گنجور

شمارهٔ ۵ - در تهنیت ولادت پسری از امیر ابویعقوب یوسف برادرسلطان محمود

سپیده دم که هوا بر درید پرده شب
بر آمد از سر که روز با ردای قصب
سپید روز سپه روی داده بود به چین
شب سیاه سپه روی داده سوی حلب
چنان سیاه وشی اندکی سپید بروی
چو زنگیی که بخنده گشاده باشد لب
همی فروشد شمامه ای ز مشک سیاه
همی بر آمد شمعی ز عنبر اشهب
ز بهر بدرقه باشب همی شدند بهم
ستارگان که هوای شبستشان مذهب
همی شد از پس شب با ستارگان پروین
چو هفت کوکب سیمین بر آهنین زبزب
ستاره در شب تاری بدیع تر باشد
اگر ستاره هوادار شب بود چه عجب
سپیده جامه برد جامه کز نمایش بود ؟
سپید صورت او همچو صورت مشوب ؟
چو غوطه خورد در آب کبود مرغ سپید
ز چشم دیده نهان شد در آسمان کوکب
یکی ستاره برآمد میان کاخ امیر
کزو جمال فزود اندر آفرینش رب
ستاره نی که یکی شاخ ملک و میوه دل
ستاره نی که یکی پشت نسل و روی نسب
یکی پسر که بزرگی و پادشاهی را
لقای اوست دلیل و بقای اوست سبب
بوقتی آمد کز باختر سپیده بام
همی بر آمد و شب بود در جناح هرب
چو برشکسته سواری همی گریخت سحر
سپیده در دم او چون مبارزی معجب
ز روی نیکو بر حکم حال فال زدم
که او امیر هنر باشد و امام ادب
چو خسرو ملکان عم خویشتن محمود
بتیغ در فکند در هزار شهر شغب
چو نامور پدر خویش میر ابو یعقوب
جواد باشد و بخشنده ثیاب و ذهب
ز دشمنان بستاند به تیغ خویش جهان
چو روز، درگه مولود او، ولایت شب
خدای در خور هر کس دهد هر آنچه دهد
در این حدیث یقینند مردمان اغلب
خجسته باد برین خسرو، این خجسته پسر
سپید باد برو جاودانه روی حسب
امیر در خور خود یافت این پسر ز خدای
چو میر باد شرف یافته بتیغ و قصب
امیر سید یوسف بدین دو چیز نمود
هزارگونه هنر هر یک از دگر اصوب
بخامه بر جگر دوستان چکانیدآب
بتیغ بر جگر دشمنان فکند لهب
بخامه بر سر زائر نهاد تاج عطا
بتیغ بر دل دشمن نهاد قفل کرب
بخامه کرد ولی را امید زیر مراد
بتیغ کرد عدو را ستاره زیر ذنب
بخامه زیر ولی گسترید مفرش ناز
بتیغ پیش عدو باز کرد گنج کرب
زهی بملک و مروت سر ملوک عجم
زهی بجود و سخا سید ملوک عرب
هر آن زمین که رد و تیغ برکشی ز نیام
چنان بسوزد کز خاک او نروید حب
ترا بمردی و آزادگی میان سپاه
هزار نام بدیعست و صد هزار لقب
بتیغ شاخ فکندی ز کرگ تا یکچند
به تیر بیله ز سیمرغ بفکنی مخلب
عدو برزم تو بر مرکبی سوار شود
که چار مرد بود دست و پای آن مرکب
از آنکه تب سوی مردم رسول مرگ بود
مخالفان ترا تهنیت کنند به تب
ادب همه ملکان خصم را بحرب کنند
بزر سرخ کنی خصم خویش را تو ادب
نه زانکه ترسی از ولیک از کریمی خویش
به خشندی چه کنی چون چنین کنی بغضب
کسی که قصد تو کرد از جهان سخاوت تو
ز نام کنیت و از نام ملک و نام خطب
سخا نمایی و مردی کنی و داد دهی
جز این سه چیز نداری درین جهان مکسب
همیشه تا بمیان دو مه بود شعبان
میان ماه صیام و میاه ماه رجب
نصیب تو ز جهان خرمی و شادی باد
نصیب دشمن توزین جهان عنا و تعب
تهی مباد سه چیز تو جاودان ز سه چیز
کف از شراب و کنار از نگار و دل ز طرب
چو باغ پر شکفه مجلس تو خرم باد
بروی غالیه زلفان یاسمین غبغب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده دم که هوا بر درید پرده شب
بر آمد از سر که روز با ردای قصب
هوش مصنوعی: صبحگاهان که شب به پایان می‌رسد و پرده تاریکی کنار می‌رود، روز به آرامی با لباس زیبا و دلربایش به صحنه می‌آید.
سپید روز سپه روی داده بود به چین
شب سیاه سپه روی داده سوی حلب
هوش مصنوعی: در روز روشن، سپاهیان به پیروزی رسیده بودند و شب تاریک به سمت حلب در حال حرکت بودند.
چنان سیاه وشی اندکی سپید بروی
چو زنگیی که بخنده گشاده باشد لب
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی چهره می‌پردازد. شاعر می‌گوید که آن چهره به قدری جذاب است که با وجود پوست تیره‌اش، لبخندش مثل یک نور یا سپیدی می‌درخشد. به عبارت ساده‌تر، زیبایی او با لبخندش به چشم می‌آید و تضاد میان رنگ پوست و لبخندش بسیار چشمگیر است.
همی فروشد شمامه ای ز مشک سیاه
همی بر آمد شمعی ز عنبر اشهب
هوش مصنوعی: چند گل معطر به خوشبویی مشکی به فروش می‌رسد و همچنین شمعی خوش‌بو از عنبر روشن شده است.
ز بهر بدرقه باشب همی شدند بهم
ستارگان که هوای شبستشان مذهب
هوش مصنوعی: برای وداع با شب، ستارگان کنار هم جمع شدند؛ زیرا در دل شب، عشق و آرزوهایشان به هم نزدیک‌تر می‌شود.
همی شد از پس شب با ستارگان پروین
چو هفت کوکب سیمین بر آهنین زبزب
هوش مصنوعی: در دل شب، ستاره‌های درخشان پروین نمایان می‌شوند و همچون هفت ستاره نقره‌ای بر زمینه‌ای تاریک و آهنین، زیبایی خاصی ایجاد می‌کنند.
ستاره در شب تاری بدیع تر باشد
اگر ستاره هوادار شب بود چه عجب
هوش مصنوعی: ستاره در شب زیبا و خاص‌تر به نظر می‌رسد، اما اگر خود ستاره نیز طرفدار شب باشد، جای تعجب ندارد.
سپیده جامه برد جامه کز نمایش بود ؟
سپید صورت او همچو صورت مشوب ؟
هوش مصنوعی: آیا نور صبح لباس خود را برمی‌دارد تا زیبایی‌اش را نشان دهد؟ آیا سفیدی چهره‌اش مانند چهره‌ای است که در هم آمیخته و ناپدید شده؟
چو غوطه خورد در آب کبود مرغ سپید
ز چشم دیده نهان شد در آسمان کوکب
هوش مصنوعی: وقتی پرنده سفید در آب آبی فرو رفت، از دیدگان ناپدید شد و در آسمان به مانند ستاره‌ای درخشان پنهان گردید.
یکی ستاره برآمد میان کاخ امیر
کزو جمال فزود اندر آفرینش رب
هوش مصنوعی: ستاره‌ای در آسمان نمایان شد که زیبایی او باعث افزایش جلوه‌گری در خلقت پروردگار گردید.
ستاره نی که یکی شاخ ملک و میوه دل
ستاره نی که یکی پشت نسل و روی نسب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک ستاره می‌پردازد که نماد قدرت و بزرگی است. این ستاره به مانند شاخه‌ای از درختی مقدس و میوه‌ای از دل طبیعت تعبیر می‌شود. همچنین، این ستاره نسل‌های مختلف را به هم متصل می‌کند و نشان‌دهنده ارتباط و پیوندهای خانوادگی است. به طور کلی، این ستاره به عنوان نماد افتخار و شکوه در نظر گرفته شده است.
یکی پسر که بزرگی و پادشاهی را
لقای اوست دلیل و بقای اوست سبب
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که یک پسر که قرار است بزرگ و پادشاه شود، نشانه‌ی قدرت و اعتبار اوست و به نوعی دلیلی برای ادامه وجود و نقش او در این مسیر است.
بوقتی آمد کز باختر سپیده بام
همی بر آمد و شب بود در جناح هرب
هوش مصنوعی: زمانی که سپیده‌دم از سمت باختر طلوع کرد و شب هنوز در گوشه‌ای وجود داشت.
چو برشکسته سواری همی گریخت سحر
سپیده در دم او چون مبارزی معجب
هوش مصنوعی: وقتی سوار شکست‌خورده‌ای در حال فرار بود، سپیده‌دم به ناگاه در برابر او مانند یک مبارز شگفت‌انگیز ظاهر شد.
ز روی نیکو بر حکم حال فال زدم
که او امیر هنر باشد و امام ادب
هوش مصنوعی: من به زیبایی او نگاه کردم و با توجه به حال و وضعیتش پیش‌بینی کردم که او در زمینه هنر، پیشوای کارآمدی خواهد بود و در ادب نیز سرآمد خواهد شد.
چو خسرو ملکان عم خویشتن محمود
بتیغ در فکند در هزار شهر شغب
هوش مصنوعی: خسرو، به عنوان تاجدار و بزرگ، با شمشیر خود در هزار شهر غوغا و آشوب به‌پا کرد.
چو نامور پدر خویش میر ابو یعقوب
جواد باشد و بخشنده ثیاب و ذهب
هوش مصنوعی: پدر مشهور او، ابویعقوب جواد، فردی بخشنده و ثروتمند بوده است که طلا و لباس‌های گرانبهایی می‌بخشد.
ز دشمنان بستاند به تیغ خویش جهان
چو روز، درگه مولود او، ولایت شب
هوش مصنوعی: او با شمشیری که داشت، از دشمنان خود انتقام می‌گرفت و جهانی را چون روز روشن به‌دست می‌آورد، در حالی که محل تولد او، به شب شبیه بود.
خدای در خور هر کس دهد هر آنچه دهد
در این حدیث یقینند مردمان اغلب
هوش مصنوعی: خداوند به هر کس به قدر شأن و لیاقتش عطا می‌کند و مردم عموماً بر این موضوع واقف هستند.
خجسته باد برین خسرو، این خجسته پسر
سپید باد برو جاودانه روی حسب
هوش مصنوعی: تبریک و شادباش بر این پادشاه نیکو، این پسر خوشبخت و درخشان، آرزو دارم که همیشه درخشنده و جاودانه باشد.
امیر در خور خود یافت این پسر ز خدای
چو میر باد شرف یافته بتیغ و قصب
هوش مصنوعی: امیر به خاطر ویژگی‌ها و فضایلش، این جوان را از جانب خداوند شایسته یافت. مانند اینکه باد، با تبر و نی، به مقام و عزت خود نائل می‌شود.
امیر سید یوسف بدین دو چیز نمود
هزارگونه هنر هر یک از دگر اصوب
هوش مصنوعی: امیر سید یوسف با دو ویژگی خود، هزاران نوع هنر را به نمایش گذاشت که هر کدام از این ویژگی‌ها به طریقی با یکدیگر متفاوت بودند.
بخامه بر جگر دوستان چکانیدآب
بتیغ بر جگر دشمنان فکند لهب
هوش مصنوعی: با قلم خود بر دل دوستان اشک می‌ریزم و با شمشیر بر دل دشمنان آتش می‌افکنم.
بخامه بر سر زائر نهاد تاج عطا
بتیغ بر دل دشمن نهاد قفل کرب
هوش مصنوعی: این شعر به صحنه‌ای از جنگ و نبرد اشاره دارد. ابتدا می‌گوید که زائر (مقصود زائران کربلا) به نوعی مورد عزیز و بخشش قرار گرفته و تاجی بر سر او گذاشته شده است. در اینجا، نعمت و افتخاری به زائران داده شده است. سپس به دل دشمن اشاره می‌کند که به مثل قفلی بر آن گذاشته شده، به این معنی که دشمن دچار شکست و ناکامی شده و به نوعی از تصرف و کنترل خارج شده است. در کل، تصویر زیبایی از پیروزی و شکست در نبرد را ترسیم می‌کند.
بخامه کرد ولی را امید زیر مراد
بتیغ کرد عدو را ستاره زیر ذنب
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به صراحت از تلاشی برای رسیدن به هدف یا آرزو صحبت می‌کند. او به نوعی به مبارزه یا جدال اشاره دارد که در آن، کسی که امید به پیروزی دارد، در نهایت با چالش‌ها و دشمنان روبرو می‌شود. به عبارت دیگر، فرایند دستیابی به موفقیت یا تحقق آرزوها، معمولاً با موانع و مخالفان همراه است.
بخامه زیر ولی گسترید مفرش ناز
بتیغ پیش عدو باز کرد گنج کرب
هوش مصنوعی: با قلم خودم بدون اینکه چیزی از دست برود، برای تو فرشی نرم و زیبا رنج و زحمت کشیدم. اما در میدان جنگ، آن زیبایی را با شمشیر به دشمن نشان دادم و تسلیم نشدم.
زهی بملک و مروت سر ملوک عجم
زهی بجود و سخا سید ملوک عرب
هوش مصنوعی: ای کاش مردانگی و بزرگی پادشاهان عجم را درک کنیم و همچنین سخاوت و generosity پادشاهان عرب را ستایش کنیم.
هر آن زمین که رد و تیغ برکشی ز نیام
چنان بسوزد کز خاک او نروید حب
هوش مصنوعی: هر زمینی که با شمشیر و تیغ بر دشمن بکوبی، چنان ویران خواهد شد که از خاک آن هیچ گیاهی نخواهد رویید.
ترا بمردی و آزادگی میان سپاه
هزار نام بدیعست و صد هزار لقب
هوش مصنوعی: تو با شجاعت و آزادی‌خواهی در میان لشکری از هزاران نام زیبا و صدها لقب شایسته درخشش می‌کنی.
بتیغ شاخ فکندی ز کرگ تا یکچند
به تیر بیله ز سیمرغ بفکنی مخلب
هوش مصنوعی: تو با شمشیر خود، شاخی را از کرگدن قطع کردی و تا زمانی که تیر خوشه‌ای از پرنده‌ای مانند سیمرغ را بخواهد، می‌توانی چنگال‌هایت را از آن بگیری.
عدو برزم تو بر مرکبی سوار شود
که چار مرد بود دست و پای آن مرکب
هوش مصنوعی: دشمن بر اسبی سوار می‌شود که چهار مرد در دست و پای آن جا گرفته‌اند.
از آنکه تب سوی مردم رسول مرگ بود
مخالفان ترا تهنیت کنند به تب
هوش مصنوعی: از آنجا که بیماری تب میان مردم نشانه‌ای از مرگ به شمار می‌آید، دشمنانت با آهنگ تهنیت و شادی به تو تبریک می‌گویند.
ادب همه ملکان خصم را بحرب کنند
بزر سرخ کنی خصم خویش را تو ادب
هوش مصنوعی: آداب و manners تمام فرمانروایان رقیب را در جنگ به چالش می‌کشد، پس تو نیز باید به ادب و آداب در برخورد با خصم خود توجه کنی.
نه زانکه ترسی از ولیک از کریمی خویش
به خشندی چه کنی چون چنین کنی بغضب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص به دلیل اینکه از کسی نمی‌ترسد، بلکه به خاطر نیکی و بزرگواری خود تصمیم به رفتار مناسب می‌گیرد. وقتی که چنین رفتار کند، نمی‌تواند با خشم و کینه برخورد کند.
کسی که قصد تو کرد از جهان سخاوت تو
ز نام کنیت و از نام ملک و نام خطب
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال کسب محبت و بزرگواری تو باشد، از نام نیک تو و از برتری‌های تو خشنود خواهد شد.
سخا نمایی و مردی کنی و داد دهی
جز این سه چیز نداری درین جهان مکسب
هوش مصنوعی: برای اینکه در این جهان ارزشمند باشی، باید سخاوت و بزرگی رو نشان بدهی و به دیگران کمک کنی. در غیر این صورت، چیز دیگری برای ارائه نخواهی داشت.
همیشه تا بمیان دو مه بود شعبان
میان ماه صیام و میاه ماه رجب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه شعبان، بین ماه مبارک رمضان و ماه رجب قرار دارد. در واقع، در این زمان، شعبان به عنوان جایی بین دو ماه مهم دیگر شناخته می‌شود.
نصیب تو ز جهان خرمی و شادی باد
نصیب دشمن توزین جهان عنا و تعب
هوش مصنوعی: بخشی از زندگی تو پر از خوشی و شادی باشد، و قسمت دشمنانت پر از زحمت و رنج.
تهی مباد سه چیز تو جاودان ز سه چیز
کف از شراب و کنار از نگار و دل ز طرب
هوش مصنوعی: هرگز از سه چیز خالی نمان: از شراب، از زیبایی و از شادی. این سه برای جاودانگی تو ضروری هستند.
چو باغ پر شکفه مجلس تو خرم باد
بروی غالیه زلفان یاسمین غبغب
هوش مصنوعی: در مجلس تو مانند باغی پر از شکوفه، سرشار از شادی و نشاط است. گل‌های زیبا و زلفان یاسمن مانند غبغب روییده، زینت‌بخش این فضا هستند.

حاشیه ها

1401/09/27 22:11
زهرا قوچانی

قَصَب: پارچه نازک کتان - اَشهَب: سفید و سیاه - زبزب: کشتی - مشوب: آشفته

1402/02/18 22:05
lunika zkp

بر آمد از سر کُه روز با ردای قصب (روز  --› مجازاً خورشید)

معنی این مصرع هم این گونه است که:

خورشید از پشت کوه با بالاپوش کتان یا سفید «که همان نور طلایی خورشید است» بالا آمد