غزل شمارهٔ ۳۷۲
زان پرده میگشاید دل بند نازنینم
تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم
دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم
وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم
گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند
پیشی گرفت عشقش بر عقل پیش بینم
ای خسرو ملاحت در من نظر مپوشان
زیرا که خرمنت را درویش خوشه چینم
بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم
رخسار خو بپوشان کز دست رفت دینم
هر چند آستینت در دست من نیفتاد
لیکن بر آستانت فرسوده شد جبینم
تا بر درت گذشتم، آسوده از بهشتم
تا با تو دوست گشتم، فارغ ز حور عینم
گر بخت خفتهٔ من از خواب ناز خیزد
هم با تو میکشم می، هم با تو مینشینم
چون جم مرا فروغی از اهرمن چه پروا
تا اسم اعظم دوست نقش است بر نگینم
غزل شمارهٔ ۳۷۱: به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینمغزل شمارهٔ ۳۷۳: نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان پرده میگشاید دل بند نازنینم
تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم
هوش مصنوعی: دل عزیزم از پرده بیرون میآید تا زیبایی چهرهام Hidden نماند.
دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم
وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم
هوش مصنوعی: میدانی که در دنیای عشق چقدر بیهمتا هستم، وقتی که معشوقم را بدون قرین و همسری میبینی.
گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند
پیشی گرفت عشقش بر عقل پیش بینم
هوش مصنوعی: گفتم به خودم نگاه کن و احساساتم را پنهان کنم، اما عشق او فراتر از عقل و دیدگاه من است.
ای خسرو ملاحت در من نظر مپوشان
زیرا که خرمنت را درویش خوشه چینم
هوش مصنوعی: ای شاه زیبا، لطفا نگاهی به من بینداز، زیرا من درویشی هستم که از خرمن خوشیهایت بهره میبرم.
بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم
رخسار خو بپوشان کز دست رفت دینم
هوش مصنوعی: بهتر است خود را بالاتر از دیگران نیاوری، چون عقل من به زمین افتاده است. صورت زیبا و دلنشینت را بپوشان، چون ایمان و دینم از دست رفته است.
هر چند آستینت در دست من نیفتاد
لیکن بر آستانت فرسوده شد جبینم
هوش مصنوعی: اگرچه آستین تو به دست من نیفتاد، اما پیشانیام در برابر تو بر زمین ساییده شد.
تا بر درت گذشتم، آسوده از بهشتم
تا با تو دوست گشتم، فارغ ز حور عینم
هوش مصنوعی: وقتی به در خانهات رسیدم، از بهشت بینیاز شدم و با تو دوست شدم و دیگر به حور و چشمهای زیبایشان فکر نکردم.
گر بخت خفتهٔ من از خواب ناز خیزد
هم با تو میکشم می، هم با تو مینشینم
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال من از خواب بیدار شود، با تو همنوشی میکنم و هم در کنار تو مینشینم.
چون جم مرا فروغی از اهرمن چه پروا
تا اسم اعظم دوست نقش است بر نگینم
هوش مصنوعی: هرچند که جادو و شیاطینی در دنیا وجود دارند و ممکن است ترسناک به نظر برسند، من به خاطر عشق و زیبایی که در وجودم جریان دارد، ترسی ندارم، چون نام پروردگار و عشق او در دل من ثبت شده است.
حاشیه ها
1398/10/16 02:01
ای خسرو ملاحت از من نظر مپوشان
بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم
رخسار خود بپوشان کز دست رفته دینم
تا با تو دوست گشتم فارغ ز حور عینم
پیشنهاد میشود