بخش ۱۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۷ به خوانش فرشید ربانی
حاشیه ها
در آنجا که فرموده:
"جز احسنت ازیشان نبد بهره ام"
مصراع ِ دوم در نقل ِ شما به گمانم باید اصلاح گردد، چه که به جای ِ "بکفت اندر احسنتشان ..." آورده اید "به کتف ..."
و دیگر، روایتی از مقدمه ی شاهنامه ی بایسنقری:
... و مولانا "ابوطالب ِ کاشی" بعد از آنکه لشکر ِ چنگیزخان اهل ِ نیشابور و طوس را قتل کرده بودند، به طوس رسید، به سر ِ خاک ِ فردوسی رفت، و این چند بیت در آن حال بگفت:
سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین / سرافراز فردوسی ِ پاک دین
روان ِ تو آسوده و شاد باد / دلت هم ز بند ِ غم آزاد باد
سر از خاک بردار و ایران ببین / به کام ِ دلیران ِ توران زمین
کجا شد گـو ِ پیلتن رستم ات / ابا سام و با گیو و با نیرم ات؟
بزرگان همه ناامید و نژند / فرومایه را پایگاهی بلند
ابوطالب ِ کاشی آنجا رسید / چو چشم وی آن جسم ِ بی جان بدید
ببارید اشک و بنالید زار / ز جور ِ فلک بر تو ای نامدار
(مقدمه ی شاهنامه ی بایسنغری - 829 هجری)
---
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهادتان تصحیح شد.
با سلام به دوستان و اساتید گرامی
من هرچه به دنبال بیت معروف زیر میگردم آن را در شاهنامه نمی یابم. عزیزان میتوانند راهنمایی کنند که این بیت دقیقا در کدام قسمت شاهنامه پیدا میشود؟
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
در هجونامه منتسب به فردوسی دنبالش بگردید
سلام
منم نمیتونم این بیت بسی رنج بردم در این سال سی رو پیدا کنم ممنون میشم بگین کدوم بخشه؟
این بیت در هجونامه منتسب به فردوسی آمده است
در جواب جمله ی:اعراب به ما آموختند که “شاهنامه آخرش خوش است” و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.
باید اشاره کنم که جمله ی شاهنامه آخرش خوش است در زبان ما حالتی کنایه ای دارد و منظور این است که عملی که انجام میدهی عاقبت خوشی ندارد و با شکست مواجه میشوی...
خواهشمنم قبل از بیان هر جمله ای،اندکی روی آن بیاندیشیم.
چند شعر دیگر هم در این نسخه نیست. من دسترسی به کتابخانه خوبی ندارم. اما این چند خط را به یاد دارم:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از بد و باران نیابد گزند
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام.
احتمالا این ابیات در نسخه ژول مول موجود باشه. فکر می کنم نسخه گنجور همون نسخه چاپ مسکو هست.
سلام دوستان فردوسی بزرگ ابائی ندارد که خود را یک وطن پرست پاکنژاد ودر عین حال مسلمان معتقد معرفی کند
جائی که می فرماید:
تورا دین ودانش رهاند درست ره رستگاری ببایدت جست و ایضا خود را شیعه پیرو علی می نامد ومیبالد:
برین زاده ام هم برین بگذرم یقین دان که خاک پی حیدرم
کسی که آنقدر شجاع هست که سلطان محمود را بی ارزش می شمارد با کسی رودربایستی ندارد که بخواهد عقیده اش را پنهان کند. پس خوب است یاد بگیریم که میشود هم ایرانی وپاک گوهر بود هم مسلمان که اسلام دین جهانی ویک مرام زندگی ست ونه یادگار اعراب.نژادپرستی کور بجائی نمیرسد.
به عرب ها نباید بی احترامی کرد که پاره ای از ملت ما عرب هستند و چه مردم مهر بانی هستند و من از ته قلبم انها را دوست دارم . ایرانی یعنی با شرف و همه ملت ما را در بر میگیرد با هر دینی و هر نژادی نباید نژاد پرستی کرد که هیتلر و صدام انجامش خوبی نداشتند و نباید بیگانه پرست بود که مردم و زبان خود را فراموش کرد ، با اسان گیری همه ایرانیها کنار هم هستند وگر نه برمنشی و تفاخر بیراهگی پیش می اورد ببینید که حافظ کتابش بر خوان نوروز امد چون همه اورا همکیش می بینند ، درود به فردوسی پاک که پارسی را رهانید و بزرگی پیامبر اکرم را نپوشانید و زردشت را بی أرج نکرد ومیهن را بزرگ داشت گاهی که همه به ان نمی اندیشیدند ویژگی بزرگان بلند نظری است باید به هم مهر بورزیم
أحسنت به فارسی زه می شود و زها زه یعنی افرین افرین
درود بر پدر مروارید
چو بیشه تهی ماند از هر شیر
شغالان درآینده آنجا دلیر
نره شیر درست است و نه هر شیر
درود بر روح پاک فردوسی نامدار.سی سال رنج کشید و تنها بود چون همه 400 سال بود که به دلیل حاکم بودن زور وددمنشی اصلیتشان را فراموش کرده بودند ولی کاری کرد کارستان و شعله ایرانی بودن را تا به ابد روشن نگاه داشت.روحش پر نور باد
بهرام بزرگوار .درود به شما .کارمهم یا کارکارستان را به پهلوی دشکار می گفته اند یعنی کاری که دشوار است .
بیت: بسی رنج بردم در این سال سی - عجم زنده کردم بدین پارسی٬ سروده ی فردوسی نیست و از همین رو در هیچ یک از نسخه های خطی مانند لندن٫ بیروت٬ فلورانس و پیرو آن در تصحیح های مسکو و ژول مل یاقت نمی شود.
با سلام
در پاسخ آقای جواد باید بگویم که دو بیت اول یعنی:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
در قسمت ستایش از سلطان محمود پس از جنگ دوازده رخ آمده است. یکی دو بیت پس از آن هم این هاست.
برین نامه بر سال ها بگذرد
همی خواند آن کس که دارد خرد....
واما بیت سوم یعنی
نمیرم ازین پس ....
در نسخه های معتبر شاهنامه نیست.
ولی به شکل :
از آن پس نمیرم که من زنده ام
که تخم سخن من پراکنده ام
که در همین متن حاضر هم می بینید آمده است.
از لحاظ معنا و محتوی یکی است
با سلام
برخی فواصل با توجه به متن شاهنامه که در مسکو موجود است رعایت نشده است و شاید مهمترین آنها بیت 21ام باشد که به جای "به بن" کلمه "ببن" نوشته شده است، تصحیح شعر:
چو بگذشت سال از برم شست و پنج
فزون کردم اندیشهٔ درد و رنج
به تاریخ شاهان نیاز آمدم
به پیش اختر دیرساز آمدم
بزرگان و بادانش آزادگان
نبشتند یکسر همه رایگان
نشسته نظاره من از دورشان
تو گفتی بدم پیش مزدورشان
جز احسنت از ایشان نبد بهرهام
بکفت اندر احسنت¬شان زهرهام
سر بدرههای کهن بسته شد
وزان بند روشن دلم خسته شد
ازین نامور نامداران شهر
علی دیلمی بود کوراست بهر
که همواره کارش بخوبی روان
به نزد بزرگان روشن روان
حسین قتیب است از آزادگان
که از من نخواهد سخن رایگان
ازویم خور و پوشش و سیم و زر
وزو یافتم جنبش و پای و پر
نیم آگه از اصل و فرع خراج
همیغلتم اندر میان دواج
جهاندار اگر نیستی تنگ¬ دست
مرا بر سرگاه بودی نشست
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
همی زیر بیت اندر آرم فلک
همی گاه محمود آباد باد
سرش سبز باد و دلش شاد باد
چنانش ستایم که اندر جهان
سخن باشد از آشکار و نهان
مرا از بزرگان ستایش بود
ستایش ورا در فزایش بود
که جاوید باد آن خردمند مرد
همیشه به کام دلش کارکرد
همش رای و هم دانش وهم نسب
چراغ عجم آفتاب عرب
سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سفندارمد روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
چو این نامور نامه آمد به بن
ز من روی کشور شود پرسخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
واژه تازی ریشه در تاختن ندارد، از طی می آید چه گویا ایرانیان نخست قبیله طی را که حاتم طایی از آن است شناختند ازینرو عربان را تازی نامیدند مانند رازی که مردم ری را میگویند و زکریای رازی دانشمند بی مانند.که اهل ری بوده است. ( تازیک در پهلوی )
فرهنگ معین صفحه 1007
(هر آنکس که دارد هش و رای و دین / پس از مرگ بر من کند آفرین)
آفرین بر فردوسی پاکزاد
به آرش
آخه مرد حسابی سلطان محمود یک سنی مذهب بود و حتی مخالف شیعیان فردوسی چرا باید برای حفظ جونش(!) تظاهر کنه که من شیعه مذهبم؟ خب می گفت من سنی هستم!
آرین: حتی در زمان ساسانیان، قبایل عرب در جنوب خوزستان میزیستند و البته ایرانی بودند، همان گونه که من و شما ایرانیایم. ایران از هند تا افریقا گسترده بود و ایرانیان به زبانهای بسیاری سخن میگفتند، از جمله عربی و دیگر زبانهای سامی.
ابو علی سینا و دیگران هم به فارسی نوشتهاند و هم به عربی. عربی زبان علم بود و از اسپانیا تا هندوستان عربی میخواندند و میفهمیدند. برای همین کتاب را به عربی مینوشتند، همان طور که ما امروز مقالههایمان را به انگلیسی مینویسیم. به نظر میرسد تا اوایل قرن سوم هجری، هنوز فارسی نوشتن به الفبای عربی چندان مرسوم نبود و مثل فینگلیش نوشتن امروز، عجیب به نظر میرسید و در نظر مردمان پست میآمد.ایرانی هستیم و کشور و فرهنگمان را دوست داریم، اما تعصب خوب نیست. تعصب باعث میشود آدم حقایق را از دریچهی دیگری ببیند.
با سلام.
میخواستم بدانم کسی میداند که حسین قتیب چه کسی بوده است؟
راستش نتوانستم در مورد این شخص اطلاعات زیادی بدست آورم ولی چیزی که یافتم این بود که او حضرت فردوسی را برای نوشتن شاهنامه ترغیب کرده و او را از نظر مالی تامین میکرده.
- بیت بسی رنج بردم در این سال سی در هجو نامه محمودی نوشته فردوسی آمده است.
- در شیعه بودن فردوسی شکی نیست
- فردوسی برای حفظ اشعار دقیقی توسی هزار بیت از شاهنامه را که دقیقی در دوره حیات سروده بود به شصت هزار بیت شاهنامه خود افزود
هم اکنون بخش گشتاسب و اسفندیار که هزار و هفت بیت است را دقیقی سروده است
درباره شاهنامه بهترست بدانیم که فردوسی بزرگ ... بارها این کتاب را مورد بازبینی و تصحیح قرار داده است. نسخه اول شاهنامه که فردوسی در 15 تا 16 سال برای نوشتنش زمان برد. در نسخه های دیگری که ایشان باتوجه موارد و شرایط موجود در روزگار خویش / مسایل شخصی / سیاسی / ... بارها خود ایشان چیزهایی را بر نسخه اول افزوده و برخی چیزها کاسته شده است.
وقتی نسخه اول برای کتابت و ویراستاری آغاز شد / نسخه های دیگری را بعدها حکیم توسی افزود که در برخی از ستایش سلطان محمود غزنوی میبینیم و در برخی هم نکوهشها...
سوای اینکه فردوسی یک ایرانی بود دهگان نژاد!!! میکوشید به اصل خویش بازگردد ... بارها جامعه پیرامون / دوستان و دشمنان / مسایل معیشتی و خورد و خوراک / تامین مایحتاج زندگی خویش و همسر و فرزندانش بود /
فردوسی 40 ساله که شور و غررور جوانی دارد با فردوسی که 55 ساله شده است و دارنده همسر و خانواده میباشد و با توجه اوضاع نابسامان ایران و مرزهای ایران ... با فردوسی 60 ساله و 70 ساله و 80ساله یکی نیستند و بیگمان درین دوران 40 ساله حساس زندگی خویش از فراز و فرودهای فکری / روحی / .... برخوردار بوده است.
گاهی کوشیده است در زبان شعری خواسته های خود را بگوید و گاهی هم آشکارا بی گمان بیان می داشته است.
در تاریخ زندگی مردمان این کشور مینگریم : ایرانیان دو گروه بودند گروهی که میکوشیدند به اصل هویت خویش بازگرداند و گروهی که به ترکان و تازایان گرویده بودند.
بیگمان گروه اول ستاینده کار فردوسی خواهند بود و او را در رسیدن به هدفش یاری کرده اند و گروه دوم آنهایی هستند که بارگاه خلافت و بارگاه سلطان غزنوی را اشغال کرده و مشغول بندگی سلطانی بوده اند.
هرگز از لحاظ روانشناسی نمیتوان شخصیت فردوسی که میکوشد به ایران پیش از حمله تازیان و ترکان بازگردد را با فردوسی که ستایش تازیان یا ترکان میکند یکی نیست.
اسنانهایی که ستاینده فرهنگ و سرزمین هستند برای خود حدود رفتاری و گفتاری دارند و بدین نحو دارنده غرور هستند ولی با اینحال با غرور هیچ انسانی نمیتواند امرار زندگی کند ولو فردوسی بزرگ باشد !!!! گاهی فشارهای سخت زندگی او را وادار میکرد از سلطان غزنوی درخواست کمک کند ... گاهی مورد پذیرش قرار میگرفت و گاهی بدلایل نامعلوم سلطان غزنوی از کمک کردن سرباز میزدند!!!
به هر روی فردوسی در راستای نوشتن کتاب فرهنگی - سیاسی - تاریخی - هنری و هویتی : شاهنامه .... بیگمان یکباره این کتاب سروده نشده است و درین 4 دهه فردوسی با مسایل و مشکلات مختلف مواجه بوده است و این در حالات روحی - فکری و احساسی و ... او تاثیرات مختلف خوب و بد داشته و این تاثیرات گاهی او را وادار به ستودن و گاهی وادار نکوهیدن کرده است.
اینرا هم فراموش نکنیم که هدف اصلی بازگشت به آیین نیاکانی و زنده ساختن تاریخ باستان و ادبیات پارسی و آیینهای زیبای پیش از حمله تازیان و ترکان
بوده است. ممکنست گاهی واژه مناسب نیابد و همسنگ معرب یا پارسی دری یا پهلوی را در کامل شدن مصرعی یا بیتی بکار برده است.
میتواند در پاره موارد آنرا بعدها پیرایش و آرایش کرده باشد و گاهی ممکنست دیگران دست در متنها / بیتها و مصراع شاهنامه برده باشند!!!
اصل موضوع اینست که شاهنامه سند زنده ادبی - هنری - تاریخی - سیاسی است که 40 سال فردوسی با مشقت بسیار برای گردآوری چنین سند مستند و جاودانه یی کوشش کرده است.
اینکه آیا در دوران این شاعر بزرگ چه میگذشته است گاهی بایستی از اسنادتاریخی و کمی مقایسه زمانی / روانی / اجتماعی / فرهنگی / سیاسی مردمان و اجتماع پیرامون فردوسی تحقیق کرد و مقایسه کرد و گاهی هم از حدس و حس و درصد پیش بینی و درصد پیشگیری برای پی بردن به وقایع و حقایق موجود برد.
با سپاس
رهرو جانانه گرا
با سلام
شرح بسی رنج بردم در این سال سی توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
پیوند به وبگاه بیرونی
توانای دانا!
تازی منسوب به قبیله طی را می گویند
چنانکه اهل ری را رازی می خوانند
حضرات چنان از عرب بد می گویند که انگار فردوسی هم مثل امثال اینها نژادپرست و فاشیسم بوده! جمع کنید بابا!
کشمکش های میان عرب ها و ایرانی ها به پیش از پیدایش اسلام برمیگردد، چرا که تا پیش از جنگ های بزرگ عمر، جنگ های دیگری با خسروپرویز روی داد. سیاست های کثیف دو طرف مایه کشتار این همه مردم بیگناه شد.
آقای توانای دانا، شک دارم که شما دانا باشید، عجم یعنی غیرعرب، ایرانی ها هم به غیرایرانی گفتن انیرانی! این گنگ و نفهم از کجا اومد، خدا داند. بهتره برای اثبات سخن تون سند و منبع معتبری رو می کردید
عجم به معنای گنگ و نامفهوم است و عرب زبان آن را در برابر زبان عربی به کار می برد چون کلمه عربی به معنای فصیح و روشن است
به این خاطر اعراب به غیر عرب می گویند عجم یعنی کسی که زبانش فصیح و روان نیست. حتی اگر عرب زبان هم باشد ولی عربی را فصیح صحبت نکند به آن شخص عجم می گویند
دو نمونه از آیات قرآن و نمونه های دیگر را می توانید در قرآن بیابید
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ
وَهَذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِیًّا
در هر دو مورد کلمه عربی صفت واقع شده است یعنی در مقام بیان اسم زبان نیست بلکه می خواهد صفت لسان را بیان کند
یعنی زبان واضع و روشن
کشمکش نیست. عرب هم بخشی از ایران بود. ولی صرفا همون اعراب قصد حکومت میکنند و یکسری جنایات میکنند. ولی همین دوستان یادشون رفته همون اعراب هم چه خدمتی به ایرانشهر کردند. کلا کسی که بدی رو در خون میبینه نه در روح با چهار پا یکی بدونش.
عربها از زمان عخامنشیان بخشی از ایران بودند و تنها در دوره کوتاه یونانی وقفه بود - هخامنشیان اندکی پس از داریوش شاه دیگر به خط ارامی مینوشتند و خط پهلوی نیز برگرفته از انست - ایرانیان از قبل از هخامنشیان عربها را میشناختند اما کم کم بع علت شهرت قبیله طی به انها طازی گفتند
احمقهای نزاد پرستی که عقده عرب ستیزی دارند اولین ترجمه از شاهنامه به عربی بوده حتی ترجمه خدای نامک نیز به عربی بوده -
بنا به فرموده فردوسی بزرگ بنی آدم اعضای یک پیکرند . که در آفرینش زیک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را ( همه انسانها از جمله فارس و عرب ) نماند قرار تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی . بنابراین بهتر است که ظلم و جور نادانان جنگ طلب و قدرت طلب را که ناشی از نادانی آنها بوده است فراموش و به پیروی از فردوسی کبیر به همدیگر احترام بگذاریم . و از توهین پرهیز کنیم. که یک کار عقلی و کاربردی است.معنی نسبتا دقیق تازی و عجم نیز در ویکیپیدیا آمده است.
بنی ادم اعظای یک دیگر اند
اینرا سعدی سروده است نه فردوسی
صحرا صحرا سترگتر خواهد شد
گرگی که نمرد گرگتر خواهد شد
گیرم همهعمر، سنگ پرتاب کنید
این کوه فقط بزرگتر خواهد شد
محمد رهام
#محمد_رهام
سلام و عرض ادب،
مگر نظم کلمه ی عربی نیست؟!
سلام
ولی استاد دکتر یاحقی شاهنامه شناس ،می گفت هجونامه را فردوسی در صدبیت سرود(هجونامه مسلما مال فردوسی است) ولی شاهزاده مازندران به شرطی که فردوسی صد بیت را حذف کند قول می دهد تا برای گسترش شاهنامه فردوسی را یاری دهد و فردوسی صد بیت هجونامه را از آغاز شاهنامه حذف کرد.
فردوسی در عمل هم نشان داده که زبان پارسی را زنده کرده چون واژه های بیگانه در آن بسیار بسیار کم است.
استاد ابوالقاسم فردوسی به شهرهای مختلف سفر کرد و داستان های باستان را جمع کرد و همچنین شاهنامه منثور ابومنصوری راهم در دست داشت.
فردوسی نام کتاب شاهنامه نامه باستان "نامیده.
حال اگر بیت مذکور هجو نامه باشد، شاید از طریق دیگری از فردوسی به ما رسیده و نه از طریق کتاب اصلی او.
با درود
این شاهنامه بر اساس چاپ مسکو است یا دکتر خالقی؟! چون در شاهنامه های چاپ مسکویی که من تا حالا دیدم بیت (بسی رنج بردم ...) موجود هست در حالی که اینجا نیست.
تصویر شاهنامه چاپ مسکو هر بخش زیر آن موجود است و میتوانید آن را مقایسه کنید.
چاپ مسکو مقدار زیادی ملحقات دارد که در بخشهای جداگانه و خارج از بخشهای اصلی چاپ شده و آن موارد در گنجور در دسترس نیست.
با این حال آن بیتی که میفرمایید استثنائا در گنجور و در بخش هجونامه وجود دارد.
بسی رنج بردم در این سال سی
که گردد زبان فنون پارسی
بسی چیدم از خرمنش ساقه ها
گرفتم ز آتش بسی شعله ها
که بیرون رود رنج و دلواپسی
نبیند دگر رنج و محنت کسی
که دنیا شود سرخوش از نام ما
بنوشند نوشین می از جام ما
(مصرع اول از فردوسی)
درود بر شما
بنظر میاید تاریخ اتمام شاهنامه که حکیم فردوسی داره اشاره میکند عبارت از بیست وپنجم اسفند ماه سال چهارصد هجری قمری است دوستانی که به شاهنامه تسلط بیشتر دارند در صورت اشتباه اصلاح بفرمایند .
این که گفته میشه شاهنامه آخرش خوش است قبل تر فکر می کردم همونطور که بیشتر دوستان باور دارن صحبتی کنایی باشه و آخر شاهه نامه حمله ی اعراب و سقوط ایرانشهر است ولی مجددا که این چند بیتو خوندم نظرم عوض شده واقعا آخر خوش است چرا که حکیم طوس میگه:
چو این نامورنامه آمد به بُن
ز من روی کشور شود پر سخُن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
آخر شاهنامه آخر اون داستان نیست آخر شاهنامه امروزه که برخلاف مصر و آشور و بابل که پس فتح به دست اسلام نه تنها عرب زبان شدند که نژادشون هم عرب شد ولی پس از هزار سال از فردوسی ایرانی نه تنها عرب نشد بلکه شعر فردوسی رو میخونه و میفهمه و لذت میبره. حقیقتا آفرین بر حکیم طوس.خداقوت
درودها
سپاس از گنجور .
به پایان آمد شاهنامه در25 فروردین 1404 در حالیکه برای دریافت درست و دقیق برخی ابیات به حاشیه های گنجور مراجعه می کردم و می آموختم ازحاشیه های دوستان .