غزل شمارهٔ ۲۱۰
با وجود نگه مست تو هشیار نماند
پس از این ساقی خود باش که دیار نماند
در خور دولت بیدار نگردد هرگز
آن که شب تا سحر از عشق تو بیدار نماند
زینهار از تو که هنگام شهادت ما را
زیر تیغت به زبان حالت زنهار نماند
بس که آلوده شد از خون خریدارانت
مشت خاکی به سر کوچه و بازار نماند
چه نشاطی است ندانم سر سودای تو را
که به بازار غمت جای خریدار نماند
کو اسیری که از آن طره به زنجیر نرفت
کو شکاری که در این حلقه گرفتار نماند
عشق مردانه به رزم آمد و تدبیر گریخت
یار بیپرده به بزم آمد و اغیار نماند
خستهام کرد چنان درد محبت که طبیب
تا خبردار شد از هستیم آثار نماند
تا صبا دم زده از طره مشکافشانش
مشک خون ناشده در طبلهٔ عطار نماند
گردشی دیدم از آن چشم فروغی که مرا
هیچ حاجت به در خانهٔ خمار نماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با وجود نگه مست تو هشیار نماند
پس از این ساقی خود باش که دیار نماند
هوش مصنوعی: با وجود نگاه سرمست تو، دیگر کسی نمیتواند هشیار بماند، بنابراین خودت به عنوان ساقی عمل کن، چرا که سرزمین و جایگاهی باقی نخواهد ماند.
در خور دولت بیدار نگردد هرگز
آن که شب تا سحر از عشق تو بیدار نماند
هوش مصنوعی: آن کسی که شب تا صبح به خاطر عشق تو خوابش نبرد، هرگز بر نعمت و خوشبختی بیداری نمییابد.
زینهار از تو که هنگام شهادت ما را
زیر تیغت به زبان حالت زنهار نماند
هوش مصنوعی: ای کاش در هنگام شهادت ما، زبان تو از ناله و فریاد خالی نباشد و ما را تنها نگذاری.
بس که آلوده شد از خون خریدارانت
مشت خاکی به سر کوچه و بازار نماند
هوش مصنوعی: به دلیل رنجش و آسیبهای زیادی که خریداران به دنیا و زندگی میزنند، دیگر هیچ چیز پاک و بیعارضی در کوچهها و بازارها باقی نمانده است و همه جا از این آلودگی پر شده است.
چه نشاطی است ندانم سر سودای تو را
که به بازار غمت جای خریدار نماند
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساس شادمانی و شگفتی شخص میپردازد. او نمیداند چه دلیلی باعث این شادیاش است اما میبیند که در میان غم و اندوهی که وجود دارد، دیگر کسی برای خریدار شادی و خوشحالی در بازار باقی نمانده است. این تصویر نشاندهنده تضاد بین شادی و غم است و به نوعی غم و اندوه را در جامعهای که همه درگیر مشکلات هستند، به تصویر میکشد.
کو اسیری که از آن طره به زنجیر نرفت
کو شکاری که در این حلقه گرفتار نماند
هوش مصنوعی: آیا کسی را میشناسی که در برابر زیبایی و جذابیت این دلبند دلیرانه ایستادگی کرده و گرفتار نشود؟ یا شکارچیای که در این دام نیفتد و اسیر نگردد؟
عشق مردانه به رزم آمد و تدبیر گریخت
یار بیپرده به بزم آمد و اغیار نماند
هوش مصنوعی: عشق واقعی به میدان جنگ آمد و تدبیر و فکر عقبنشینی کردند. دوست بیپرده و صادق به میهمانی آمد و دیگران در آنجا دیگر وجود نداشتند.
خستهام کرد چنان درد محبت که طبیب
تا خبردار شد از هستیم آثار نماند
هوش مصنوعی: محبت و عشق تا حدی من را خسته کرده که حتی پزشک هم وقتی از حال و روز من باخبر شد، دیگر نشانهای از وجودم باقی نمانده بود.
تا صبا دم زده از طره مشکافشانش
مشک خون ناشده در طبلهٔ عطار نماند
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم از موهای معطرش بوزد، بوی خوشی که مانند مشک است، نتواند در ظرف عطار باقی بماند.
گردشی دیدم از آن چشم فروغی که مرا
هیچ حاجت به در خانهٔ خمار نماند
هوش مصنوعی: در نگاه این چشمان درخشان دنیایی از جاذبه دیدم که دیگر نیازی به سر زدن به دنیای خمار و بیحالی نداشتم.
حاشیه ها
1396/09/21 14:12
مجتبی
در بیت هشتم به نظر می رسد بجای عبارت (در محبت)، عبارت (درد محبت) صحیح باشد، لطفاً بررسی
و اگر این نظر درست است، تصحیح شود.
1398/10/02 18:01
زینهار از تو که هنگام شهادت مارا-----درست است