شمارهٔ ۶۴
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
هرچند سعی بیش نمائی بتر شود
اول منم که در غم هجر تو هر شبی
دود دلم به گنبد افلاک پر شود
جانی که بوی برد ز گلزار وصل تو
او را چگونه بیگل رویت به سر شود
گوشی که شرح وصف کمال رخت شنید
شاید که از حدیث لبت پرگهر شود
چون کیمیای مهر تو با فیض همره است
روزی امید هست که این خاک زر شود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
هوش مصنوعی: شوق و علاقهام به تو سستی نخواهد داشت که به آسانی کنار برود و عشقت هم محبت گذرایی نیست که به مکانی دیگر منتقل شود.
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو در وجودم و در دلم به گونهای است که نمیتواند به سادگی از بین برود و از جانم جدا شود.
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
هرچند سعی بیش نمائی بتر شود
هوش مصنوعی: درد فراق تو به قدری عمیق است که هرچه بیشتر تلاش کنی تا آن را درمان کنی، فقط بدتر میشود.
اول منم که در غم هجر تو هر شبی
دود دلم به گنبد افلاک پر شود
هوش مصنوعی: من در اولین شبها همیشه در غم دوری تو هستم و درد دلم به قدری زیاد است که به آسمانها میرسد و مانند دود منتشر میشود.
جانی که بوی برد ز گلزار وصل تو
او را چگونه بیگل رویت به سر شود
هوش مصنوعی: نفسی که از عطر و بوی گلزار وصل تو به وجد آمده، چگونه میتواند بدون چهرهی زیبا و گلگون تو دوام آورد؟
گوشی که شرح وصف کمال رخت شنید
شاید که از حدیث لبت پرگهر شود
هوش مصنوعی: گوشی که داستان زیباییها و کمالات تو را بشنود، شاید روزی در اثر صحبتهایت پر از زیبایی و ارزش شود.
چون کیمیای مهر تو با فیض همره است
روزی امید هست که این خاک زر شود
هوش مصنوعی: وقتی مهر و محبت تو مانند کیمیا با برکات همراه است، امید دارم که این خاک به طلا تبدیل شود.