گنجور

بخش ۹

چو شب روز شد بامداد پگاه
بفرمود تا بازگردد سپاه
بیامد دو رخساره همرنگ نی
چو شب تیره گشت اندر آمد بری
یکی نامه بنوشت نزد پسر
که کژی به باغ اندر آورد بر
چنان شد ز بالین ما اردشیر
کزان سان نجست از کمان ایچ تیر
سوی پارس آمد بجویش نهان
مگوی این سخن با کسی در جهان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شب روز شد بامداد پگاه
بفرمود تا بازگردد سپاه
هوش مصنوعی: وقتی شب به روز تبدیل شد و سپیده دم برافراشته شد، فرمان داد تا سپاه به عقب برگردد.
بیامد دو رخساره همرنگ نی
چو شب تیره گشت اندر آمد بری
هوش مصنوعی: دوتا چهره با هم، مانند نی در رنگی نزدیکی پیدا کردند. وقتی که شب تاریک شد، او به درون آمد.
یکی نامه بنوشت نزد پسر
که کژی به باغ اندر آورد بر
هوش مصنوعی: کسی نامه‌ای برای پسر نوشت و در آن اشاره کرد که باید نواقصی را که در باغ وجود دارد برطرف کند.
چنان شد ز بالین ما اردشیر
کزان سان نجست از کمان ایچ تیر
هوش مصنوعی: اردشیر از کنار ما برخاست، به گونه‌ای که تیر از کمان رها نمی‌شود.
سوی پارس آمد بجویش نهان
مگوی این سخن با کسی در جهان
هوش مصنوعی: به طرف پارس برو و او را جستجو کن، اما این حرف را با هیچ کسی در دنیا مطرح نکن.