گنجور

پادشاهی پوران دخت

یکی دختری بود پوران بنام
چو زن شاه شد کارها گشت خام
بران تخت شاهیش بنشاندند
بزرگان برو گوهر افشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من
نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج
توانگر کنم تانماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند
که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را
بر آیین شاهان کنم گاه را
نشانی ز پیروز خسرو بجست
بیاورد ناگاه مردی درست
خبر چون به نزدیک پوران رسید
ز لشکر بسی نامور برگزید
ببردند پیروز راپیش اوی
بدو گفت کای بد تن کینه جوی
ز کاری که کردی بیابی جزا
چنانچون بود در خور ناسزا
مکافات یابی ز کرده کنون
برانم ز گردن تو را جوی خون
ز آخر هم آنگه یکی کره خواست
به زین اندرون نوز نابوده راست
ببستش بران باره بر همچوسنگ
فگنده به گردن درون پالهنگ
چنان کرهٔ تیز نادیده زین
به میدان کشید آن خداوند کین
سواران به میدان فرستاد چند
به فتراک بر گرد کرده کمند
که تا کره او را همی‌تاختی
زمان تا زمانش بینداختی
زدی هر زمان خویشتن بر زمین
بران کره بربود چند آفرین
چنین تا برو بر بدرید چرم
همی‌رفت خون از برش نرم نرم
سرانجام جانش به خواری به داد
چرا جویی از کار بیداد داد
همی‌داشت این زن جهان را به مهر
نجست از بر خاک باد سپهر
چو شش ماه بگذشت بر کار اوی
ببد ناگهان کژ پرگار اوی
به یک هفته بیمار گشت و بمرد
ابا خویشتن نام نیکی ببرد
چنین است آیین چرخ روان
توانا به هر کار و ما ناتوان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی دختری بود پوران بنام
چو زن شاه شد کارها گشت خام
هوش مصنوعی: در یک زمان، دختری به نام پوران وجود داشت که زمانی که به همسری شاه درآمد، امور و کارها به هم ریخت و دچار بی نظمی شد.
بران تخت شاهیش بنشاندند
بزرگان برو گوهر افشاندند
هوش مصنوعی: بزرگان او را بر تخت شاهی نشاندند و بر سرش گوهرها پاشیدند.
چنین گفت پس دخت پوران که من
نخواهم پراگندن انجمن
هوش مصنوعی: دختر پوران گفت که من نمی‌خواهم جمعیت را به هم بزنم.
کسی راکه درویش باشد ز گنج
توانگر کنم تانماند به رنج
هوش مصنوعی: هر کسی که فقیر و بی‌پول باشد، می‌توانم او را ثروتمند کنم تا دیگر در سختی زندگی نکند.
مبادا ز گیتی کسی مستمند
که از درد او بر من آید گزند
هوش مصنوعی: نکند در این دنیا کسی نیازمند باشد که رنج او به من آسیب برساند.
ز کشور کنم دور بدخواه را
بر آیین شاهان کنم گاه را
هوش مصنوعی: از کشورم دور می‌کنم کسی را که ناپسند است و به روش شاهان، زمان را با آرامش می‌گذرانم.
نشانی ز پیروز خسرو بجست
بیاورد ناگاه مردی درست
هوش مصنوعی: در جستجوی نشانه‌ای از پیروزی‌های خسرو بود که ناگهان مردی حاضر و آماده را ملاقات کرد.
خبر چون به نزدیک پوران رسید
ز لشکر بسی نامور برگزید
هوش مصنوعی: خبر وقتی به پوران رسید، از میان لشکری بزرگ و مشهور، فردی را انتخاب کرد.
ببردند پیروز راپیش اوی
بدو گفت کای بد تن کینه جوی
هوش مصنوعی: پیروز را پیش او بردند و او به او گفت: ای بدزبان و کینه‌جو!
ز کاری که کردی بیابی جزا
چنانچون بود در خور ناسزا
هوش مصنوعی: هر چه کرده‌ای، نتیجه‌اش را خواهی دید و آنچنان که شایسته‌اش است، پاداش یا تنبیه آن را دریافت می‌کنی.
مکافات یابی ز کرده کنون
برانم ز گردن تو را جوی خون
هوش مصنوعی: انتقام و عاقبت کارهایت را خواهم گرفت؛ دیگر بر تو دینی نخواهم داشت و از تو فاصله می‌گیرم.
ز آخر هم آنگه یکی کره خواست
به زین اندرون نوز نابوده راست
هوش مصنوعی: در نهایت، زمانی که یکی از آنها تصمیم به کار کرد، متوجه شد که در این مسیر، نوزادی که هیچ چیز از آن نمی‌دانست به درستی متولد شده است.
ببستش بران باره بر همچوسنگ
فگنده به گردن درون پالهنگ
هوش مصنوعی: او را به زنجیر کشید و بر دوش خود انداخت، مانند سنگی که به گردن او آویخته شده است.
چنان کرهٔ تیز نادیده زین
به میدان کشید آن خداوند کین
هوش مصنوعی: خدای قدرت‌مدار به‌قدری بی‌نظیر و قوی است که مثل یک کرهٔ تیز و تند، به میدان می‌آید و بر زندگی و سرنوشت دیگران تأثیر می‌گذارد.
سواران به میدان فرستاد چند
به فتراک بر گرد کرده کمند
هوش مصنوعی: سواران را به میدان فرستادند و چند نفر با کمند در حال دور زدن هستند.
که تا کره او را همی‌تاختی
زمان تا زمانش بینداختی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو مرتباً به او می‌تاختی و زمان او را مدام تحت فشار قرار می‌دادی.
زدی هر زمان خویشتن بر زمین
بران کره بربود چند آفرین
هوش مصنوعی: هر بار که بر زمین می‌افتی، تلاش کن تا از آن برخیزی و به قدرت خود ادامه دهی.
چنین تا برو بر بدرید چرم
همی‌رفت خون از برش نرم نرم
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف می‌شود که وقتی چیزی به شدت آسیب می‌بیند، چرم آن بریده می‌شود و به آرامی خون از زیر آن بیرون می‌ریزد. به عبارتی دیگر، این تصویر به وضوح نشان می‌دهد که زخم عمیق و دردناک است و اثرات آن به تدریج نمایان می‌شود.
سرانجام جانش به خواری به داد
چرا جویی از کار بیداد داد
هوش مصنوعی: در نهایت، جانش به ذلت و خاری رسید و از خداوند کمک خواست تا از کارهای نادرست و ظالمانه نجات یابد.
همی‌داشت این زن جهان را به مهر
نجست از بر خاک باد سپهر
هوش مصنوعی: این زن با مهر و محبت خود، تمام جهان را در دست داشت و هیچ چیز از عشق و محبتش کمتر از آنچه بر زمین است برایش اهمیت نداشت.
چو شش ماه بگذشت بر کار اوی
ببد ناگهان کژ پرگار اوی
هوش مصنوعی: پس از گذشت شش ماه از کار او، به طور ناگهانی وضعیت او دچار تغییر شد و به سمت نامناسبی رفت.
به یک هفته بیمار گشت و بمرد
ابا خویشتن نام نیکی ببرد
هوش مصنوعی: او به مدت یک هفته بیمار شد و درگذشت، اما با خود نام نیکویی را به یادگار گذاشت.
چنین است آیین چرخ روان
توانا به هر کار و ما ناتوان
هوش مصنوعی: این دنیا بر اساس قوانین خاصی پیش می‌رود و به نوعی حکمت و قدرت در پشت هر کار وجود دارد. اما ما انسان‌ها از این نیروها و قوانین ناتوان هستیم و نمی‌توانیم به تنهایی به آن‌ها تسلط پیدا کنیم.

حاشیه ها

1402/06/26 15:08
فاطمه ه

کسی می‌دونه منظور از «چو زن شاه شد کارها گشت خام» چیه؟

چرا جناب فردوسی اول اینطوری میگه و بعد شروع می‌کنه به بیان عدالت و خوبی های حکومت پوران دخت؟

دلیل این تناقض چیه؟

1402/08/01 01:11
یک ایرانی

در واقع این اشاره به حدیث پیامبر اسلام درباره پادشاهی یک زن در ایران می‌باشد و فردوسی در اینجا از آرایه تضمین استفاده کرده است. می‌دانیم آرایه تضمین، آوردن آیه یا حدیث یا سخنان مشهور در یک بیت است. البته درباره درستی یا نادستی این حدیث سخنان زیادی وجود دارد ولی حدیث مشهوری است. از این بابت تناقضی نیست بلکه یک آرایه ادبی استفاده شده که از آن برداشت اشتباه شده است. همانطور که اشاره کردید فردوسی در ادامه به دادگری پوران‌دخت اشاره می‌کند و این پادشاه در تاریخ ایران پادشاه خوشنامی است.