گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱۶

سرکشیهای جوانان تا کی
دل ما در غم اینان تا کی
از پریشانی زلف ایشان
دل عشاق پریشان تا کی
از فسونهای خوش خوش چشمان
چشم و دل واله و حیران تا کی
از سراپای سراپا سوزان
شعله سان سینه فروزان تاکی
با دل ریش و تن خستهٔ زار
دور از آن مرهم و درمان تا کی
دوست را راتبه حرمان تا چند
غیر را وصل فراوان تا کی
فیض از سرّ حقیقت دم زن
این سخنهای پریشان تا کی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرکشیهای جوانان تا کی
دل ما در غم اینان تا کی
هوش مصنوعی: تا کی جوانان به سرکشی‌های خود ادامه خواهند داد و دل ما تا کی باید به خاطر آن‌ها غمگین باشد؟
از پریشانی زلف ایشان
دل عشاق پریشان تا کی
هوش مصنوعی: دل عشاق به خاطر گیجی و درهم بودن زلف معشوقان چقدر باید بی‌قرار و آشفته بماند؟
از فسونهای خوش خوش چشمان
چشم و دل واله و حیران تا کی
هوش مصنوعی: با جذابیت و زیبایی چشم‌ها و حالتی که دل و چشم را شگفت‌زده کرده است، چه زمانی می‌توان از این وضعیت شگفت‌انگیز رهایی یافت؟
از سراپای سراپا سوزان
شعله سان سینه فروزان تاکی
هوش مصنوعی: سینه‌ی من در آتش عشق شعله‌ور است و این حرارت و التهاب از تمامی وجودم ساطع می‌شود.
با دل ریش و تن خستهٔ زار
دور از آن مرهم و درمان تا کی
هوش مصنوعی: با قلبی آسیب‌دیده و بدنی خسته و نزار، تا چه زمانی باید دور از آن تسکین و درمان بمانم؟
دوست را راتبه حرمان تا چند
غیر را وصل فراوان تا کی
هوش مصنوعی: دوست را که از او محروم هستم، تا چند باید انتظار بکشم؟ و افراد غیر دوستم را که به راحتی به هم وصل می‌شوند، تا کی می‌توانم ببینم؟
فیض از سرّ حقیقت دم زن
این سخنهای پریشان تا کی
هوش مصنوعی: بهره‌مندی از راز حقیقت را به‌زودی بیان کن؛ این سخنان نامرتب و بی‌محتوا تا کی ادامه خواهند داشت؟