شمارهٔ ۷۳ - در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
که فرخنده بادش همه روزگار
بدیدار او راه بست و هری
بهشت برین گشت و باغ بهار
بخندد همی برکرانهای راه
بفصل زمستان گل کامکار
بدیدار شاه جهان بو سعید
عجب نیست گر گل بخندد ز خار
اگر چه نکوهیده باشد حسد
وزو بر دل و جان بود رنج و بار
حسد بر، بر آنکس که او را بود
بنزدیک او بار، هنگام بار
بزرگان حسودان آن کهترند
که با او سخن گفت خسرو دوبار
شه روم خواهد که او همچو من
نهد پیش اوبر بطی در کنار
هزار آفرین باد هر ساعتی
بر آن عادت و خوی آزاده وار
همه کار او در خور خوی اوست
ملک را همیشه چنین باد کار
همه شاه گیرد بروز نبرد
همه شیر گیرد بروز شکار
بجایی که از شیر یابد خبر
ز شادی نگیرد دل او قرار
نه یک جایگه دیدم او را چنین
چنین دیدم او را بجایی هزار
به نوبین که اکنون به غزنین چه کرد
سر خسروان خسرو نامدار
ز پهلوی ره شیری آمد پدید
غریونده چون رعد در کوهسار
ببالا و پهنا چو پیلی بلند
که از بیم او پیل کردی فرار
دل لشکر از بیم او خون گرفت
نبودند بر جای خویش استوار
خداوند سلطان روی زمین
سر خسروان آفتاب تبار
فرود آمداز پشت پیل و نشست
بر آن پیلتن خنگ دریا گذار
سر شیر وحشی بیک زخم کرد
چو بر بار در تیرمه کفته نار
بیاورد برزنده پیل و چو کوه
بیفکند در پیش خیمه چو خار
زهی خسروی کز همه خسروان
بمردی ترا نیست همتا و یار
تو آن بختیاری که اندر جهان
نبود و نباشد چو تو بختیار
همیشه چنین بخت یار تو باد
جهان پیش کار تو چون پیشکار
وثاق تو از نیکوان چون بهشت
سرای تو از لعبتان قندهار
کنار تو از روی معشوق خوش
دودست تو از زلف بت مشکبار
سر تو ز شادی همه ساله پر
سر دشمن تو ز غم پر خمار
در این بزمگه بر تو فرخ کناد
ثنا گفتن فرخی کردگار
شمارهٔ ۷۲ - نیز در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید: ماه دو هفته من برد مه روزه بسرشمارهٔ ۷۴ - در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی: یکروز مانده باز زماه بزرگوار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
هوش مصنوعی: این روزگار با این خوشی و شادابی، و این پادشاهی که دارای این خوبی و سعادت است، گذرانده میشود.
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
هوش مصنوعی: جهان طوری تغییر کرده که ما آرزو داشتیم، ای خدا، تو نگذار این چشمها به آنچه نمیخواهیم نزدیک شوند.
خداوند گار جهان فرخست
که فرخنده بادش همه روزگار
هوش مصنوعی: خداوندی که جهان را خلق کرده، برکت و خوشی برای او در همه زمانها باد.
بدیدار او راه بست و هری
بهشت برین گشت و باغ بهار
هوش مصنوعی: در دیدار او، راهی مسدود شد و بهشتی که در آن بود، به باغی سرسبز و دلانگیز تبدیل گردید.
بخندد همی برکرانهای راه
بفصل زمستان گل کامکار
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، گلهای زیبا بر سر راهها میخندند و جلوه میکنند.
بدیدار شاه جهان بو سعید
عجب نیست گر گل بخندد ز خار
هوش مصنوعی: دیدن شاه جهان برای بو سعید چیز عجیبی نیست، اگر گل از خارها بخندد.
اگر چه نکوهیده باشد حسد
وزو بر دل و جان بود رنج و بار
هوش مصنوعی: اگرچه حسد عمل پسندیدهای نیست، اما این احساس میتواند برای دل و جان انسان درد و بار سنگینی به همراه داشته باشد.
حسد بر، بر آنکس که او را بود
بنزدیک او بار، هنگام بار
هوش مصنوعی: حسادت بر کسی لازم است که او نزد خود بار و نعمت داشته باشد و در زمان سختی و مشکلات به او تکیه کند.
بزرگان حسودان آن کهترند
که با او سخن گفت خسرو دوبار
هوش مصنوعی: بزرگان حسود، کسانی هستند که نسبت به کسی که با او صحبت کردهاند، حسادت میورزند و برایشان مشکل است که او را در جایگاه بالاتری ببینند. این احساس حسادت نشان میدهد که آنها حتی نمیتوانند به بالاترین مقام، مانند خسرو، نزدیک شوند.
شه روم خواهد که او همچو من
نهد پیش اوبر بطی در کنار
هوش مصنوعی: شه روم آرزو دارد که او نیز مانند من، با وقار و آرامش، در کنار او قدم بزند.
هزار آفرین باد هر ساعتی
بر آن عادت و خوی آزاده وار
هوش مصنوعی: هر لحظه بر آن رفتار و خوی آزادمنشانهاش، هزاران بار تحسین و ستایش واجب است.
همه کار او در خور خوی اوست
ملک را همیشه چنین باد کار
هوش مصنوعی: تمام کارهای او متناسب با شخصیت و ویژگیهای اوست، بنابراین همیشه امیدواریم که او چنین کردار و رفتاری داشته باشد.
همه شاه گیرد بروز نبرد
همه شیر گیرد بروز شکار
هوش مصنوعی: در روز جنگ، همه به میدان میآیند و در روز شکار، همه به تعقیب و تلاش برای شکار میپردازند.
بجایی که از شیر یابد خبر
ز شادی نگیرد دل او قرار
هوش مصنوعی: جایی که انسان از قدرت و شمشیر (یا رویدادهای سخت) آگاهی پیدا کند، دلش از شادی آرامش نخواهد یافت.
نه یک جایگه دیدم او را چنین
چنین دیدم او را بجایی هزار
هوش مصنوعی: من او را در یک مکان ندیدم، بلکه او را در هزار جای مختلف مشاهده کردم.
به نوبین که اکنون به غزنین چه کرد
سر خسروان خسرو نامدار
هوش مصنوعی: در گذشته، شهری به نام غزنین بود که اکنون دچار تغییرات زیادی شده است. این وضعیت به خاطر کارهایی است که پادشاهان بزرگ و مشهور انجام دادهاند.
ز پهلوی ره شیری آمد پدید
غریونده چون رعد در کوهسار
هوش مصنوعی: از کنار راه، شیری ظاهر شد که مانند رعد در کوهستان فریاد میکشید.
ببالا و پهنا چو پیلی بلند
که از بیم او پیل کردی فرار
هوش مصنوعی: به مانند یک فیل بزرگ و بلند که با وجودش همه از ترسش فرار میکنند، در ارتفاع و وسعت قرار گرفتهای.
دل لشکر از بیم او خون گرفت
نبودند بر جای خویش استوار
هوش مصنوعی: دلهای لشکر از ترس او به تپش افتاد و هیچکدام نتوانستند در مکان خود ثابت بمانند.
خداوند سلطان روی زمین
سر خسروان آفتاب تبار
هوش مصنوعی: خداوند مانند پادشاهی است که در زمین حاکم است و سر سلسله پادشاهان را به مانند خورشیدی از نژاد آفتاب میداند.
فرود آمداز پشت پیل و نشست
بر آن پیلتن خنگ دریا گذار
هوش مصنوعی: از پشت فیل پایین آمد و بر این پهلوان نادان نشست، کسی که در دریا عبور میکند.
سر شیر وحشی بیک زخم کرد
چو بر بار در تیرمه کفته نار
هوش مصنوعی: شیر درنده را با یک ضربه مجروح کرد، همانطور که در بهار به گلهای درختان میرسیم.
بیاورد برزنده پیل و چو کوه
بیفکند در پیش خیمه چو خار
هوش مصنوعی: مردی قوی و نیرومند را به میدان آورد و او مانند یک کوه، در برابر خیمهها به زمین انداخت، همانند خارهای ریز و بیارزش.
زهی خسروی کز همه خسروان
بمردی ترا نیست همتا و یار
هوش مصنوعی: ای چه پادشاهی که از میان همه پادشاهان برتر است، برای تو هیچ همتایی و دوستی وجود ندارد.
تو آن بختیاری که اندر جهان
نبود و نباشد چو تو بختیار
هوش مصنوعی: تو آن شخص بختیاری هستی که در دنیا هیچکس به اندازه تو خوشبخت نیست و نخواهد بود.
همیشه چنین بخت یار تو باد
جهان پیش کار تو چون پیشکار
هوش مصنوعی: همیشه امیدوارم که شانس و بخت به یاری تو باشد و جهان مانند یک خدمتکار در مقابل تو قرار گیرد.
وثاق تو از نیکوان چون بهشت
سرای تو از لعبتان قندهار
هوش مصنوعی: بند و زنجیر تو از نیکوکاران بهشتی است، همانطور که منزل تو از بازیگران قندهار پر از زیبایی و جذابیت است.
کنار تو از روی معشوق خوش
دودست تو از زلف بت مشکبار
هوش مصنوعی: در کنار تو، وجود معشوق زیباست و دو دست تو به مانند زلف سیاه و خوشبو است.
سر تو ز شادی همه ساله پر
سر دشمن تو ز غم پر خمار
هوش مصنوعی: سرت پر از شادی و خوشحالی است، در حالی که دشمن تو به خاطر غم و اندوه در حال غمگینی و افسردگی است.
در این بزمگه بر تو فرخ کناد
ثنا گفتن فرخی کردگار
هوش مصنوعی: در این مجلس شادمانی، کسی به ستایش تو پرداخته و شادی و خوشبختی را برای تو آرزو کرده است.