدی در دل من ریشه می‌دوند.