غزل شمارهٔ ۲۲۷
مرا با چشم گریان آفریدند
تو را با لعل خندان آفریدند
جهان را تیرهرو ایجاد کردند
تو را خورشید تابان آفریدند
خطت را عین ظلمت خلق کردند
لبت را آب حیوان آفریدند
خم موی تو را دیدند بر روی
قرین کفر و ایمان آفریدند
پریشان زلف تو تا جمع گردید
دل جمعی پریشان آفریدند
سرم گوی خم چوگان او شد
چو گوی از بهر چوگان آفریدند
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک
که یوسف را به کنعان آفریدند
به چه افتاد وقتی یوسف دل
که آن چاه زنخدان آفریدند
زمانی سرو را از پا فکندند
که آن قد خرامان آفریدند
صف عشاق را روزی شکستند
که آن صف های مژگان آفریدند
فروغی را شبی پروانه کردند
که آن شمع شبستان آفریدند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا با چشم گریان آفریدند
تو را با لعل خندان آفریدند
در زمانی که به دنیا آمدم بسیار گریه میکردم همان لحظه تو از خلق من خوشحال و خندان بودی
جهان را تیرهرو ایجاد کردند
تو را خورشید تابان آفریدند
هوش مصنوعی: جهان را با ظلمت و سختی ساختهاند، اما تو را بهعنوان منبع نور و روشنایی به وجود آوردهاند.
خطت را عین ظلمت خلق کردند
لبت را آب حیوان آفریدند
هوش مصنوعی: خط تو همچون تاریکی است که به وجود آمده و لب تو به مانند آبی است که از حیات سرچشمه گرفته.
خم موی تو را دیدند بر روی
قرین کفر و ایمان آفریدند
هوش مصنوعی: موهای خمیدهات را که دیدند، دو حالتی از کفر و ایمان ایجاد کردند.
پریشان زلف تو تا جمع گردید
دل جمعی پریشان آفریدند
هوش مصنوعی: زمانی که زلفهای آشفته و پریشان تو مرتب و منظم شدند، دلهایی که خودشان در آشفتگی بودند، یکدیگر را به هم ریختند و دوباره به هم آشفتگی بخشیدند.
سرم گوی خم چوگان او شد
چو گوی از بهر چوگان آفریدند
هوش مصنوعی: سرم به دست او افتاده و به حالت بازی در آمده، مثل گوی چوگان که برای بازی ساخته شده است.
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
هوش مصنوعی: من درباره روز قیامت اطلاعی نداشتم و آنها شب طولانی جدایی را ایجاد کردند.
به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک
که یوسف را به کنعان آفریدند
هوش مصنوعی: در آن زمان که زلیخا در مصر، لباسی پاره به تن کرد، یوسف را به کنعان خلق کردند.
به چه افتاد وقتی یوسف دل
که آن چاه زنخدان آفریدند
هوش مصنوعی: یوسف دل، به ناچار در قید چاهی افتاد که زلف و زیبایی چهرهاش آن را به وجود آوردند.
زمانی سرو را از پا فکندند
که آن قد خرامان آفریدند
هوش مصنوعی: سرو را زمانی به زمین انداختند که به زیبایی و شکوهمندی ایستاده و خرامان بود.
صف عشاق را روزی شکستند
که آن صف های مژگان آفریدند
هوش مصنوعی: روزی صفی از عاشقان را شکستند که به خاطر مژگان زیبا و جذابشان تشکیل شده بود.
فروغی را شبی پروانه کردند
که آن شمع شبستان آفریدند
هوش مصنوعی: شبی پروانهای را در حضور فروغی آوردند که آن نور را در شبستان ایجاد کرده است.

فروغی بسطامی