گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۶

گشت فراق و وصل تو مرگ و بقای عاشقان
کشتی و زنده ساختی ای تو خدای عاشقان
برده‌ای از تبسمی نقد بقای اهل دل
کرده‌ای از تغافلی قصد فنای عاشقان
تا لب خود گشوده‌ای مستی ما فزوده‌ای
ای لب باده نوش تو نشاه فزای عاشقان
با همه لاف زیرکی، بی خبرم ز خویشتن
تا شده چشم مست تو هوش ربای عاشقان
کارم اگر گره خورد، غم نخورم چرا که شد
زلف گره‌گشای تو کارگشای عاشقان
دل ز بلای عاشقی یافت ره نجات را
ای تو نجات اهل دل وی تو بلای عاشقان
وقت نماز چون رود روی تو در حضور دل
کز خم ابروان شدی قبله‌نمای عاشقان
ز ابروی چون کمان تو خون دلی روان نشد
تا نرسیده بر نشان تیر دعای عاشقان
هر نفس از جدایی‌ات می‌رسدم عقوبتی
ای شب انتظار تو روز جزای عاشقان
سینهٔ شرحه شرحه‌ام شرح دهد فروغیا
جور و جفای مهوشان مهر و وفای عاشقان

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گشت فراق و وصل تو مرگ و بقای عاشقان
کشتی و زنده ساختی ای تو خدای عاشقان
هوش مصنوعی: فراق و وصال تو برای عاشقان مانند مرگ و زندگی است، تو ای خدای عاشقان، سبب زندگی و حیات آن‌ها شدی.
برده‌ای از تبسمی نقد بقای اهل دل
کرده‌ای از تغافلی قصد فنای عاشقان
هوش مصنوعی: تو با یک لبخند خود، ارزش زندگی اهل دل را به بندگی واداشته‌ای و از آن طرف با بی‌توجهی به عشق‌ورزان، قصد نابودی آن‌ها را کرده‌ای.
تا لب خود گشوده‌ای مستی ما فزوده‌ای
ای لب باده نوش تو نشاه فزای عاشقان
هوش مصنوعی: هر بار که لب خود را باز می‌کنی، به شوق و مستی ما افزوده می‌شود. ای لب‌هایی که نوشیده‌های خوشمزه را به همراه دارند، افیونی برای عاشقان فراهم می‌آوری.
با همه لاف زیرکی، بی خبرم ز خویشتن
تا شده چشم مست تو هوش ربای عاشقان
هوش مصنوعی: با وجود آن که از خودم ادعاهای زیادی دارم، به خاطر جذابیت چشمان مست تو، از حال و روز خودم بی‌خبرم و تمام توجه‌ام معطوف به عشق و دلبستگی‌هایم شده است.
کارم اگر گره خورد، غم نخورم چرا که شد
زلف گره‌گشای تو کارگشای عاشقان
هوش مصنوعی: وقتی کارهایم به بن‌بست می‌رسد، نگران و غمگین نمی‌شوم، چون زلف‌های تو که در هم پیچیده است، می‌تواند مشکلات عاشقان را حل کند.
دل ز بلای عاشقی یافت ره نجات را
ای تو نجات اهل دل وی تو بلای عاشقان
هوش مصنوعی: دل از درد عشق به راه نجاتی دست یافته، ای کسی که نجات‌دهنده‌ی دل‌ها هستی و خود دچار مصیبت عشق شده‌ای.
وقت نماز چون رود روی تو در حضور دل
کز خم ابروان شدی قبله‌نمای عاشقان
هوش مصنوعی: در زمان نماز، وقتی که تو را می‌بینم، قلبم که از شکل خم ابروهایت به سمت تو گرایش پیدا کرده، به سوی تو می‌نگرد و تو می‌شوی قبله‌ی عاشقان.
ز ابروی چون کمان تو خون دلی روان نشد
تا نرسیده بر نشان تیر دعای عاشقان
هوش مصنوعی: از ابروی تو که همچون کمانی است، دل‌های عاشقان به خاطر تیر دعاهایشان زخم نمی‌خورند و درد و رنج نمی‌کشند، حتی اگر به نشانه‌ای از محبت نرسند.
هر نفس از جدایی‌ات می‌رسدم عقوبتی
ای شب انتظار تو روز جزای عاشقان
هوش مصنوعی: هر لحظه که از تو دورم، عذاب می‌کشم. ای شب، انتظار تو همچون روز حساب برای عاشقان است.
سینهٔ شرحه شرحه‌ام شرح دهد فروغیا
جور و جفای مهوشان مهر و وفای عاشقان
هوش مصنوعی: دل من ز شدت غم و درد، چون تکه‌های درهم شکسته است. ای فروغ، سرگذشت من را بازگو کن، زیرا جفا و بی‌مهری محبوبان، با وفا و محبت عاشقان در دل من نهفته است.

حاشیه ها

1398/10/16 14:01

ای لب باده نوش تو نشئه فزای عاشقان
از نظر املا درست تر است