گنجور

بخش ۵

دگر هفته با لشکری سرفراز
به نخچیرگه رفت با یوز و باز
برابر ز کوهی یکی شیر دید
کجا پشت گوری همی بر درید
برآورد زاغ سیه را بزه
به تندی به شست سه‌پر زد گره
دل گور بردوخت با پشت شیر
پر از خون هژبر از بر و گور زیر
چو او گور و شیر دلاور بکشت
به ایوان خرامید تیغی به مشت
دگر هفته نعمان و منذر به راه
همی رفت با او به نخچیرگاه
بسی نامور برده از تازیان
کزیشان بدی راه سود و زیان
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور
شترمرغ دیدند جایی گله
دوان هر یکی چون هیونی یله
چو بهرام‌گور آن شترمرغ دید
به کردار باد هوا بردمید
کمان را بمالید خندان به چنگ
بزد بر کمر چار تیر خدنگ
یکایک همی راند اندر کمان
بدان تا سرآرد بریشان زمان
همی برشکافید پرشان به تیر
بدین سان زند مرد نخچیرگیر
به یک سوزن این زان فزون‌تر نبود
همان تیر زین تیر برتر نبود
برفت و بدید آنک بد نامدار
به یک موی‌بر بود زخم سوار
همی آفرین خواند منذر بدوی
همان نیزه‌داران پرخاشجوی
بدو گفت منذر که ای شهریار
بتو شادمانم چو گلبن به بار
مبادا که خم آورد ماه تو
وگر سست گردد کمرگاه تو
هم‌انگه چون منذر به ایوان رسید
ز بهرام رایش به کیوان رسید
فراوان مصور بجست از یمن
شدند این سران بر درش انجمن
بفرمود تا زخم او را به تیر
مصور نگاری کند بر حریر
سواری چو بهرام با یال و کفت
بلند اشتری زیر و زخمی شگفت
کمان مهره و شیر و آهو و گور
گشاده بر و چربه دستی به زور
شترمرغ و هامون و آن زخم تیر
ز قیر سیه تازه شد بر حریر
سواری برافگند زی شهریار
فرستاد نزدیک او آن نگار
فرستاده چون شد بر یزدگرد
همه لشکر آمد بران نامه گرد
همه نامداران فروماندند
به بهرام بر آفرین خواندند
وزان پس هنرها چو کردی به کار
همی تاختندی بر شهریار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر هفته با لشکری سرفراز
به نخچیرگه رفت با یوز و باز
هوش مصنوعی: در هفته‌ی آینده، او با گروهی شجاع و قدرتمند به دشت شکار می‌رود و همراه خود یوز و باز دارد.
برابر ز کوهی یکی شیر دید
کجا پشت گوری همی بر درید
هوش مصنوعی: یک شیر را در کوه دید که چگونه پشت تپه‌ای را می‌درد.
برآورد زاغ سیه را بزه
به تندی به شست سه‌پر زد گره
هوش مصنوعی: زاغ سیاه به سرعت حرکت کرد و با پاهایش بر زمین ضربه زد تا توجه دیگران را جلب کند.
دل گور بردوخت با پشت شیر
پر از خون هژبر از بر و گور زیر
هوش مصنوعی: دل برای گور می‌زند، در حالی که پشت شیر به شدت خونین است و نشانه‌ای از قدرت و شجاعت زیر آن وجود دارد.
چو او گور و شیر دلاور بکشت
به ایوان خرامید تیغی به مشت
هوش مصنوعی: وقتی او شیر دلاوری را در گور به زمین زده و کشته است، با تیغی در دست به آرامی وارد سالن می‌شود.
دگر هفته نعمان و منذر به راه
همی رفت با او به نخچیرگاه
هوش مصنوعی: نعمان و منذر به جایی می‌روند که شکار کنند و در این راه در کنار هم هستند.
بسی نامور برده از تازیان
کزیشان بدی راه سود و زیان
هوش مصنوعی: بسیاری از نام‌آوران از عرب‌ها به دست آمده‌اند، زیرا آن‌ها به خوبی راه‌های سود و زیان را شناخته‌اند.
همی خواست منذر که بهرام گور
بدیشان نماید سواری و زور
هوش مصنوعی: منذر به این فکر بود که بهرام گور به آن‌ها نشان دهد که چگونه سوارکاری و قدرت دارد.
شترمرغ دیدند جایی گله
دوان هر یکی چون هیونی یله
هوش مصنوعی: شترمرغ‌ها جایی را دیدند که در آن گله‌ای در حال حرکت بود و هر کدام به طور آزاد و رها در آنجا بودند.
چو بهرام‌گور آن شترمرغ دید
به کردار باد هوا بردمید
هوش مصنوعی: وقتی بهرام‌گور آن شترمرغ را دید، به قدری سریع حرکت کرد که گویی همچون باد در حال وزیدن است.
کمان را بمالید خندان به چنگ
بزد بر کمر چار تیر خدنگ
هوش مصنوعی: کمان را به آرامی بکشید و با خوشحالی به سمت هدف نشانه بروید، سپس چهار تیر را روی کمر خود بگذارید.
یکایک همی راند اندر کمان
بدان تا سرآرد بریشان زمان
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها مانند تیر در کمان به سوی هدفی روانه می‌شوند تا در نهایت زمان مشخصی را برای رسیدن به مقصد تعیین کنند.
همی برشکافید پرشان به تیر
بدین سان زند مرد نخچیرگیر
هوش مصنوعی: او با تیرهایش به شدت بر پرندگان می‌زند و آنها را شکار می‌کند. به این شکل، مردی که در کار شکار است، به هدف خود می‌رسد.
به یک سوزن این زان فزون‌تر نبود
همان تیر زین تیر برتر نبود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ چیزی در این دنیا به اندازه یک سوزن از آن چیزی که در اختیار داریم، ارزش ندارد و هیچ تیر دیگری به اندازه این تیر نمی‌تواند برتر باشد. به عبارتی، مقایسه‌ای که صورت می‌گیرد، نشان‌دهنده این است که همه چیز به اندازه یک سوزن ارزشمند نیست و هیچ چیز برتر از آن چیزی که ما داریم، وجود ندارد.
برفت و بدید آنک بد نامدار
به یک موی‌بر بود زخم سوار
هوش مصنوعی: او رفت و دید که آن کس که بدنام بود، در یک لحظه از یک موی سوار زخم خورده است.
همی آفرین خواند منذر بدوی
همان نیزه‌داران پرخاشجوی
هوش مصنوعی: او با صدای رسای خود، به کسانی که به نبرد می‌پردازند و پرخاشگر هستند، دعوت می‌کند و آنها را به جنگ تشویق می‌کند.
بدو گفت منذر که ای شهریار
بتو شادمانم چو گلبن به بار
هوش مصنوعی: منذر به شهریار می‌گوید که من به خاطر تو بسیار خوشحالم، شادابی و شادی‌ام مانند گل‌هایی است که در فصل بهار شکفته‌اند.
مبادا که خم آورد ماه تو
وگر سست گردد کمرگاه تو
هوش مصنوعی: مبادا که زیبایی و جذابیت تو کم‌رنگ شود و این باعث شود که استحکام و صلابت تو نیز تضعیف گردد.
هم‌انگه چون منذر به ایوان رسید
ز بهرام رایش به کیوان رسید
هوش مصنوعی: در آن زمان که منذر به کاخ رسید، خبر خوش از بهرام به او رسید که از مقام و رتبه‌ی بالایی برخوردار است.
فراوان مصور بجست از یمن
شدند این سران بر درش انجمن
هوش مصنوعی: بسیاری از نقاشان از یمن به سوی او شتافتند و این سران در کنار او جمع شدند.
بفرمود تا زخم او را به تیر
مصور نگاری کند بر حریر
هوش مصنوعی: فرمان داد تا زخم او را با تیر نقاشی کنند روی پارچه ابریشمی.
سواری چو بهرام با یال و کفت
بلند اشتری زیر و زخمی شگفت
هوش مصنوعی: این مصراع به توصیف سواری به نام بهرام می‌پردازد که بر اسبی با یال و گردنی بلند سوار است و زیر او حیوانی همچون الاغ وجود دارد که زخم عجیبی دارد.
کمان مهره و شیر و آهو و گور
گشاده بر و چربه دستی به زور
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صحنه‌ای از زندگی وحشی اشاره دارد، جایی که کمان و تیرهایی آماده شکار موجودات مختلف مانند شیر، آهو و گورخر هستند. در اینجا گویی دستی قوی در کار است که با قدرت و سرعت به شکار می‌پردازد، و این نشان‌دهندهٔ چالاکی و مهارت در عمل شکار است.
شترمرغ و هامون و آن زخم تیر
ز قیر سیه تازه شد بر حریر
هوش مصنوعی: شترمرغ و هامون، و زخمی که تیر سیاه بر روی پارچه‌ی لطیف گذاشته، همه چیز را تازه و واضح نشان می‌دهد.
سواری برافگند زی شهریار
فرستاد نزدیک او آن نگار
هوش مصنوعی: سوارانی به سوی شهریار فرستاده شدند تا نزد او آن معشوقه را ببرند.
فرستاده چون شد بر یزدگرد
همه لشکر آمد بران نامه گرد
هوش مصنوعی: وقتی فرستاده به یزدگرد رسید، تمام لشکر به دور آن نامه جمع شدند.
همه نامداران فروماندند
به بهرام بر آفرین خواندند
هوش مصنوعی: تمامی شخصیت‌های معروف در برابر بهرام سر تسلیم فرود آوردند و او را به ستایش خواندند.
وزان پس هنرها چو کردی به کار
همی تاختندی بر شهریار
هوش مصنوعی: و بعد از آن، به خوبی و مهارت‌های خود پرداخته‌ای و با سرعت و شتاب بر پادشاه حمله کرده‌اند.

حاشیه ها

1403/07/15 12:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

دوستان اگر امکان دارد این ۳ بیت را معنی کنید تا دقیق بفهمیم که هنر بهرام در شکار این شترمرغ ها چه بوده است.

سپاسگزارم 

همی برشکافید پرشان به تیر

بدین سان زند مرد نخچیرگیر

 

به یک سوزن این زان فزون‌تر نبود

همان تیر زین تیر برتر نبود

 

برفت و بدید آنک بد نامدار

به یک موی‌بر بود زخم سوار

1403/07/16 21:10
nabavar

فاطمه بانو

با درودی و سلامی

همی برشکافید پرشان به تیر

بدین سان زند مرد نخچیرگیر

به یک سوزن این زان فزون‌تر نبود

همان تیر زین تیر برتر نبود

برفت و بدید آنک بد نامدار

به یک موی‌بر بود زخم سوار

برداشت من ازین ابیات :   پرهای آنها را با تیر شکافت، که چنین است رسم شکارچیان ماهر.

تمام تیر هایی که انداخت « در هدفگیری » حتا یک سوزن هم فاصله نداشتند یعنی تیر دوم دقیقاً همان جا فرود آمد که تیر اول. هیچکدام با دیگری از نظر نقطه ی فرود تفاوتی نداشت.

و بیت سوم : تیر انداز نامداری رفت و تجسس کرد و دید  زخمهای تیر انداز همه  در یک محل  خورده بود.« مویی زده بود»

شاد زی پایدار