گنجور

فراموش کرده‌اند

این غزل در گزیدهٔ غزلیات فیاض در دسترس از طریق وبگاه چکامه به همت مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزهٔ علمیه اصفهان وجود دارد.
جمعی که یادبود فراموش کرده‌اند
سرمایهٔ وجود فراموش کرده‌اند
از یاد برده‌اند مرا بی حقیقتان
خود را ببین چه زود فراموش کرده‌اند
از کس شکایتم به جز از بخت تیره نیست
آتش به جرم دود فراموش کرده‌اند
هرگز لباس عافیت ما نشد تمام
گر تار داده، پود فراموش کرده‌اند
خوش باد وقت عیش فرورفتگان خاک
کاین گنبد کبود فراموش کرده‌اند
غفلت چنان گرفته فرو اهل هوش را
کز لذت شهود فراموش کرده‌اند
آسوده‌اند در بغل تیغ عاشقان
اندیشهٔ حسود فراموش کرده‌اند
از بس که محو لذت زخمند بیدلان
بر سر کلاهخود فراموش کرده‌اند
هرگز نوازشم به جفایی نمی‌کنند
این حاتمان که جود فراموش کرده‌اند
با ناله‌های زار من ارباب انتعاش
از نغمه‌های عود فراموش کرده‌اند
من خود نگویم این که وفا بود یا نبود
گر بود و گر نبود فراموش کرده‌اند
فیاض اضطراب تو جایی نمی رسد
این دست و پا، چه سود فراموش کرده‌اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمعی که یادبود فراموش کرده‌اند
سرمایهٔ وجود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: گروهی که به یادآوری گذشته‌ها و خاطرات اهمیت نمی‌دهند، در واقع از ارزش‌های وجودی خود غافل شده‌اند.
از یاد برده‌اند مرا بی حقیقتان
خود را ببین چه زود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: آنهایی که با حقیقت آشنا نیستند، مرا فراموش کرده‌اند. به خودشان نگاه کنند، چقدر زود کسی را از یاد می‌برند.
از کس شکایتم به جز از بخت تیره نیست
آتش به جرم دود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: شکایتم از هیچ‌کس نیست جز از بخت بد خودم. دیگران به خاطر درد و رنجی که کشیده‌ام، گناه را به گردن آتش می‌اندازند و فراموش کرده‌اند که من تنها قربانی‌ای هستم که دچار این دود شده‌ام.
هرگز لباس عافیت ما نشد تمام
گر تار داده، پود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستیم به طور کامل از امنیت و آسایش برخوردار شویم، حتی اگر در ظاهر خوب به نظر برسد، اما واقعیت این است که جزئیات مهم و اساسی فراموش شده‌اند.
خوش باد وقت عیش فرورفتگان خاک
کاین گنبد کبود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: زمانی را که مردگان در حال خوش گذرانی هستند، خوش باد! زیرا این آسمان آبی، فراموش کرده است که آن‌ها وجود داشته‌اند.
غفلت چنان گرفته فرو اهل هوش را
کز لذت شهود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: غفلت آن‌چنان بر اهل فکر و آگاهی سایه افکنده که آنان لذت مشاهده‌ی حقیقت را فراموش کرده‌اند.
آسوده‌اند در بغل تیغ عاشقان
اندیشهٔ حسود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: عاشقان با تیغ عشق در آغوش خود آرام دارند و دیگر به حسادت‌های دیگران فکر نمی‌کنند.
از بس که محو لذت زخمند بیدلان
بر سر کلاهخود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: بیدلان آن‌قدر در لذت درد و زخم غرق شده‌اند که حتی کلاهخود خود را فراموش کرده‌اند.
هرگز نوازشم به جفایی نمی‌کنند
این حاتمان که جود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: هرگز نوازش من را به بی‌مهری تبدیل نمی‌کنند، این افراد با کرم و generosity که فراموش کرده‌اند چه بوده‌اند.
با ناله‌های زار من ارباب انتعاش
از نغمه‌های عود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: من با ناله‌های دردناک خود، اربابان و کسانی که به شادی و خوشی مشغول هستند را از یاد برده‌ام و آنها دیگر به نغمه‌های آرامش‌بخش عود توجهی نمی‌کنند.
من خود نگویم این که وفا بود یا نبود
گر بود و گر نبود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که آیا وفا وجود داشت یا نداشت، حتی اگر بود یا نبود، دیگر به یاد نمی‌آورند.
فیاض اضطراب تو جایی نمی رسد
این دست و پا، چه سود فراموش کرده‌اند
هوش مصنوعی: خونمایی بی‌فایده و بی‌هدف تو به جایی نمی‌رسد؛ این تلاش‌ها و زحمت‌ها چه فایده‌ای دارند، وقتی که فراموش کرده‌اند.