گنجور

بخش ۵

وزانجا سوی پارس اندر کشید
که در پارس بد گنجها را کلید
نشستنگه آن گه به اسطخر بود
کیان را بدان جایگه فخر بود
جهانی سوی او نهادند روی
که او بود سالار دیهیم جوی
به تخت کیان اندر آورد پای
به داد و به آیین فرخنده‌رای
چنین گفت با نامور مهتران
که گیتی مرا از کران تا کران
اگر پیل با پشه کین آورد
همه رخنه در داد و دین آورد
نخواهم به گیتی جز از راستی
که خشم خدا آورد کاستی
تن آسانی از درد و رنج منست
کجا خاک و آبست گنج منست
سپاهی و شهری همه یکسرند
همه پادشاهی مرا لشکرند
همه در پناه جهاندار بید
خردمند بید و بی‌آزار بید
هر آنکس که دارد خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به من برنهید
هرآنکس کجا بازماند ز خورد
ندارد همی توشهٔ کارکرد
چراگاهشان بارگاه منست
هرآنکس که اندر سپاه منست
وزان رفته نام‌آوران یاد کرد
به داد و دهش گیتی آباد کرد
برین گونه صدسال شادان بزیست
نگر تا چنین در جهان شاه کیست
پسر بد مر او را خردمند چار
که بودند زو در جهان یادگار
نخستین چو کاووس باآفرین
کی آرش دوم و دگر کی پشین
چهارم کجا آرشش بود نام
سپردند گیتی به آرام و کام
چو صد سال بگذشت با تاج و تخت
سرانجام تاب اندر آمد به بخت
چو دانست کامد به نزدیک مرگ
بپژمرد خواهد همی سبز برگ
سر ماه کاووس کی را بخواند
ز داد و دهش چند با او براند
بدو گفت ما بر نهادیم رخت
تو بسپار تابوت و بردار تخت
چنانم که گویی ز البرز کوه
کنون آمدم شادمان با گروه
چو بختی که بی‌آگهی بگذرد
پرستندهٔ او ندارد خرد
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین
و گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یکی تیغ تیز از نیام
بگفت این و شد زین جهان فراخ
گزین کرد صندوق بر جای کاخ
بسر شد کنون قصهٔ کیقباد
ز کاووس باید سخن کرد یاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزانجا سوی پارس اندر کشید
که در پارس بد گنجها را کلید
هوش مصنوعی: از آنجا به سوی پارس رفت، زیرا در پارس کلید گنج‌ها وجود داشت.
نشستنگه آن گه به اسطخر بود
کیان را بدان جایگه فخر بود
هوش مصنوعی: نشستن در اسطخر به مردم کیان افتخار می‌بخشد و آن مکان برای آنها اهمیت ویژه‌ای دارد.
جهانی سوی او نهادند روی
که او بود سالار دیهیم جوی
هوش مصنوعی: مردم دنیا به سوی او روی آورده‌اند، چرا که او سرور و پیشوای بزرگ است.
به تخت کیان اندر آورد پای
به داد و به آیین فرخنده‌رای
هوش مصنوعی: او به تخت سلطنت سلاطین بزرگ وارد شد و با عدالت و روشنی‌بخش به زندگی مردم ادامه داد.
چنین گفت با نامور مهتران
که گیتی مرا از کران تا کران
هوش مصنوعی: او برای بزرگان و نامداران گفت که دنیا را از یک سمت تا سمت دیگرش به من داده‌اند.
اگر پیل با پشه کین آورد
همه رخنه در داد و دین آورد
هوش مصنوعی: اگر فیل با پشه دشمنی کند، تمام نقاط ضعف خود را نشان می‌دهد و در نتیجه آسیب‌پذیر می‌شود.
نخواهم به گیتی جز از راستی
که خشم خدا آورد کاستی
هوش مصنوعی: من در این دنیا تنها از حقیقت پیروی می‌کنم، زیرا خشم خداوند باعث کمبود و نقصان خواهد شد.
تن آسانی از درد و رنج منست
کجا خاک و آبست گنج منست
هوش مصنوعی: آسودگی و راحتی من نتیجه‌ی رنج و دردهایی است که کشیده‌ام، زیرا گنج و ارزش واقعی من در آن زحمات و تلاش‌ها نهفته است.
سپاهی و شهری همه یکسرند
همه پادشاهی مرا لشکرند
هوش مصنوعی: افراد نظامی و شهری همه یکسان هستند و همگی در حقیقت برای من به عنوان یک پادشاه محسوب می‌شوند.
همه در پناه جهاندار بید
خردمند بید و بی‌آزار بید
هوش مصنوعی: همه در سایه حمایت شخصی بزرگ و دانا قرار دارند که خود آرام و بی‌ضرر است.
هر آنکس که دارد خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به من برنهید
هوش مصنوعی: هر کسی که برخوردار است از نعمت‌های زندگی و می‌تواند به دیگران کمک کند، باید قدردانی و سپاسی از آن داشته باشد و از یاد نبرد که این نعمت‌ها را نباید نادیده گرفت.
هرآنکس کجا بازماند ز خورد
ندارد همی توشهٔ کارکرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در تلاش و کوشش برای زندگی کوتاهی کند، در نهایت چیزی برای بهره‌برداری و ادامه راه نخواهد داشت.
چراگاهشان بارگاه منست
هرآنکس که اندر سپاه منست
هوش مصنوعی: چرای آنها همان بارگاه من است؛ هر کسی که در سپاه من است، در واقع منزلت و مقامش با من است.
وزان رفته نام‌آوران یاد کرد
به داد و دهش گیتی آباد کرد
هوش مصنوعی: و از آن‌ها که به یاد ماندنی بودند، یاد کرد و با بخشش و احسان، جهانی آباد ساخت.
برین گونه صدسال شادان بزیست
نگر تا چنین در جهان شاه کیست
هوش مصنوعی: به مدت صد سال خوش و خرم زندگی کن و ببین که در این دنیا چه کسی به مقام پادشاهی رسیده است.
پسر بد مر او را خردمند چار
که بودند زو در جهان یادگار
هوش مصنوعی: اگر پسر بدی را بشناسی، به عقل و درایت خود به او برخورد کن، چون از او در دنیا نشانه‌ها و یادگارهایی باقی مانده است.
نخستین چو کاووس باآفرین
کی آرش دوم و دگر کی پشین
هوش مصنوعی: در ابتدا، مانند کاووس که به اوج عظمت رسید، چه کسی می‌تواند همچون آرش دوم باشد و چه کسی دیگر در مقام او قرار گیرد؟
چهارم کجا آرشش بود نام
سپردند گیتی به آرام و کام
هوش مصنوعی: چهارم کجا، آرامش نام گرفت و دنیا را به خوشی و آسایش سپردند.
چو صد سال بگذشت با تاج و تخت
سرانجام تاب اندر آمد به بخت
هوش مصنوعی: پس از گذشت صد سال، با وجود تاج و تخت، در نهایت خوش‌شانسی و سرنوشت در برابرش قرار گرفت.
چو دانست کامد به نزدیک مرگ
بپژمرد خواهد همی سبز برگ
هوش مصنوعی: زمانی که فرد به نزدیکی مرگ می‌رسد، متوجه می‌شود که زندگی‌اش به پایان نزدیک است و در این لحظه، احساس از دست دادن زندگی و جوانی‌اش به او دست می‌دهد.
سر ماه کاووس کی را بخواند
ز داد و دهش چند با او براند
هوش مصنوعی: در روزی که کاووس به سلطنت رسید، از او خواسته شد تا به قضاوت در مورد عدالت و بخشش بپردازد و در این راستا مسئولیت‌هایی را به عهده بگیرد.
بدو گفت ما بر نهادیم رخت
تو بسپار تابوت و بردار تخت
هوش مصنوعی: به او گفتند که ما آماده شده‌ایم، تو فقط تابوت را بساز و تشکلت را بردار.
چنانم که گویی ز البرز کوه
کنون آمدم شادمان با گروه
هوش مصنوعی: احساس می‌کنم که به تازگی از کوه‌های البرز با شادی و خرمی به همراه گروهی آمده‌ام.
چو بختی که بی‌آگهی بگذرد
پرستندهٔ او ندارد خرد
هوش مصنوعی: وقتی سرنوشت به صورت ناآگاهانه از کنار انسان می‌گذرد، آن فردی که به او عشق می‌ورزد، عقل و درک لازم را ندارد.
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین
هوش مصنوعی: اگر تو دادگر و پاک‌دین باشی، جز ستایش چیزی از کسی نمی‌یابی.
و گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یکی تیغ تیز از نیام
هوش مصنوعی: اگر سر تو در خطر بیفتد، باید با یک تیغ تیز از نیام خود بیرون بیاری و دفاع کنی.
بگفت این و شد زین جهان فراخ
گزین کرد صندوق بر جای کاخ
هوش مصنوعی: او این را گفت و از این جهان وسیع شد، و برای خود جایی را انتخاب کرد که صندوق (گنجینه) را به جای کاخ قرار دهد.
بسر شد کنون قصهٔ کیقباد
ز کاووس باید سخن کرد یاد
هوش مصنوعی: حالا داستان کیقباد به پایان رسید و حالا باید دربارهٔ کاووس صحبت کنیم.

خوانش ها

بخش ۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/08/21 21:11
محمد غافری

به هنگام نام بردن از فرزندان کیقباد، استاد طوس این دو بیت را دارد:
نخستین چو کاووس با آفرین
کی آرش دوم و دگر کی پشین
چهارم کجا آرشش بود نام
سپردند گیتی به ارام و کام
نظر به این که "کی" به معنی شاه تنها یک لقب است شایسته نیست که کیقباد دو تن از فرزندانش را آرش نام نهاده باشد. بر اساس شاهنامه ی نسحه ی ژول مول که یکی از معتبرترین نسخ شاهنامه است این دو بیت چنین آمده:
نخستین چو کاووس با آفرین
چو آرش دوم بُد سوم کی نشین
چهارم کی آرمین بودیش نام
سپردند گیتی به آرام و کام
البته لازم به تذکار است که "کی پشین" به نظر درست تر می آید تا "کی نشین".
امیدوارم که این توضیح کوچک بتواند مورد استفاده ی شاهنامه خوانان قرار بگیرد.

1391/10/14 16:01
محمد

بیت 8 مصراع 1 تن آسانی از درد ، رنج منست صحیح است.

1393/04/22 09:07
مهدی رفیعی

محمد غافری عزیز، با تشکر از دقت جنابعالی ، می توان گفت : کی آرش و آرش دو نام هستند زیرا " کی " لزوما" به معنای پادشاه نیست. بر اساس فرهنگ معین به معنای پاک و خالص هم معنی میدهد یا اینکه به اسم ملحق می شود و صفت می سازد ( به معنای دارنده و صاحب )

1395/12/24 20:02
سندباد

بنابر متن بندهشن، فرزندان کَوی کواذ (کی قباد) این اسامی را دارند.
کَوی اوسذن که بعدها تبدیل به کی اوس و کیوس و کیکاووس شد.
کوی ارش (Arsh) که به کَوی آرَش و کی آرَش تبدیل شد.
کوی پیسینَه که شد کی پشین.
کوی بیرَش که بعدها شد کی آرشش (در برخی منابع آرسس).

1395/12/24 20:02
سندباد

این را هم البته فراموش کردم ذکر کنم که این هر چهار، فرزندان کوی اَپیوِه هستند که کوی اپیوه خود فرزند کیقباد است. یعنی می شوند نوه های قباد.
نکته دیگر اینکه آرش را گاهی از ریشه اَرشَن هم می دانند. به معنی اسب نر.

1395/12/25 01:02
پریشان روزگار

دوستان
چهارم کجا آرشش بود نام
بدین ماناست که نام چهارمین آرش است
و نه آرشش !
( آرش نام او بود)

1402/02/28 07:04
جهن یزداد

 بداند نمی ماند   که نام چهارمین آرش است  ۱۰۰٪  بدان  چم ست که   چهارم پسر بود آرش بنام  = پُس چارمش بود آرش بنام = چهارم پسر ارشش بود نام  -   این واژه مانا بچم  مانندگی است و نه چم   و ان واژه معنا عربیست  با اینگونه نوشتن پارسی نمیشود انگاه  استاد بزرگ میشود بفرمایید  شما که معنا را اینگونه مینویسید  و گمان میکنید پارسی شد یعنی را چگونه مینویسید  تا پارسی شود؟

1402/02/28 07:04
جهن یزداد

در برخی نسخه های پهلوی و برگردانهای عربی  نام  پسر چهارم  ارشش امده  بدینگونه مینماید که آرشش خود نام بوده   -

1402/02/28 07:04
جهن یزداد

بلعمی در تاریخ تبری نوشته:
و کیقباد  دختر مهتری از مهتران ترکستان بزنی  کرده بود و اورا از ان زن پنج فرزند امد نامهای ایشان یکی  کی افنه  و کی کاوس و کی آرش و کی پشین  و کی بیه  و کی به زبان پهلوی نیکو بود  و این همه فرزندان کیقباد بودند ..و جهان آباد کرد پس نشست به بلخ داشتی