گنجور

بخش ۳۵

سکندر چو بشنید شد سوی کوه
به دیدار بر تیغ شد بی‌گروه
سرافیل را دید صوری به دست
برافراخته سر ز جای نشست
پر از باد لب دیدگان پرزنم
که فرمان یزدان کی آید که دم
چو بر کوه روی سکندر بدید
چو رعد خروشان فغان برکشید
که ای بندهٔ آز چندین مکوش
که روزی به گوش آیدت یک خروش
که چندین مرنج از پی تاج و تخت
به رفتن بیارای و بربند رخت
چنین داد پاسخ بدو شهریار
که بهر من این آمد از روزگار
که جز جنبش و گردش اندر جهان
نبینم همی آشکار و نهان
ازان کوه با ناله آمد فرود
همی داد نیکی دهش را درود
بران راه تاریک بنهاد روی
به پیش اندرون مردم راه‌جوی
چو آمد به تاریکی اندر سپاه
خروشی برآمد ز کوه سیاه
که هرکس که بردارد از کوه سنگ
پشیمان شود ز آنک دارد به چنگ
وگر برندارد پشیمان شود
به هر درد دل سوی درمان شود
سپه سوی آواز بنهاد گوش
پراندیشه شد هرکسی زان خروش
که بردارد آن سنگ اگر بگذرد
پی رنج ناآمده نشمرد
یکی گفت کین رنج هست از گناه
پشیمانی و سنگ بردن به راه
دگر گفت لختی بباید کشید
مگر درد و رنجش نباید چشید
یکی برد زان سنگ و دیگر نبرد
یکی دیگر از کاهلی داشت خرد
چو از آب حیوان به هامون شدند
ز تاریکی راه بیرون شدند
بجستند هرکس بر و آستی
پدیدار شد کژی و کاستی
کنار یکی پر ز یاقوت بود
یکی را پر از گوهر نابسود
پشیمان شد آنکس که کم داشت اوی
زبرجد چنان خار بگذاشت اوی
پشیمان‌تر آنکس که خود برنداشت
ازان گوهر پربها سر بگاشت
دو هفته بر آن جایگه بر بماند
چو آسوده‌تر گشت لشکر براند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سکندر چو بشنید شد سوی کوه
به دیدار بر تیغ شد بی‌گروه
هوش مصنوعی: سکندر وقتی شنید، به سمت کوه رفت تا با تیغی بی‌حامی و گروهی رو به رو شود.
سرافیل را دید صوری به دست
برافراخته سر ز جای نشست
هوش مصنوعی: سرافیل را دید که صورت و شیپور به دست دارد و از جایی که نشسته بود، بلند شد.
پر از باد لب دیدگان پرزنم
که فرمان یزدان کی آید که دم
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک و درد است و منتظر آن لحظه هستم که فرمان خداوند برسد و زندگی‌ام تغییر کند.
چو بر کوه روی سکندر بدید
چو رعد خروشان فغان برکشید
هوش مصنوعی: وقتی سکندر بر قله کوه قرار گرفت، مانند رعد و برق پر سر و صدا فریاد کشید.
که ای بندهٔ آز چندین مکوش
که روزی به گوش آیدت یک خروش
هوش مصنوعی: ای بندهٔ آز، خود را نباز و تلاش نکن که روزی صدای قهری به گوشت خواهد رسید.
که چندین مرنج از پی تاج و تخت
به رفتن بیارای و بربند رخت
هوش مصنوعی: ناراحت نشو از تلاش برای رسیدن به قدرت و مقام؛ چون ممکن است در این راه، زحمت و دغدغه‌های زیادی برای خودت ایجاد کنی و مجبور شوی وسایل و لوازم خود را به دوش بکشی.
چنین داد پاسخ بدو شهریار
که بهر من این آمد از روزگار
هوش مصنوعی: شهریار به او پاسخ داد که این اتفاق به خاطر من از جانب روزگار پیش آمده است.
که جز جنبش و گردش اندر جهان
نبینم همی آشکار و نهان
هوش مصنوعی: جز حرکت و چرخش چیز دیگری در جهان نمی‌بینم، چه در ظاهر و چه در باطن.
ازان کوه با ناله آمد فرود
همی داد نیکی دهش را درود
هوش مصنوعی: از آن کوه، صدای ناله‌ای به گوش می‌رسد و به این وسیله، نیکی و بخشش را تحسین می‌کند.
بران راه تاریک بنهاد روی
به پیش اندرون مردم راه‌جوی
هوش مصنوعی: در یک شب تاریک، او به جلو حرکت کرد و به جستجوی مردم راه‌جو پرداخت.
چو آمد به تاریکی اندر سپاه
خروشی برآمد ز کوه سیاه
هوش مصنوعی: وقتی که در تاریکی، دشمن به سپاه نزدیک شد، صدای بلندی از کوه سیاه برخواست.
که هرکس که بردارد از کوه سنگ
پشیمان شود ز آنک دارد به چنگ
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد سنگی از کوه بردارد، در نهایت پشیمان می‌شود؛ زیرا آن سنگ را به سختی در دست گرفته و متوجه می‌شود که بار سنگینی دارد.
وگر برندارد پشیمان شود
به هر درد دل سوی درمان شود
هوش مصنوعی: اگر کسی دردی را احساس کند و نتواند آن را تحمل کند، در نهایت به دنبال راهی برای درمان آن خواهد بود.
سپه سوی آواز بنهاد گوش
پراندیشه شد هرکسی زان خروش
هوش مصنوعی: سپه به صدای برخاستن توجه کرد و هر کسی به خاطر آن سر و صدا در افکار و اندیشه‌های خود غرق شد.
که بردارد آن سنگ اگر بگذرد
پی رنج ناآمده نشمرد
هوش مصنوعی: اگر سنگی را بردارد، به خاطر رنجی که هنوز به او نرسیده است، شمارش نکند.
یکی گفت کین رنج هست از گناه
پشیمانی و سنگ بردن به راه
هوش مصنوعی: کسی گفت که این رنج و درد ناشی از گناه و پشیمانی است، و به مانند سنگی است که در مسیر زندگی مشغول حمل آن هستیم.
دگر گفت لختی بباید کشید
مگر درد و رنجش نباید چشید
هوش مصنوعی: سپس او گفت: باید کمی صبر کرد تا آزار و رنجش را احساس نکنیم.
یکی برد زان سنگ و دیگر نبرد
یکی دیگر از کاهلی داشت خرد
هوش مصنوعی: یک نفر از آن سنگ عبور کرد و دیگری نتوانست عبور کند؛ یکی از آن‌ها بخاطر کاهلی و بی‌عجله‌ای نتوانست موفق شود.
چو از آب حیوان به هامون شدند
ز تاریکی راه بیرون شدند
هوش مصنوعی: وقتی که از آب حیات به هامون رسیدند، در تاریکی از مسیر خود خارج شدند.
بجستند هرکس بر و آستی
پدیدار شد کژی و کاستی
هوش مصنوعی: همه به دنبال چیزی هستند که نشانگر خوبی یا بدی‌ آنها باشد.
کنار یکی پر ز یاقوت بود
یکی را پر از گوهر نابسود
هوش مصنوعی: در کنار یکی، جواهرهایی با ارزش و درخشان وجود داشت، در حالی که دیگری از گوهری نایاب و منحصربه‌فرد پر بود.
پشیمان شد آنکس که کم داشت اوی
زبرجد چنان خار بگذاشت اوی
هوش مصنوعی: آن کسی که از داشتن تو ناامید شد، پشیمان گشت، زیرا دلتنگی تو برایش مانند خاری گران شد.
پشیمان‌تر آنکس که خود برنداشت
ازان گوهر پربها سر بگاشت
هوش مصنوعی: کسی که از ارزش و زیبایی یک چیز باارزش غافل است و به آن توجه نمی‌کند، بیشتر از دیگران احساس پشیمانی خواهد کرد.
دو هفته بر آن جایگه بر بماند
چو آسوده‌تر گشت لشکر براند
هوش مصنوعی: دو هفته در آن مکان باقی ماند تا زمانی که لشکر آرام‌تر شد و برای حرکت آماده‌تر گردید.