گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴

ای در هوای وصل تو گسترده جان‌ها بال‌ها
تو در دل ما بوده‌ای در جستجو ما سال‌ها
ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان
وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزال‌ها
ای ساکنان کوی تو مست از شراب بی‌خودی
وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قال‌ها
سرها ز تو پُر غلغله جان‌ها ز تو پُر ولوله
تن‌ها ز تو در زلزله دل‌ها ز تو در حال‌ها
تن می‌کند از جان طرب جان دارد از جانان طرب
بر مقتضای روح‌ها جنبش کند تمثال‌ها
کردی تجلی بی‌نقاب تابان‌تر از صد آفتاب
ما را فکندی در حجاب از ابر استدلال‌ها
آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان
تا سوی حسن بی‌نشان جان‌ها گشاید بال‌ها
دادی بتان را آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ
در شستشان دام بلا از زلف و خط و خال‌ها
مارا ندادی صبر و تاب وز ما گرفتی رنگ و آب
وز بیدلان جستی حساب از ذره و مثقال‌ها
ای فیض بس کند زین انین، در صنع صانع را ببین
تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقال‌ها

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای در هوای وصل تو گسترده جان‌ها بال‌ها
تو در دل ما بوده‌ای در جستجو ما سال‌ها
هوش مصنوعی: در جستجوی وصل تو، جان‌هایمان به پرواز درآمده و سال‌هاست که در دل ما حضور داری.
ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان
وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزال‌ها
هوش مصنوعی: ای نور چهره‌ات در جهان تابیده و روشنی بخش شده، و از قدرت و شکوه تو در سرزمین روح، زلزله‌ها به وقوع پیوسته است.
ای ساکنان کوی تو مست از شراب بی‌خودی
وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قال‌ها
هوش مصنوعی: ای کسانی که در کوی تو زندگی می‌کنید، مستی شما از نشانه‌های عشق است و ای عاشقان چهره تو، از تمام بحث‌ها و جدل‌های بی‌مورد رهایی یافته‌اید.
سرها ز تو پُر غلغله جان‌ها ز تو پُر ولوله
تن‌ها ز تو در زلزله دل‌ها ز تو در حال‌ها
هوش مصنوعی: سرها از یاد تو پر از شلوغی و سر و صداست، جان‌ها از عشق تو پر از هیجان و جنب و جوش هستند، تن‌ها از شوق تو در حال تلاطم و لرزش‌اند و دل‌ها در حال و هوای تو به تلاطم و هیجان افتاده‌اند.
تن می‌کند از جان طرب جان دارد از جانان طرب
بر مقتضای روح‌ها جنبش کند تمثال‌ها
هوش مصنوعی: تن، از جان شاد است و جان، از محبوب شاداب. بر اساس ویژگی‌های روح‌ها، تصاویر و اشکال به حرکت درمی‌آیند.
کردی تجلی بی‌نقاب تابان‌تر از صد آفتاب
ما را فکندی در حجاب از ابر استدلال‌ها
هوش مصنوعی: تو بدون هیچ پرده‌ای جلوه‌ای درخشان‌تر از صد خورشید به ما نشان دادی و ما را در پوششی از ابرهای استدلال‌ها قرار دادی.
آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان
تا سوی حسن بی‌نشان جان‌ها گشاید بال‌ها
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی معشوق، نشانه‌های خود را نمایان کردی تا جان‌ها به سوی زیبایی نامشخص پرواز کنند.
دادی بتان را آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ
در شستشان دام بلا از زلف و خط و خال‌ها
هوش مصنوعی: در دل خود زیبایی و جذابیت معشوقان را به یاد می‌آورم، مانند سنگی که در دست گرفته می‌شود. این زیبایی‌ها می‌تواند موجب افتادن در دام مشکلات و سختی‌ها شود؛ همان‌طور که زلف، خط و خال آن‌ها ممکن است برای دل آدمی خطرآفرین باشد.
مارا ندادی صبر و تاب وز ما گرفتی رنگ و آب
وز بیدلان جستی حساب از ذره و مثقال‌ها
هوش مصنوعی: تو به ما صبر و تحمل ندادی، اما از ما رنگ و روح را گرفته‌ای. تو از دل‌های بی‌خبر حساب و کتاب می‌کنی، حتی از چیزهای کوچک و بی‌ارزش.
ای فیض بس کند زین انین، در صنع صانع را ببین
تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقال‌ها
هوش مصنوعی: ای فیض، بس است که این درد و رنج را تحمل کنی؛ به خالق و آفریننده نگاه کن و ببین که چه چیزهایی از این دنیا خارج می‌شوند و به کجا می‌روند.

حاشیه ها

1396/08/09 20:11
امیرمحمد بامداد ماچیانی

درود
در بیت پنجم/مصرع اول اشتباهی رخ داده است که بنا بر نسخه ی خطی به شماره ی 814845 موجود در کتابخانه ی ملی صورت صحیح این مصرع چنین است:
تن میکند از جان طرب جان دارد از جانان طرب
با تشکر

1396/08/09 20:11
امیرمحمد بامداد ماچیانی

در بیت آخر نیز تصحیحی نیاز است:
ای فیض بس کن این انین در صنع صانع را ببین
تا آن زمان کز این زمین افتد برون اثقالها