گنجور

شمارهٔ ۹۴ - در وزارت یافتن وخلعت پوشیدن خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید

نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر
زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر
کار جهان بدست یکی کاردان سپرد
تا زو جهان همه چو خورنق شد وسدیر
چون او نبوده اند، اگر چند آمدند
چندین هزار مهتر و چندین هزار میر
چونانکه چون ملک، ملکی نیست در جهان
همچون وزیر او به جهان نیست یک وزیر
هشیار در مشاورت شه بود از آنک
اندر خور مشاورت شه بود مشیر
شهریست پر بشارت ازین کار و هر کسی
سازد همی ز جان وزدل هدیه بشیر
این بود ملک را به جهان وقتی آرزو
وین بود خلق را همه همواره در ضمیر
اکنون جهان چنان شوداز عدل و داد او
کاهو بره مکد مثل از ماده شیر شیر
گر در گذشته حمل غنی بر فقیر بود
امروز با غنی متساوی بود فقیر
آن روزگار شد که همی بود روز وشب
بیچاره ای بدست ستمکاره ای اسیر
گر کدخدای شاه جهان خواجه بوعلیست
بس گردنا که او بکند نرم چون خمیر
مال خدایگان بستاند به عنف و کره
از دست منکرانی چون منکر و نکیر
بیرون کند ز پنجه گردنکشان جهان
ندهد به زادگان عمل مردم حقیر
کار جهان بداند کردن تو غم مدار
آری جهان بدو نسپردند خیر خیر
کاری که چون کمان بزه خم گرفته بود
اکنون شود به رای و بتدبیر او چو تیر
آن کز در چه است فرو افکند بچاه
وان کز در سریر نشاندش بر سریر
ای روبهان کلته به خس در خزید هین
کامد ز مرغزار ولایت درنده شیر
یک چند شادکام چریدند شیروار
امروز گرم باید خورد و غم و زحیر
حقور بحق رسید و جهان بآرزو رسید
وامید خلق کرد وفا ایزد قدیر
صدر وزارت آنچه همی جسته بود یافت
ای صدر کام یافته! منت همی پذیر
از چند سال باز تو امروز یافتی
آن مرتبت کز آن نبود مر تراگزیر
مقدار تو بزرگ شداز خواجه بزرگ
چونانکه چشمهای بزرگان بدو قریر
دایم به خواجه چشم بزرگان قریر باد
چشم کسی که شاد نباشد بدو ضریر
ای دولت خجسته ازو روی بر متاب
ای بالش وزارت با او قرار گیر
طعنی دگر در او نتواند زدن عدو
جز آنکه ژاژ خاید و گوید که نیست پیر
ابلیس پیر بود بیندیش تا چه کرد
بگزید بر بهشت برین آتش سعیر
رای درست باید و تدبیر مملکت
خواجه بهر دو سخت مصیب آمدو بصیر
زان فضل و مردمی که خدای اندرو نهاد
تیری رسیده نیست جهان رابه پشت تیر
تا از گذشتن شب و روز و شمار سال
موی سیه چو قیر، شود بر مثال شیر
تا گه خزان زرد بود گه بهار سبز
آن زرکند زبرگ رزان، وین ز گل حریر
همواره سبز باد سر او و سرخ روی
روی مخالفان بداندیش چون زریر
این خلعت وزارت و این اعتماد شاه
فرخنده باد و باد مر او را خدا نصیر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر
زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر
هوش مصنوعی: خداوند به خوبی وزیر ما را انتخاب کرده است و به همین دلیل، تمام جهان را در نور و روشنایی قرار داده است.
کار جهان بدست یکی کاردان سپرد
تا زو جهان همه چو خورنق شد وسدیر
هوش مصنوعی: کارهای دنیا به دست شخصی ماهر سپرده شده است تا همه چیز مانند خورنق و سدیر با نظم و سامان باشد.
چون او نبوده اند، اگر چند آمدند
چندین هزار مهتر و چندین هزار میر
هوش مصنوعی: اگرچه تعداد زیادی از بزرگواران و مقام‌داران به میان آمده‌اند، اما حقیقت این است که او، که اصل و اساس است، وجود نداشته و در نتیجه، ارزشی برای این حضورها نیست.
چونانکه چون ملک، ملکی نیست در جهان
همچون وزیر او به جهان نیست یک وزیر
هوش مصنوعی: هیچ موجودی در جهان به اندازه وزیر او که در کنار پادشاه حضور دارد، وجود ندارد. در واقع، هیچ کس به اندازه او در این دنیا شایسته مقام و مقام‌دار است.
هشیار در مشاورت شه بود از آنک
اندر خور مشاورت شه بود مشیر
هوش مصنوعی: آگاه در هنگام مشاوره، باید توجه داشت که مشاوره به چه کسی است؛ زیرا در مشاوره با پادشاه، خود مشاور باید از آگاهی و دقت برخوردار باشد.
شهریست پر بشارت ازین کار و هر کسی
سازد همی ز جان وزدل هدیه بشیر
هوش مصنوعی: این شهر پر از خبرهای خوش است و هر شخصی باید با تمام وجود و از دل خود، بهترین هدایا را به بشیر ارائه دهد.
این بود ملک را به جهان وقتی آرزو
وین بود خلق را همه همواره در ضمیر
هوش مصنوعی: این جهان و نظام آن، آرزویی برای پادشاهی‌ بوده و انسان‌ها همیشه این آرزو را در دل دارند.
اکنون جهان چنان شوداز عدل و داد او
کاهو بره مکد مثل از ماده شیر شیر
هوش مصنوعی: اکنون بر اثر عدل و انصاف او، دنیا چنان خواهد شد که مانند آن خواهد بود که بره‌ای از شیر متولد شود.
گر در گذشته حمل غنی بر فقیر بود
امروز با غنی متساوی بود فقیر
هوش مصنوعی: اگر در گذشته ثروتمند و فقیر تفاوت‌های زیادی با هم داشتند، امروز فقیر و ثروتمند به نوعی به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌اند.
آن روزگار شد که همی بود روز وشب
بیچاره ای بدست ستمکاره ای اسیر
هوش مصنوعی: روزگاری رسید که روز و شب هر دو در دست ظالمی بود و بیچاره‌ای در حال اسیری به سر می‌برد.
گر کدخدای شاه جهان خواجه بوعلیست
بس گردنا که او بکند نرم چون خمیر
هوش مصنوعی: اگر حاکم و بزرگ‌ترین سرپرست جهان در نظر گرفته شود، خواجه بوعلی است که همه را تحت تأثیر نرم‌خویی و ادب خود قرار می‌دهد، مثل خمیری که به راحتی شکل می‌گیرد.
مال خدایگان بستاند به عنف و کره
از دست منکرانی چون منکر و نکیر
هوش مصنوعی: خداوند از کسانی که به او ایمان ندارند، به زور و زورگویی مال و کوششی می‌گیرد.
بیرون کند ز پنجه گردنکشان جهان
ندهد به زادگان عمل مردم حقیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسانی که توانایی و قدرت دارند، نمی‌توانند از قدرت خود برای کمک به دیگران استفاده کنند. در واقع، دنیا به فرزندان و نسل‌های آینده نمی‌تواند چیزی از کارهای نیک و پسندیده مردم بدهد. به عبارتی، اعمال نیکو و اعمال خوب مردم ظاهراً به نسل‌های بعدی انتقال داده نمی‌شود و ممکن است در نهایت به فرزندان آنقدر ارزشی نداشته باشد.
کار جهان بداند کردن تو غم مدار
آری جهان بدو نسپردند خیر خیر
هوش مصنوعی: در این دنیا، نگران کارها نباش. چرا که این دنیا به هیچ‌کس مطمئن نیست و هرگز نمی‌توان به آن اعتماد کرد.
کاری که چون کمان بزه خم گرفته بود
اکنون شود به رای و بتدبیر او چو تیر
هوش مصنوعی: کاری که قبلاً به خاطر سختی و مشکلات، مانند کمانی خم شده بود، حالا به کمک تدبیر و فکر او به طور مستقیم و قوی انجام می‌شود، مانند تیری که از کمان رها می‌شود.
آن کز در چه است فرو افکند بچاه
وان کز در سریر نشاندش بر سریر
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف حالتی می‌پردازد که فردی از یک وضعیت پایین و دشوار به مقام و جایگاهی بلند منتقل می‌شود. در واقع، کسی که از در وارد می‌شود و به چاه افتاده، به معنای کسی است که در حالتی نامساعد قرار دارد. اما پس از آن، به جایگاه بالایی (سریر) می‌رسد، که نشان‌دهنده ارتقاء و موفقیت است. این تغییر وضعیت بیانگر امید و حرکت به سمت تعالی و پیشرفت است.
ای روبهان کلته به خس در خزید هین
کامد ز مرغزار ولایت درنده شیر
هوش مصنوعی: ای روباهان، به لانه‌تان در زیر خس و خاشاک بروید! ببینید که شیر درنده از دشت این سرزمین در حال آمدن است.
یک چند شادکام چریدند شیروار
امروز گرم باید خورد و غم و زحیر
هوش مصنوعی: عده‌ای از خوشحال‌ها امروز در حال چریدن هستند و باید از روز گرم لذت ببرند و غم و افسردگی را کنار بگذارند.
حقور بحق رسید و جهان بآرزو رسید
وامید خلق کرد وفا ایزد قدیر
هوش مصنوعی: مردم به حق و حقوق خود رسیدند و دنیا به آرزوهایشان دست یافت. امید در دل‌ها شکل گرفت و وفای خداوند بزرگ به حقیقت پیوست.
صدر وزارت آنچه همی جسته بود یافت
ای صدر کام یافته! منت همی پذیر
هوش مصنوعی: وزیر بالاخره به آنچه که دنبالش بود، رسید. ای وزیر خوشبخت! حالا وقت آن است که قدردان آنچه بدست آورده‌ای باشی و این موفقیت را بپذیری.
از چند سال باز تو امروز یافتی
آن مرتبت کز آن نبود مر تراگزیر
هوش مصنوعی: مدت زیادی گذشته که امروز به مقام و مرتبه‌ای رسیدی که قبلاً برای تو وجود نداشت و به دست نیاورده بودی.
مقدار تو بزرگ شداز خواجه بزرگ
چونانکه چشمهای بزرگان بدو قریر
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخص از حضور و تأثیر شخصیت‌های بزرگ و معتبر در زندگی‌اش، به درجه و مرتبه‌ای والا دست یافته است. مانند اینکه بزرگان به او توجه و نگاه می‌کنند، که نشانه‌ای از اعتبار و ارج و قرب اوست.
دایم به خواجه چشم بزرگان قریر باد
چشم کسی که شاد نباشد بدو ضریر
هوش مصنوعی: همیشه به بزرگان احترام بگذار و بدان که کسی که خوشحال نیست، مانند فردی نابینا می‌ماند که چیزی از زیبایی‌ها نمی‌بیند.
ای دولت خجسته ازو روی بر متاب
ای بالش وزارت با او قرار گیر
هوش مصنوعی: ای خوش شانسی، از او روی برنگردان و ای جایگاه وزارت، با او آرامش پیدا کن.
طعنی دگر در او نتواند زدن عدو
جز آنکه ژاژ خاید و گوید که نیست پیر
هوش مصنوعی: دشمن نمی‌تواند به او آسیب دیگری بزند جز اینکه بی‌مورد شایعه‌پراکنی کند و بگوید که او بزرگ‌تر و با تجربه‌تر نیست.
ابلیس پیر بود بیندیش تا چه کرد
بگزید بر بهشت برین آتش سعیر
هوش مصنوعی: ابلیس که سال‌ها عمر کرده بود، با تفکری عمیق تصمیمی گرفت که باعث شد بهشت را ترک کند و به آتش دچار شود.
رای درست باید و تدبیر مملکت
خواجه بهر دو سخت مصیب آمدو بصیر
هوش مصنوعی: برای اداره‌ی درست کشور، باید تدبیر و خرد را به کار گرفت؛ زیرا برای خواجه، هم در فکر و اندیشه و هم در عمل، وضعیت دشواری به وجود آمده است.
زان فضل و مردمی که خدای اندرو نهاد
تیری رسیده نیست جهان رابه پشت تیر
هوش مصنوعی: از آن لطف و انسانیتی که خداوند در او قرار داده است، تیراندازان نمی‌توانند به کمال و عدالت او برسند و در جهان، تیراندازی به معنای واقعی وجود ندارد.
تا از گذشتن شب و روز و شمار سال
موی سیه چو قیر، شود بر مثال شیر
هوش مصنوعی: با گذشت شب و روز و سال‌ها، موی سیاه مانند قیر می‌شود و به رنگ سفید مبدل خواهد گشت.
تا گه خزان زرد بود گه بهار سبز
آن زرکند زبرگ رزان، وین ز گل حریر
هوش مصنوعی: در فصل پاییز که برگ‌ها زرد می‌شوند، در بهار سبز، طلای سبز بر روی برگ‌های درختان نمایان می‌شود و این زیبایی مانند گل‌های نرمی است که همچون حریر به نظر می‌رسند.
همواره سبز باد سر او و سرخ روی
روی مخالفان بداندیش چون زریر
هوش مصنوعی: همیشه سر او سبز و شاداب باشد و در مقابل دشمنان بداندیش، چهره‌اش مانند چهره زریر سرخ و پرشور باشد.
این خلعت وزارت و این اعتماد شاه
فرخنده باد و باد مر او را خدا نصیر
هوش مصنوعی: این لباس وزارت و این اعتماد شاه، خوش یمن باشد و خدا او را یاریگر باشد.