گنجور

شمارهٔ ۴۹

باز شد غالیه سا عطر نسیم سحری
کرد در صحن چمن شاهد گل پرده دری
ناله مرغ سحر می شنوم باز مگر
پرده افکند بهار از رخ گل برگ طری
صوت بلبل سبب جلوه گل شد در باغ
بر مثالی که غزایم کند احضار پری
می رسانید ضرر دیده مکافات عمل
نرسیدست کسی را ضرر از بی ضرری
خانه ساخت هوا بهر توطن ز حباب
در چمن بر لب جو تا رسد از دربدری
ژاله را باش که دارد سر ویرانی آن
سخت رویست که می بارد ازو بدگهری
آب اگر حبس هوا کرد بزندان حباب
سبب آن بود که می کرد هوا پرده دری
در چنین فصل که گل پرده برخسار کشید
هست قطع نظر از سیر چمن بی بصری
وای بر من که ندارم خبر از سبزه و گل
مانده ام معتکف زاویه بی خبری
چند چون غنچه کشم بگریبان و ز غم
بگذرانم همه اوقات به خونین جگری
به از آن نیست که خود را برسانم چو صبا
بریاحین که بهارش ز خزانست طری
روضه بزم کریمی که بتوفیق هنر
هست خر همه فرقه نوع بشری
آن زکی طبع که در معرض بینائی او
همه احکام بدیهیست فنون نظری
ملک آیین فلک مرتبه عبدالرحمان
که نظیرش نتوان یافت بصاحب نظری
ای شده پیش کمال هنرت در همه فن
همه اهل هنر معترف بی هنری
هست این بر همه روشن که ندیدست فلک
آفتابی چو تو در عرصه دور قمری
طاعتم برد ثنای تو عجب نیست اگر
یافت در طی کلامم صفت مختصری
چون شدم عازم درگاه تو آن طاعت را
فرض شد قصر کنم همچو نماز سفری
سرورا داشت فضولی هوس طوف درت
شکرالله که قضا کرد باو راه بری
هست امید که تا حشر نهال قلمت
متصل در چمن لطف کند باروری
تو ز حق فیض بری ما ز تو تا در عالم
اثر فیض رسانی بود و فیض بری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز شد غالیه سا عطر نسیم سحری
کرد در صحن چمن شاهد گل پرده دری
هوش مصنوعی: عطر دل‌انگیز نسیم صبحگاهی در فضای چمن پخش شد و گل‌های زیبایی که پرده‌نشین بودند، خود را نمایان کردند.
ناله مرغ سحر می شنوم باز مگر
پرده افکند بهار از رخ گل برگ طری
هوش مصنوعی: صدای ناله مرغ سحر را دوباره می‌شنوم، آیا بهار بار دیگر پرده‌ای از زیبایی به روی گل‌ها کشیده است؟
صوت بلبل سبب جلوه گل شد در باغ
بر مثالی که غزایم کند احضار پری
هوش مصنوعی: صدای بلبل باعث زیبایی و جلوه‌گری گل در باغ شد، به‌گونه‌ای که به خاطر آن، پری‌ها را دعوت می‌کند.
می رسانید ضرر دیده مکافات عمل
نرسیدست کسی را ضرر از بی ضرری
هوش مصنوعی: کسانی که آسیب دیده‌اند، به نتیجه اعمال خود نمی‌رسند و هیچ‌کس از عدم ضرر دچار زیان نخواهد شد.
خانه ساخت هوا بهر توطن ز حباب
در چمن بر لب جو تا رسد از دربدری
هوش مصنوعی: خانه‌ای به زیبایی هوا برای تو بنا شده، همچون حبابی در چمن کنار جوی، تا اینکه از زندگی بی‌سر و سامان به تو برسد.
ژاله را باش که دارد سر ویرانی آن
سخت رویست که می بارد ازو بدگهری
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم گریه کردن و اشک ریختن اشاره دارد. شاعر به زشتی و سختی موضوعی که باعث این اشک‌ها می‌شود، اشاره می‌کند. در واقع، ژاله یا باران اشک به دلیل رنج و درد ناشی از ناکامی‌ها و بدبختی‌ها جاری می‌شود. این وضعیت نشان‌دهنده غم و اندوه عمیق است که گاهی از دل انسان می‌جوشد.
آب اگر حبس هوا کرد بزندان حباب
سبب آن بود که می کرد هوا پرده دری
هوش مصنوعی: اگر آب در هوا محبوس شود و حباب درست کند، دلیل آن این است که هوا مانند پرده‌ ای عمل می‌کند و مانع خروج آب می‌شود.
در چنین فصل که گل پرده برخسار کشید
هست قطع نظر از سیر چمن بی بصری
هوش مصنوعی: در این فصل که گل‌ها زیبایی خود را به نمایش گذاشته‌اند، فرقی نمی‌کند که چمن چطور است، زیرا کسی که درک درستی ندارد، نمی‌تواند زیبایی را ببیند.
وای بر من که ندارم خبر از سبزه و گل
مانده ام معتکف زاویه بی خبری
هوش مصنوعی: ناراحتم که از زیبایی‌ها و نعمت‌های طبیعت بی‌خبرم و در گوشه‌ای از بی‌خبری خودم را محبوس کرده‌ام.
چند چون غنچه کشم بگریبان و ز غم
بگذرانم همه اوقات به خونین جگری
هوش مصنوعی: من بارها و بارها در دل غم خود را به گریه و گریبان چنگ می‌زنم و تمام وقت را با دل‌درد و عواطف آتشین می‌گذرانم.
به از آن نیست که خود را برسانم چو صبا
بریاحین که بهارش ز خزانست طری
هوش مصنوعی: بهتر از این نیست که خود را به مقصد برسانم، مانند نسیمی که به گل‌ها می‌وزد، در حالی که بهار آن‌ها از پاییز نشأت می‌گیرد.
روضه بزم کریمی که بتوفیق هنر
هست خر همه فرقه نوع بشری
هوش مصنوعی: در اینجا به وصف جمعی از انسان‌ها در یک مراسم یا جشن اشاره شده است، که در آن فضایی از مهربانی و هنر حاکم است. فعالیت‌های هنری و جادویی در این بزم، سبب ایجاد پیوندی عمیق میان همه افراد حاضر می‌شود و حس نزدیکی و همبستگی را در بین آن‌ها ایجاد می‌کند.
آن زکی طبع که در معرض بینائی او
همه احکام بدیهیست فنون نظری
هوش مصنوعی: آن شخص با ذکاوت که وقتی انسان‌ها او را می‌بینند، همه چیزهای ساده و بدیهی برایشان روشن و واضح می‌شود.
ملک آیین فلک مرتبه عبدالرحمان
که نظیرش نتوان یافت بصاحب نظری
هوش مصنوعی: آسمان دارای مقام و منزلتی است که نظیر آن را نمی‌توان در افراد صاحب بصیرت یافت.
ای شده پیش کمال هنرت در همه فن
همه اهل هنر معترف بی هنری
هوش مصنوعی: ای کسی که به اوج کمال هنر خود رسیده‌ای، در همه هنرها همه هنرمندان به ناتوانی خود اعتراف می‌کنند.
هست این بر همه روشن که ندیدست فلک
آفتابی چو تو در عرصه دور قمری
هوش مصنوعی: این واضح است که در آسمان، هیچگاه ماهی چون تو را ندیده است.
طاعتم برد ثنای تو عجب نیست اگر
یافت در طی کلامم صفت مختصری
هوش مصنوعی: اگر به فرمان تو عمل کردم، جای تعجب نیست که در کلماتم توصیفی از تو پیدا شود.
چون شدم عازم درگاه تو آن طاعت را
فرض شد قصر کنم همچو نماز سفری
هوش مصنوعی: وقتی به درگاه تو می‌روم، برای من واجب شده که سفر را همچون نمازی با احترام و ادب انجام دهم.
سرورا داشت فضولی هوس طوف درت
شکرالله که قضا کرد باو راه بری
هوش مصنوعی: سرور ما، فضولی، آرزوی دیدن تو را در دل داشت. سپاس خدا را که تقدیر با او راهی بسیارت باز کرد.
هست امید که تا حشر نهال قلمت
متصل در چمن لطف کند باروری
هوش مصنوعی: امید دارم که تا روز قیامت، نوشته‌های تو همواره در زمینه‌ای از محبت و زیبایی رشد و شکوفایی داشته باشند.
تو ز حق فیض بری ما ز تو تا در عالم
اثر فیض رسانی بود و فیض بری
هوش مصنوعی: تو از خداوند نعمت و فیض می‌گیری، و ما نیز از تو بهره‌مند می‌شویم تا اینکه در این دنیا آثار و نشانه‌های این فیض را به جا بگذاری.