گنجور

بخش ۴ - سخن دقیقی

چو چندی برآمد برین روزگار
خجسته ببود اختر شهریار
به شاه کیان گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هژیر
که تو باژ بدهی به سالار چین
نه اندر خور دین ما باشد این
نباشم برین نیز همداستان
که شاهان ما درگه باستان
به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو
برین روزگار گذشته بتاو
پذیرفت گشتاسپ گفتا که نیز
نفرمایمش دادن این باژ چیز
پس آگاه شد نره دیوی ازین
هم‌اندرز زمان شد سوی شاه چین
بدو گفت کای شهریار جهان
جهان یکسره پیش تو چون کهان
به جای آوریدند فرمان تو
نتابد کسی سر ز پیمان تو
مگر پورلهراسپ گشتاسپ شاه
که آرد همی سوی ترکان سپاه
برد آشکارا همه دشمنی
ابا تو چنو کرد یارد منی
چو ارجاسپ بشنید گفتار دیو
فرود آمد از گاه گیهان خدیو
از اندوه او سست و بیمار شد
دل و جان او پر ز تیمار شد
تگینان لشکرش را پیش خواند
شنیده سخن پیش ایشان براند
بدانید گفتا کز ایران زمین
بشد فره و دانش و پاک دین
یکی جادو آمد به دین آوری
به ایران به دعوی پیغمبری
همی گوید از آسمان آمدم
ز نزد خدای جهان آمدم
خداوند را دیدم اندر بهشت
من این زند و استا همه زو نوشت
بدوزخ درون دیدم آهرمنا
نیارستمش گشت پیرامنا
گروگر فرستادم از بهر دین
بیارای گفتا به دانش زمین
سرنامداران ایران سپاه
گرانمایه فرزند لهراسپ شاه
که گشتاسپ خوانندش ایرانیان
ببست او یکی کشتی بر میان
برادرش نیز آن سوار دلیر
سپهدار ایران که نامش زریر
همه پیش آن دین پژوه آمدند
ازان پیر جادو ستوه آمدند
گرفتند ازو سربسر دین اوی
جهان شد پر از راه و آیین اوی
نشست او به ایران به پیغمبری
به کاری چنان یافه و سرسری
یکی نامه باید نوشتن کنون
سوی آن زده سر ز فرمان برون
ببایدش دادن بسی خواسته
که نیکو بود داده ناخواسته
مر او را بگویی کزین راه زشت
بگرد و بترس از خدای بهشت
مر آن پیر ناپاک را دور کن
بر آیین ما بر یکی سور کن
گر ایدونک نپذیرد از ما سخن
کند روی تازه بما بر کهن
سپاه پراگنده باز آوریم
یکی خوب لشکر فراز آوریم
به ایران شویم از پس کار اوی
نترسیم از آزار و پیکار اوی
برانیمش از پیش و خوارش کنیم
ببندیم و زنده به دارش کنیم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو چندی برآمد برین روزگار
خجسته ببود اختر شهریار
هوش مصنوعی: مدتی است که در این زمان خوش، ستاره‌ی خوشبختی پادشاه درخشان بوده است.
به شاه کیان گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هژیر
هوش مصنوعی: زردشت پیر به شاه کیان گفت که در دین ما این رفتار یا کار نیکو نیست.
که تو باژ بدهی به سالار چین
نه اندر خور دین ما باشد این
هوش مصنوعی: تو نباید باج و خراجی به سالار چین بدهی، چرا که چنین کاری مناسب دین و مذهب ما نیست.
نباشم برین نیز همداستان
که شاهان ما درگه باستان
هوش مصنوعی: من هم عقیده نیستم با کسانی که می‌گویند ما در درگاه شاهان باستانی هستیم.
به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو
برین روزگار گذشته بتاو
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این روزگار به ترکان مالیاتی نداد و بر این زمان گذشته، بتی وجود نداشت.
پذیرفت گشتاسپ گفتا که نیز
نفرمایمش دادن این باژ چیز
هوش مصنوعی: گشتاسپ گفت که من هم این را نمی‌پذیرم و دیگر آن چیزی که خواسته بودی را نخواهم داد.
پس آگاه شد نره دیوی ازین
هم‌اندرز زمان شد سوی شاه چین
هوش مصنوعی: پس دیوی نر از این نصیحت آگاه شد و به سوی پادشاه چین رفت.
بدو گفت کای شهریار جهان
جهان یکسره پیش تو چون کهان
هوش مصنوعی: به او گفت: ای پادشاه! جهان تمام و کمال در برابر تو همچون گذشته است.
به جای آوریدند فرمان تو
نتابد کسی سر ز پیمان تو
هوش مصنوعی: آنها به خوبی فرمان تو را اجرا کردند و هیچ کس نمی‌تواند از عهد و پیمان تو سرپیچی کند.
مگر پورلهراسپ گشتاسپ شاه
که آرد همی سوی ترکان سپاه
هوش مصنوعی: آیا کسی مانند پورلهراسپ، پسر گشتاسپ شاه وجود دارد که سپاهی به سوی ترکان بیاورد؟
برد آشکارا همه دشمنی
ابا تو چنو کرد یارد منی
هوش مصنوعی: دوست من، همه دشمنی‌ها را به وضوح بر تو آشکار کرده است.
چو ارجاسپ بشنید گفتار دیو
فرود آمد از گاه گیهان خدیو
هوش مصنوعی: ارجاسپ به سخنان دیو گوش می‌دهد و از جایگاه خود در آسمان به زمین فرود می‌آید.
از اندوه او سست و بیمار شد
دل و جان او پر ز تیمار شد
هوش مصنوعی: از غم او دل و جانش ضعیف و بیمار شد و پر از درد و رنج گردید.
تگینان لشکرش را پیش خواند
شنیده سخن پیش ایشان براند
هوش مصنوعی: تگینان، فرمانده لشکرش را فراخواند تا سخنانی را که شنیده بود، در حضور آنها بیان کند.
بدانید گفتا کز ایران زمین
بشد فره و دانش و پاک دین
هوش مصنوعی: بدانید که از سرزمین ایران، نیکی، دانش و دین پاک رخت بربسته است.
یکی جادو آمد به دین آوری
به ایران به دعوی پیغمبری
هوش مصنوعی: یک جادوگری به ایران آمد و ادعای پیامبری کرد.
همی گوید از آسمان آمدم
ز نزد خدای جهان آمدم
هوش مصنوعی: می‌گوید که من از آسمان آمده‌ام و در واقع از نزد خداوند جهان آمده‌ام.
خداوند را دیدم اندر بهشت
من این زند و استا همه زو نوشت
هوش مصنوعی: در بهشت، خداوند را مشاهده کردم که در حال نوشتن بود و همه چیز از او نشئت می‌گرفت.
بدوزخ درون دیدم آهرمنا
نیارستمش گشت پیرامنا
هوش مصنوعی: درون جهنم را دیدم، اما نتوانستم آن را تحمل کنم؛ دور من پر از ترس و وحشت بود.
گروگر فرستادم از بهر دین
بیارای گفتا به دانش زمین
هوش مصنوعی: من به دنبال دین فرستاده‌ای از جانب خودم، که او با دانش و علم خود زمین را زینت ببخشد و آن را آباد کند.
سرنامداران ایران سپاه
گرانمایه فرزند لهراسپ شاه
هوش مصنوعی: سرآمد شخصیت‌های ایران، نیرویی با ارزش و نیرومند، فرزند لهراسپ شاه است.
که گشتاسپ خوانندش ایرانیان
ببست او یکی کشتی بر میان
هوش مصنوعی: ایرانیان او را گشتاسپ می‌نامند، او یک کشتی را در وسط دریایی قرار داد.
برادرش نیز آن سوار دلیر
سپهدار ایران که نامش زریر
هوش مصنوعی: برادر او نیز، سوار شجاع و دلیر ایرانی است که نامش زریر می‌باشد.
همه پیش آن دین پژوه آمدند
ازان پیر جادو ستوه آمدند
هوش مصنوعی: همه به حضور آن عالم دین مراجعه کردند و از دست آن پیر که جادو می‌کرد، دلخور و آزرده شدند.
گرفتند ازو سربسر دین اوی
جهان شد پر از راه و آیین اوی
هوش مصنوعی: ایمان او موجب شد که دنیا پر از مسیرها و روش‌های جدید شود. از او گرفته‌اند که دین و باورهای او بر زندگی و رفتار انسان‌ها تأثیر گذاشته است.
نشست او به ایران به پیغمبری
به کاری چنان یافه و سرسری
هوش مصنوعی: او به ایران آمد و به عنوان پیامبر کارهای مهمی انجام داد و در این مسیر به طور جدی و حساب شده عمل نکرد.
یکی نامه باید نوشتن کنون
سوی آن زده سر ز فرمان برون
هوش مصنوعی: باید نامه‌ای نوشته شود اکنون به سوی کسی که از فرمان خارج شده است.
ببایدش دادن بسی خواسته
که نیکو بود داده ناخواسته
هوش مصنوعی: برای او باید خواسته‌های زیادی فراهم کرد که چیزهای خوب، بدون خواسته و خواسته قبلی به او داده شوند.
مر او را بگویی کزین راه زشت
بگرد و بترس از خدای بهشت
هوش مصنوعی: تو باید به او بگویی که از این مسیر ناپسند دوری کند و از خداوند بهشت بترسد.
مر آن پیر ناپاک را دور کن
بر آیین ما بر یکی سور کن
هوش مصنوعی: آن شخص پیر و ناپاک را دور کن؛ بیایید طبق آداب و رسوم ما جشن بگیریم.
گر ایدونک نپذیرد از ما سخن
کند روی تازه بما بر کهن
هوش مصنوعی: اگر چنین نباشد که او از ما چیزی بپذیرد، پس با چهره‌ای نو به ما روی کن که ما از قدیم با تو سخن می‌گوییم.
سپاه پراگنده باز آوریم
یکی خوب لشکر فراز آوریم
هوش مصنوعی: ما دوباره نیروهای پراکنده را جمع خواهیم کرد و یک لشکر مستحکم و قوی تشکیل خواهیم داد.
به ایران شویم از پس کار اوی
نترسیم از آزار و پیکار اوی
هوش مصنوعی: برای انجام کارهای او به ایران می‌رویم و از آسیب و جنگ او نمی‌ترسیم.
برانیمش از پیش و خوارش کنیم
ببندیم و زنده به دارش کنیم
هوش مصنوعی: ما او را از جلو می‌رانیم و بی‌احترامی‌اش می‌کنیم، او را گرفتار می‌کنیم و زنده در دار می‌آوی‌زنیم.

حاشیه ها

1394/08/27 15:10

در بعضی منابع به جای:
من این زند و استا همه زو نوشت
این دیده می شود:
مر این زند و استا همه او نوشت

1398/11/19 19:02
سهیل

به نظر می رسد در بیت هفنم واژه ی «هم اندرز» اشتباه بوده و شایسته است «هم اندر» جایگزین گردد.
با سپاس

1399/10/08 17:01
علی

لطفا تصحیح شود:
برد آشکارا همه دشمنی ----> بکرد آشکارا همه دشمنی

1401/09/26 01:11
فرحناز یوسفی

تگینان=دلاوران

تگین واژه ترکی است. 

تگین به معنی پهلوانان توران است؛

گزین پهلوان به معنی پهلوانان ایرانی است.

گَروگَر=خداوند، دادگر