برگردان به زبان ساده
چنان بد که یک روز پرویز شاه
همی آرزو کرد نخچیرگاه
هوش مصنوعی: به قدری اوضاع بد بود که حتی پرویز شاه نیز آرزو میکرد که کاش یک شکارگاه داشته باشد.
بیاراست برسان شاهنشهان
که بودند از او پیشتر در جهان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که باید برای پادشاهان و سلسلههای گذشته احترام قائل شویم، چرا که آنها نیز پیش از این در جهان وجود داشتهاند و به نوعی زمینهساز وضعیت کنونی بودهاند.
چو بالای سیصد به زرین ستام
ببردند با خسرو نیک نام
هوش مصنوعی: وقتی که بیش از سیصد نفر با ظاهری زیبا و با نام نیک خسرو فرار کردند، نشانهای از قدرت و اعتبار او بود.
هزار و صد و شست خسرو پرست
پیاده همیرفت ژوپین بدست
هوش مصنوعی: هزار و صد و شست فردی که به پادشاهی عشق میورزید، پیاده به راه میرفت و در دستش لباس مخصوصی به نام ژوپین بود.
هزار و چهل چوب و شمشیر داشت
که دیبای در بر زره زیر داشت
هوش مصنوعی: او هزار و چهل سلاح و شمشیر داشت و در زیر پوشش زیبایی زرهای داشت.
پس اندر بدی پانصد بازدار
هم از واشه و چرغ و شاهین کار
هوش مصنوعی: پس از بدی، پانصد بار از کارهایی مانند پلیدی، شایعهپراکنی و رفتارهای ناپسند دوری کن.
ازان پس برفتند سیصد سوار
پس بازداران با یوزدار
هوش مصنوعی: پس از آن، سیصد سوار به دنبال نگهبانان و یوزدارها رفتند.
به زنجیر هفتاد شیروپلنگ
به دیبای چین اندرون بسته تنگ
هوش مصنوعی: زنجیرهایی از هفتاد شیر و پلنگ در دیبایی چین به شدت محکم بسته شدهاند.
پلنگان و شیران آموخته
به زنجیر زرین دهن دوخته
هوش مصنوعی: جانداران قدرتمند و باهوش مانند پلنگ و شیر، که معمولاً در طبیعت آزادانه زندگی میکنند، اکنون به زنجیر کشیده شده و توان حرف زدن و ابراز وجود ندارند. این وضعیت نشاندهنده تسلط و کنترل بر آنهاست.
قلاده بزر بسته صد بود سگ
که دردشت آهو گرفتی بتگ
هوش مصنوعی: اگر در دشت آهویی را در دام انداختی، چون قلادهای بر گردن آن بستهای، باید بدان توجه کنی که گاهی اوقات مشکلات و گرفتاریها میتواند ناشی از خود تو باشد.
پس اندر ز رامشگران دوهزار
همه ساخته رود روز شکار
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به یک جشن و شادمانی دارد که در آن همگان برای یک روز خاص و به مناسبت شکار آماده شدهاند و این مراسم به شکلی بزرگ و باشکوه برگزار میشود.
به زیر اندرون هریکی اشتری
به سر برنهاده ز زر افسری
هوش مصنوعی: در زیر هر یک از آنها، مادیانی با تاجی طلایی بر سر دارد.
ز کرسی و خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخر چارپای
هوش مصنوعی: از جایگاه و خانه و پردهنشین، همهاش به نوعی به چادر و نهایتاً به زندگی اجق وجق اشاره دارد.
شتر بود پیش اندرون پانصد
همه کرده آن بزم را نامزد
هوش مصنوعی: در درون آن جشن، پانصد شتر بود که همه برای همان بزم آماده شده بودند.
ز شاهان برنای سیصد سوار
همیراند با نامور شهریار
هوش مصنوعی: سیصد سوار از شاهان با اعتبار و قدرت به همراه یک فرمانروای مشهور در حال حرکت هستند.
ابا یاره و طوق و زرین کمر
بهر مهرهای در نشانده گهر
هوش مصنوعی: با دقت و زحمت، طلا و جواهرات را برای نشان دادن عشق و علاقه خود به کسی، در گردن و کمرش آویزان کرده است.
دوصد برده تامجمر افروختند
برو عود و عنبر همیسوختند
هوش مصنوعی: دوصد برده را به خاطر آتش شمع و عطر خوش سوختند و قربانی کردند.
دوصد مرد برنای فرمانبران
ابا هریکی نرگس و زعفران
هوش مصنوعی: دوصد مرد از فرمانرواها برپا خیزند، ولی هر یک از آنها در دلش تنها به زیبایی نرگس و عطر زعفران فکر میکند.
همه پیش بردند تا باد بوی
چو آید ز هر سو رساند بدوی
هوش مصنوعی: همه به جلو حرکت کردند تا زمانی که بادی وزید و بوی خوشی را از هر سو به همه انتقال داد.
همه پیش آنکس که با بوی خوش
همیرفت با مشک صد آبکش
هوش مصنوعی: همه در کنار کسی که با عطر خوشی میرفت، جمع میشدند و به او توجه میکردند، درست مانند آن که با مشک صدها آبکش را پر کند.
که تا ناورد ناگهان گرد باد
نشاند بران شاه فرخ نژاد
هوش مصنوعی: از آنجا که طوفان ناگهانی بر شاه خوشبخت و نیکو سرشت سایه افکنده است، باید بیدرنگ عمل کرد.
چو بشنید شیرین که آمد سپاه
به پیش سپاه آن جهاندار شاه
هوش مصنوعی: وقتی شیرین شنید که نیروهای دشمن به جلو آمدهاند و به سوی شاه جهاندار میروند، نگران شد.
یکی زرد پیراهن مشک بوی
بپوشید و گلنارگون کرد روی
هوش مصنوعی: شخصی با پیراهن زرد روشن و بویی چون مشک به تن کرد و روی خود را به رنگ گل انار درآورد.
یکی از برش سرخ دیبای روم
همه پیکرش گوهر و زر بوم
هوش مصنوعی: از پارچهی زیبا و سرخرنگی که از روم آمده، یک قسمت از آن به مانند جواهر و طلا، تمام پیکرهاش را زینت بخشیده است.
به سر بر، نهاد افسر خسروی
نگارش همه پیکر پهلوی
هوش مصنوعی: تاج شاهانه بر سر گذاشت و همه زیباییهای بدنش را در نگارش و وصف به تصویر کشید.
از ایوان خسرو برآمد ببام
به روز جوانی نبد شادکام
هوش مصنوعی: خسرو از ایوان خود بیرون آمد و به بام رفت. در روز جوانیاش، هیچ خوشبختیای را احساس نکرد.
همیبود تاخسرو آنجا رسید
سرشکش ز مژگان به رخ برچکید
هوش مصنوعی: خسرو در حال حرکت بود تا به آنجا رسید و اشکهایش از چشمانش بر زمین ریخت.
چو روی ورا دید برپای خاست
به پرویز بنمود بالای راست
هوش مصنوعی: زمانی که او را دید، به سرعت از جا بلند شد و به پرویز نشان داد که در جایگاهی والا قرار دارد.
زبان کرد گویا بشیرین سخن
همیگفت زان روزگار کهن
هوش مصنوعی: زبان گویا و شیرین در آن روزگار قدیم سخن میگفت.
به نرگس گل و ارغوان را بشست
که بیمار بد نرگس وگل درست
هوش مصنوعی: نرگس و گل ارغوان را شستشو کرد تا بیمار از شوق نرگس و گل بهبود یابد.
بدان آبداری و آن نیکوی
زبان تیز بگشاد برپهلوی
هوش مصنوعی: بدان که تو با ذکاوت و هوش هستی و آن فرد خوشبیانی که با زیرکی و تیزبینی خود، سخنانی را بر زبان میآورد.
که تهما هژبرا سپهبد تنا
خجسته کیا گرد شیراوژنا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و محبوب میپردازد که در عرصه رهبری و فرماندهی برجسته است. او همچون یک پادشاه با صفات نیکو و خوشنامی در میان مردم شناخته میشود و به شکوه و عظمت مبارزات و دستاوردهایش اشاره دارد. او نمایانگر قدرت، شجاعت و سعادت در جامعهای است که در آن زندگی میکند.
کجا آن همه مهر و خونین سرشک
که دیدار شیرین بد او را پزشک
هوش مصنوعی: کجا رفته آنهمه محبت و اشکهای خونین که در زمان دیدار شیرین او احساس میکردم؟
کجا آن همه روز کردن به شب
دل و دیده گریان و خندان دو لب
هوش مصنوعی: کجا هستند آن روزهایی که دل و چشم ما همیشه پر از گریه و لبهای ما پر از خنده بود؟
کجا آن همه بند و پیوندما
کجا آن همه عهد و سوگند ما
هوش مصنوعی: کجا رفتند تمام رشتههای دوستی و ارتباط ما؟ کجا رفتند همه عهدها و قسمهایی که به هم داده بودیم؟
همیگفت وز دیده خوناب زرد
همیریخت برجامهٔ لاژورد
هوش مصنوعی: او میگفت و از چشمانش، اشکهای زرد مثل خون بر روی لباس آبیاش میریخت.
به چشم اندر آورد زو خسرو آب
به زردی رخش گشت چون آفتاب
هوش مصنوعی: به خاطر نگریستن او، خسرو به شدت متوجه زیبایی و جذبهاش شد و چهرهاش همچون آفتاب، درخشان و زیبا گردید.
فرستاد بالای زرین ستام
ز رومی چهل خادم نیک نام
هوش مصنوعی: او چهل خادم نیکو سرشت را از روم، با هدایای ارزشمند و زیبا فرستاد.
که او را به مشکوی زرین برند
سوی خانهٔ گوهر آگین برند
هوش مصنوعی: او را به انتهای منزل میبرند، جایی که با جواهرات پر از زیبایی تزئین شده است و مسیرش را با نوارهای طلایی زینت دادهاند.
ازان جایگه شد به دشت شکار
ابا باده ورود و با میگسار
هوش مصنوعی: از آن مکان به دشت شکار رفت و در آنجا با باده و میگسار همراه شد.
چو از کوه وز دشت برداشت بهر
همیرفت شادی کنان سوی شهر
هوش مصنوعی: وقتی از کوه و دشت راهی را میپیمود، با خوشحالی و شادی به سمت شهر میرفت.
ببستند آذین بشهر و به راه
که شاه آمد از دشت نخچیرگاه
هوش مصنوعی: شهر و جادهها را برای ورود شاه تزیین کردند زیرا او از دشت شکار به سمت شهر میآمد.
ز نالیدن بوق و بانگ سرود
هوا گشت ز آواز بیتار و پود
هوش مصنوعی: از نالهها و صداهای دلگیر، فضایی ایجاد شد که پر از آواز و سرود بود، حتی بدون اینکه ساز و ابزاری برای نواختن باشد.
چنان خسروی برز و شاخ بلند
ز دشت اندر آمد به کاخ بلند
هوش مصنوعی: مانند شاهی بزرگ و با جلال، که از دشت وارد کاخی بلند و باشکوه شد.
ز مشکوی شیرین بیامد برش
ببوسید پای و زمین و برش
هوش مصنوعی: از ظرف خوشبوی دلانگیزی آمد و او را بوسید، پای او و زمین را نیز بوسید.
به موبد چنین گفت شاه آن زمان
که بر ما مبر جز به نیکی گمان
هوش مصنوعی: شاه به موبد گفت که نباید به ما جز با نیکی فکر کنی و نسبت به ما خیرخواهی داشته باشی.
مرین خوب رخ را به خسرو دهید
جهان را بدین مژدهٔ نو دهید
هوش مصنوعی: به کسی که چهره زیبایی دارد بگویید که به پادشاه هدیهای بفرستد و به دنیا هم این خبر خوش را بدهید.
مر او را به آیین پیشی بخواست
که آن رسم و آیین بد آنگاه راست
هوش مصنوعی: او را به دنبال آیین و رسم پیشین خواست که در آن زمان، آن سنت و روش درست به نظر میرسید.