گنجور

بخش ۲

کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد
چه گفت اندر آن نامهٔ راستان
که گوینده یاد آرد از باستان
پس از روزگار سکندر جهان
چه گوید کرا بود تخت مهان
چنین گفت داننده دهقان چاچ
کزان پس کسی را نبد تخت عاج
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر و سبکسار و سرکش بدند
به گیتی به هر گوشه‌ای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی
چو بر تختشان شاد بنشاندند
ملوک طوایف همی خواندند
برین گونه بگذشت سالی دویست
تو گفتی که اندر زمین شاه نیست
نکردند یاد این ازان آن ازین
برآسود یک چند روی زمین
سکندر سگالید زین‌گونه رای
که تا روم آباد ماند به جای
نخست اشک بود از نژاد قباد
دگر گرد شاپور خسرو نژاد
ز یک دست گودرز اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بد نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با رای و روشن‌روان
چو بنشست بهرام ز اشکانیان
ببخشید گنجی بارزانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از میش بگسست چنگال گرگ
ورا بود شیراز تا اصفهان
که داننده خواندش مرز مهان
به اصطخر بد بابک از دست اوی
که تنین خروشان بد از شست اوی
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندار تاریخشان
کزیشان جز از نام نشنیده‌ام
نه در نامهٔ خسروان دیده‌ام
سکندر چو نومید گشت از جهان
بیفگند رایی میان مهان
بدان تا نگیرد کس از روم یاد
بماند مران کشور آباد و شاد
چو دانا بود بر زمین شهریار
چنین آورد دانش شاه بار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد
هوش مصنوعی: اکنون، ای شاعر پیر و ناتوان، به زمان و مکان اشکانیان برگرد.
چه گفت اندر آن نامهٔ راستان
که گوینده یاد آرد از باستان
هوش مصنوعی: در آن نامه‌ای که راستگو گفته، چه سخنانی وجود دارد که گوینده از تاریخ و گذشته یاد می‌کند.
پس از روزگار سکندر جهان
چه گوید کرا بود تخت مهان
هوش مصنوعی: پس از دوران سکندر، چه کسی می‌تواند بگوید که حکومت و قدرت در جهان به چه حالتی است و چه بر سر تخت بزرگانی که حکومت کردند، آمده است؟
چنین گفت داننده دهقان چاچ
کزان پس کسی را نبد تخت عاج
هوش مصنوعی: دهقان با دانش و آگاهی خود می‌گوید که از زمان‌های گذشته، هیچ‌کس بر تخت و مقام بالای خود نمانده است.
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر و سبکسار و سرکش بدند
هوش مصنوعی: بزرگان در گذشته که از نسل آرش هستند، دلیر، شجاع و آزادمنش بودند.
به گیتی به هر گوشه‌ای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی
هوش مصنوعی: در این دنیا در هر نقطه‌ای، از هر سرزمینی کمی از هر چیزی وجود دارد.
چو بر تختشان شاد بنشاندند
ملوک طوایف همی خواندند
هوش مصنوعی: وقتی که شاهان قبایل بر تختشان با شادی نشسته بودند، همه به کنار آنها جمع شدند و آغاز به خواندن کردند.
برین گونه بگذشت سالی دویست
تو گفتی که اندر زمین شاه نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که سال‌ها بر همین منوال سپری شده و کسی نمی‌تواند ادعا کند که در این زمین، حاکم و پادشاهی وجود دارد. به نوعی بیانگر بی‌مقداری و فقدان قدرت حقیقی است.
نکردند یاد این ازان آن ازین
برآسود یک چند روی زمین
هوش مصنوعی: برای مدتی از یاد این و آن و از دغدغه‌های روزمره آسوده‌خاطر بوده و بر روی زمین استراحت کرده‌ایم.
سکندر سگالید زین‌گونه رای
که تا روم آباد ماند به جای
هوش مصنوعی: سکندر با این فکر و اندیشه، به قدرت و توانایی خود فخر می‌فروخت که می‌خواست رومیان را در سرزمینشان قوی و پایدار نگه دارد.
نخست اشک بود از نژاد قباد
دگر گرد شاپور خسرو نژاد
هوش مصنوعی: در ابتدا، اشک و گرد، هر دو از نسل قباد هستند، و سپس گرد، ریشه‌اش به شاپور خسرو می‌رسد.
ز یک دست گودرز اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان
هوش مصنوعی: از یک طرف گودرز، قهرمان اشکانی، مثل بیژن است که از نسل شاهان کیانی محسوب می‌شود.
چو نرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بد نامدار سترگ
هوش مصنوعی: زمانی که به هدف بزرگی دست یابی و به شکوه و عظمت برسی، مانند آرش که به خاطر نام نیک و بزرگی‌اش شناخته شده است.
چو زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با رای و روشن‌روان
هوش مصنوعی: وقتی از او عبور کنی، نام معروف اردوان را می‌شنوی؛ او فردی دانا، با تدبیر و روشن‌فکر است.
چو بنشست بهرام ز اشکانیان
ببخشید گنجی بارزانیان
هوش مصنوعی: بهرام که از دودمان اشکانیان بود، وقتی که نشست و آرام گرفت، ثروتی را به مردم بارزان بخشید.
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از میش بگسست چنگال گرگ
هوش مصنوعی: اردوان بزرگ که مانند گرگ وحشی است، پس از جدا شدن از میش، در اوج قدرت و پرخاشگری به حساب آمده است.
ورا بود شیراز تا اصفهان
که داننده خواندش مرز مهان
هوش مصنوعی: شیراز تا اصفهان جایی است که دانشمندان به آن لقب مرز مهان داده‌اند.
به اصطخر بد بابک از دست اوی
که تنین خروشان بد از شست اوی
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر اشاره دارد به شخصی که از قدرت و تأثیر بالایی برخوردار است. او به نوعی نماد قدرت و سلطه است که صدایش مانند صدای خروشان به گوش می‌رسد و تأثیرش بر دیگران آشکار است. این فرد، با وجود هویتش، نمایانگر شور و هیجان نیز هست.
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندار تاریخشان
هوش مصنوعی: وقتی که عمر و زندگی انسان‌ها به پایان می‌رسد و اثری از آنها باقی نمی‌ماند، دیگر هیچ کسی درباره تاریخ و سرنوشت آنها سخن نخواهد گفت.
کزیشان جز از نام نشنیده‌ام
نه در نامهٔ خسروان دیده‌ام
هوش مصنوعی: من جز از نام آنها چیزی نشنیده‌ام و در نوشته‌های پادشاهان نیز اثری از آنها ندیده‌ام.
سکندر چو نومید گشت از جهان
بیفگند رایی میان مهان
هوش مصنوعی: وقتی اسکندر از دنیا ناامید شد، نظری در میان بزرگان مطرح کرد.
بدان تا نگیرد کس از روم یاد
بماند مران کشور آباد و شاد
هوش مصنوعی: بدان که اگر کسی از روم یاد نکند، آن کشور خوشبخت و آباد باقی نخواهد ماند.
چو دانا بود بر زمین شهریار
چنین آورد دانش شاه بار
هوش مصنوعی: وقتی که یک حکیم و دانا بر زمین پادشاهی باشد، علم و آگاهی را به عنوان بار و مسئولیت سنگینی به دوش خود می‌کشد.

حاشیه ها

1394/01/06 00:04
محمد خاکی نیا

سال پیش در همین بخش نوشتم که حکیم توس در مورد اشکانیان 22 و 3 بیت شعر نوشته که حاصل ان اینست : از ایشان بجز نام نشنیده ام ---- نه در نامه ی خسروان دیده ام . با وجودیکه اشکانیان باندازه ساسانیان یعنی یک چیزی حدود پانصد سال در ایران حکومت کرده اند و خیلی هم با اقتدار در زمان خودش مملکت را بخوبی اداره کرده اند . خواهید پرسید پس اینها چه شده اند / جواب اینست که چون اینها عشایری بوده اند و اثر مکتوبی هم از خود باقی نگذاشته بودند ساسانیان سعی کردند اینها را از صفحه تاریخ محو کنند اما چون مردم دلاوری و قهرمانیهای آنان را میدانستند بیشتر داستانهای آنها را سینه بسینه نقل کرده و از خلف به سلف سپردند و در واقع اینها از محدوده تاریخ به قلمرو حماسه پیوستند و لذا داستانهای حماسی شاهنامه شرح قصه ها و افسانه های پادشاهان و پهلوانان اشکانیان است . این حاشیه از گفتارهای روانشاد دکتر محمد جعفر محجوب استاد و پژوهشگر شاهنامه و ادب فارسی است . امید است مورد توجه قرار گیرد .

1394/01/06 01:04
محمد خاکی نیا

سال پیش در همین بخش نوشتم که حکیم توس در مورد اشکانیان 22 و 3 بیت شعر نوشته که حاصل ان اینست : از ایشان بجز نام نشنیده ام ---- نه در نامه ی خسروان دیده ام . با وجودیکه اشکانیان باندازه ساسانیان یعنی یک چیزی حدود پانصد سال در ایران حکومت کرده اند و خیلی هم با اقتدار در زمان خودش مملکت را بخوبی اداره کرده اند . خواهید پرسید پس اینها چه شده اند / جواب اینست که چون اینها عشایری بوده اند و اثر مکتوبی هم از خود باقی نگذاشته بودند ساسانیان سعی کردند اینها را از صفحه تاریخ محو کنند اما چون مردم دلاوری و قهرمانیهای آنان را میدانستند بیشتر داستانهای آنها را سینه بسینه نقل کرده و ا ز سلف به خلف سپردند و در واقع اینها از محدوده تاریخ به قلمرو حماسه پیوستند و لذا داستانهای حماسی شاهنامه شرح قصه ها و افسانه های پادشاهان و پهلوانان اشکانیان است . این حاشیه از گفتارهای روانشاد دکتر محمد جعفر محجوب استاد و پژوهشگر شاهنامه و ادب فارسی است . امید است مورد توجه قرار گیرد .

1397/06/07 19:09
مژده

بله درسته.نام بسیاری از پهلوانان ساهنامه مثل گیو میلاد گودرز...در حقیقت نام سرداران وپادشاهان اشکانی است بدون آنکه فردوسی متوجه این مسئله باشد

1401/09/04 21:12
جهن یزداد

فردوسی نیک میدانسته و نام  شاهان اشکانی را جدا از شاهان باستانی اورده  فردوسی سخن بیخود نمیزده  زمان ما  مردم  یک کتاب نمیخوانند  تا نام گیو و گودرز و ارش و میلاد دیدند میگویند همینها بوده خوب همینها را که فردوسی در بخش اشکانی یاد کرده و پهلوانان جدااگانه بودند .

1397/06/16 06:09
کامران مشیری

با درود. ظاهرا در این بخش تاریخی منبع حکیم بسیار ناقص بوده کمی آگاهی او را از سکوت در مورد کورش بزرگ میتوان دریافت

1397/10/30 18:12
کوروش

یاران گنجور به نظر من بخش هایی از شاهنامه رو اگه با دقت و پیوسته بخانید به راحتی درک میکنید که مثلا کیخسرو بخاطر جنگهای عظیمی که راه میندازه و دشمنان از سند و چین و روم و توران و ماورالنهر و...به ایران هجوم میارن آدم رو یاد جنگ نخست کوروش با بابل میندازه که مثلا فرستاده پادشاه هند به دربار مادها میان و جنگ بزرگی که بین ایران و بابل و لیدی آغاز میشه یا مثلا داستان اسکندر و کارهایی که میکنه و ساخت سد یاجوج و ماجوج همان سد کوروش بزرگ است.هدفم اینه که بگم بهرحال داستانهایی از کوروش گفته شده که بخاطر برخی مشگلات مثل نابودی منابع در زمان حضرت فردوسی ناقص طرح شدن.

1397/10/05 03:01
بهروز

در هر صورت باید این نکته رو در نظر گرفت که زمان زیستن فردوسی با پادشاهی کوروش حدود هزار و پانصد سال اختلاف هست که با نبود تکنولوژی باستان شناسی و دستگاه چاپ , فراموش شدن کوروش از نظر فردوسی امری کاملا طبیعی است .. حتی خود فردوسی هم منابع محدودی در اختیار داشته و نام بسیاری از پادشاهان و فرماندهان مانند سورنا و داریوش و آرتمیز و خشایار و بسیاری دیگر هم در شاهنامه نیستند .. جالب است که بدانید حتی هیچ نامی از یونان یا مقدونیه هم در کتاب فردوسی نیست و فردوسی به اشتباه اسکندر را حاکم روم میدانسنه

1401/09/04 20:12
جهن یزداد

شما گویی شاهنامه را نخواندید شاهنامه از یونان  نام میبرد  زمان فردوسی یونان را  نیز روم می نامیدند . و همه نیز یونان را میشناختند . فردوسی شاهنامه  از  پیش نوشته را سروده و هرچه بوده اورده - درباره اشکانیان نیز به راه  گذشتگان رفته  اشکانیان اگرچه  زمان بسیاری بودند  اما پیوسته تنها بخشی از ایران را داشتند . شاهنامه تنها شاهانی را یاد میکند که بر همه ایران بزرگ فرمانروایی کردند  -از شاهان  هخامنشی نیز یاد کرده اردشیر درازدست  و  دارا که همان داریوش است -
وانگهی اگرچه هخامنشیان در شاهنامه انگونه که باید  در شاهنامه نیامده با این همه نام کورش و داریوش و سکاها بسیار دقیق در نوشته های تاریخی پارسی امده  داریوش را داریوش نامیدند و   شاهی  کورش را ۲۳ سال دانسته اند که درست است  سرچ کنید  بیش از هفده نوشته عربی و فارسی نام کورش و داریوش بزرگ را اورده اند

1397/10/05 05:01
۸

جناب بهروز
چنین می نماید که اظهار نظر در باره فردوسی و شاهکار او در صلاحیت شما نیست.
کتاب حکیم توس شاهنامه است شاه نامه ها