شمارهٔ ۲۰۴ - در مدح محمدبن محمودبن ناصرالدین گوید
مرا دلیست گروگان عشق چندین جای
عجب تر از دل من دل نیافریده خدای
دلم یکی و درو عاشقی گروه گروه
تودرجهان چو دل من دلی دگر بنمای
شگفت و خیره فرو مانده ام که چندین عشق
بیک دل اندریارب چگونه گیرد جای
حریصتر دلی از عاشقی ملول شود
دلم همی نشود، وای از این دل من وای
نداند این دل غافل که عشق حادثه ایست
که کوه آهن با رنج او ندارد پای
دلا میانه چندین هزار شغل اندر
چگونه سازی مدح امیر بار خدای
جلال دولت عالی محمد محمود
امام داد گران شاه راستی فرمای
ستوده ای که گرامی تر از ستایش او
سخن بهم نکند خاطر ملوک ستای
سخن شناسی کز بیم نقد کردن او
شود زبان سخنگوی، گنگ و یافه درای
ز بر اوو عطاهای اوهمیشه بود
چو تختهای عروسان سرای مدح سرای
اگر ترا سخن اندر خور ستایش اوست
زخسروان جهان جزبه خدمتش مگرای
وگر پسند کند خدمت ترا یک روز
به روز جز بدر او مکن درنگ و مپای
چو دل به خدمت او دادی و ترا پذیرفت
زخدمت دگران دل چو آینه بزدای
کسی که خدمت جز اوکند همیشه بود
ز بهر عاقبت خویشتن دل اندروای
توفرخی! که ترا از جهان امید بدوست
همیشه تا بتوانی زخدمتش ماسای
به عون دولت او آرزوی خویش بیاب
به جاه خدمت او سربه آسمان برسای
بقای او طلب و وقت هر نماز بگوی
که یا الهی! اندربقای او بفزای
ایا جمال جهان را و عز دولت را
چو روح در خور و همچون دو دیده اندر بای
به علم خواندن و قرآن نهاده ای دل و گوش
جز از تو گوش نهاده به بانگ بربط و نای
بروز ده ره بر دولت تو حکم کنند
منجمان به سطرلاب آسمان پیمای
بزرگی و شرف و دولت وسعادت و ملک
همی درفشد ازین فرخجسته پرده سرای
شهان پیشین فر همای بودندی
زبهر فال به هر کس کشان فتادی رای
اگر همای نبودی خجسته رایت تو
که داندی که همایون بود به فال همای
به کبک ماند در پیش آن همای جهان
تو ازمیانه درون تاز و کبک رابربای
مثال ملک چو باغیست پر شکوفه و گل
تو شادمانه تماشا کنان به باغ درآی
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه شرق ز گنج ملوک قلعه نای
همه ولایت خالی کن از سپاه عدو
چنان که شاه جهان هند را زلشکر رای
تو در ولایت و دولت همی گسارمدام
مخالفان را در بندو غم همی فرسای
همیشه تا که شود روز وشب به یک میزان
چو آفتاب به برج حمل بگیرد جای
چو آفتاب فروزان به تخت ملک بمان
چو آسمان فرا پایه در زمانه بپای
موافقان را مهرت نبید نوش گوار
مخالفان را خشم تو زهر زود گزای
سرای ملکت و در وی سرای پرده تو
چو باغ پر سرو از لعبتان چین و ختای
شمارهٔ ۲۰۳ - در مدح امیر محمد ولیعهد سلطان محمود: دلم مهربان گشت بر مهربانیشمارهٔ ۲۰۵ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین: دوش همه شب همی گریست به زاری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا دلیست گروگان عشق چندین جای
عجب تر از دل من دل نیافریده خدای
هوش مصنوعی: دل من در عشق گرفتار است و هیچ جای حیرتانگیزتر از دل من وجود ندارد که خداوند دلی مانند آن را نیافریده باشد.
دلم یکی و درو عاشقی گروه گروه
تودرجهان چو دل من دلی دگر بنمای
هوش مصنوعی: دل من تنها و بیهمتاست، اما در دنیای عاشقی، افراد زیادی هستند که عشق را تجربه میکنند. در این جهان، اگر دلی مانند دلم وجود دارد، آن را به من نشان بده.
شگفت و خیره فرو مانده ام که چندین عشق
بیک دل اندریارب چگونه گیرد جای
هوش مصنوعی: عجب و حیران ماندهام که چطور چندین عشق میتواند در یک دل جا بگیرد و در کنار هم قرار گیرد.
حریصتر دلی از عاشقی ملول شود
دلم همی نشود، وای از این دل من وای
هوش مصنوعی: دل عاشق هیچگاه خسته و ناامید نمیشود، اما دل من به شدت به محبت و عشق نیاز دارد و از این وضعیت ناراحت است. وای بر حال من!
نداند این دل غافل که عشق حادثه ایست
که کوه آهن با رنج او ندارد پای
هوش مصنوعی: این دل بیخبر نمیداند که عشق رویدادی است که حتی کوههای آهنی هم نمیتوانند در برابر درد و رنج آن ایستادگی کنند.
دلا میانه چندین هزار شغل اندر
چگونه سازی مدح امیر بار خدای
هوش مصنوعی: ای دل، چگونه میتوانی در میان هزاران شغل، ستایش امیر را انجام دهی و بار خدا را بر دوش بگیری؟
جلال دولت عالی محمد محمود
امام داد گران شاه راستی فرمای
هوش مصنوعی: جلال و شکوه حکومت محمد محمود، امامِ عدالت و پادشاه راستگو را نشان میدهد.
ستوده ای که گرامی تر از ستایش او
سخن بهم نکند خاطر ملوک ستای
هوش مصنوعی: بزرگتری وجود دارد که شایسته ستایش است و هیچ کلامی نمیتواند او را به اندازهای که سزاوار است، توصیف کند. دلهای پادشاهان نیز از ستایش او خالی است.
سخن شناسی کز بیم نقد کردن او
شود زبان سخنگوی، گنگ و یافه درای
هوش مصنوعی: اگر کسی از ترس انتقاد، نتواند به خوبی صحبت کند، در واقع زبانش بیفایده و خاموش میشود.
ز بر اوو عطاهای اوهمیشه بود
چو تختهای عروسان سرای مدح سرای
هوش مصنوعی: از او همواره عطاهایی وجود دارد، مانند تختهای عروسان که در خانههای مدح و ستایش قرار دارند.
اگر ترا سخن اندر خور ستایش اوست
زخسروان جهان جزبه خدمتش مگرای
هوش مصنوعی: اگر باید درباره او سخن بگویی، باید او را ستایش کنی؛ زیرا جز خدمت به او، هیچکس در جهان به مقام خسروان نمیرسد.
وگر پسند کند خدمت ترا یک روز
به روز جز بدر او مکن درنگ و مپای
هوش مصنوعی: اگر یک روز تو را بخواهد، در آن روز به هیچ چیز غیر از او فکر نکن و بیدرنگ اقدام کن.
چو دل به خدمت او دادی و ترا پذیرفت
زخدمت دگران دل چو آینه بزدای
هوش مصنوعی: وقتی که دل را به خدمت او سپردی و او هم تو را پذیرفت، باید از خدمت دیگران دل خود را پاکسازی کنی.
کسی که خدمت جز اوکند همیشه بود
ز بهر عاقبت خویشتن دل اندروای
هوش مصنوعی: کسی که فقط برای خودش خدمت کند، همیشه نگران عاقبت کارهایش خواهد بود و دلش در این باره خالی نخواهد بود.
توفرخی! که ترا از جهان امید بدوست
همیشه تا بتوانی زخدمتش ماسای
هوش مصنوعی: تو همیشه در انتظار لطف او باش، زیرا او امید را از جهان دور نگه میدارد و به تو کمک میکند تا بتوانی از خدمت به او بهرهمند شوی.
به عون دولت او آرزوی خویش بیاب
به جاه خدمت او سربه آسمان برسای
هوش مصنوعی: با کمک و یاری او، به آرزوهایت دست پیدا کن و با خدمت به او، به مقام و جایگاه بلندی دست یاب.
بقای او طلب و وقت هر نماز بگوی
که یا الهی! اندربقای او بفزای
هوش مصنوعی: در هر نماز به دعا بخواه که ای پروردگار! در بقا و تداوم خودم افزون کن.
ایا جمال جهان را و عز دولت را
چو روح در خور و همچون دو دیده اندر بای
هوش مصنوعی: آیا زیبایی جهان و بزرگی مقام را مانند روح در خور خود میدانی و همچون دو چشم در بدن میبینی؟
به علم خواندن و قرآن نهاده ای دل و گوش
جز از تو گوش نهاده به بانگ بربط و نای
هوش مصنوعی: تو دل و گوش خود را به آموختن علم و قرآن مشغول کردهای، اما به جز صدای دلنواز بربط و نای هیچ چیز دیگری را نمیشنوی.
بروز ده ره بر دولت تو حکم کنند
منجمان به سطرلاب آسمان پیمای
هوش مصنوعی: بروج و سیارات در آسمان برای تو به خوبی نشان میدهند که چه زمانی شایستهی حکومت و قدرت خواهی بود. این پیشگوییها از علم نجوم به دست میآید و بر اساس موقعیت ستارگان صورت میگیرد.
بزرگی و شرف و دولت وسعادت و ملک
همی درفشد ازین فرخجسته پرده سرای
هوش مصنوعی: عظمة، شرافت، قدرت، خوشبختی و سلطنت همگی از پس این پرده خوشبختی نمایان میشوند.
شهان پیشین فر همای بودندی
زبهر فال به هر کس کشان فتادی رای
هوش مصنوعی: پادشاهان گذشته مانند فر همای (پرندهای افسانهای و نماد خوشبختی) بودند و به خاطر پیشگویی و آیندهنگری، به هر کسی نظری میافکندند.
اگر همای نبودی خجسته رایت تو
که داندی که همایون بود به فال همای
هوش مصنوعی: اگر پرنده خوشبختی در آسمان نبود، کسی نمیدانست که تو به چه سرنوشت روشنی دست خواهی یافت.
به کبک ماند در پیش آن همای جهان
تو ازمیانه درون تاز و کبک رابربای
هوش مصنوعی: شما مانند یک کبک هستید که در پیش پرندهٔ بزرگ و قدرتمند جهان قرار گرفتهاید، اما باید از میان خود به سرعت و هوشیاری حرکت کنید و آن کبک را به چنگ آورید.
مثال ملک چو باغیست پر شکوفه و گل
تو شادمانه تماشا کنان به باغ درآی
هوش مصنوعی: زندگی مانند باغی پر از شکوفه و گل است، تو با خوشحالی و سرزندگی به تماشای این باغ بیایید.
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه شرق ز گنج ملوک قلعه نای
هوش مصنوعی: از ستارههای درخشان بر تاجداران بر افراز، دیوار شادی را پر کن، مانند شاه شرق که از گنجهای پادشاهان، قلعه نای را پر میکند.
همه ولایت خالی کن از سپاه عدو
چنان که شاه جهان هند را زلشکر رای
هوش مصنوعی: تمام سرزمینها را از حضور دشمن پاک کن، همانطور که شاه جهان در هند از لشکر خود دوری میجسته است.
تو در ولایت و دولت همی گسارمدام
مخالفان را در بندو غم همی فرسای
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال خوشحالی و سلطنت هستی و دشمنان را به زنجیر میکشی و باعث اندوه آنها میشوی.
همیشه تا که شود روز وشب به یک میزان
چو آفتاب به برج حمل بگیرد جای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه تا زمانی که روز و شب به یک اندازه باشند، خورشید در برج حمل قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، این تصویر اشاره به توازن و هماهنگی میان روز و شب دارد و همچنین جایگاه خورشید در آسمان را در آن زمان خاص توصیف میکند.
چو آفتاب فروزان به تخت ملک بمان
چو آسمان فرا پایه در زمانه بپای
هوش مصنوعی: همچون آفتاب درخشان بر تخت سلطنت بمان و مانند آسمان در ارتفاع زمان استوار و پایدار باش.
موافقان را مهرت نبید نوش گوار
مخالفان را خشم تو زهر زود گزای
هوش مصنوعی: دوستانت را با محبت و مهربانی خود سیراب کن و به آنها لطف کن؛ اما نسبت به دشمنانت، باید خشم و تنبیه نشان دهی، زیرا این کار باعث میشود که آنها سریعتر به عواقب کارهایشان پی ببرند.
سرای ملکت و در وی سرای پرده تو
چو باغ پر سرو از لعبتان چین و ختای
هوش مصنوعی: خانه و وطن تو همچون باغی پر از درختان سرو است که پر از زیبایی و جذابیتهایی از دختران چین و ختا میباشد.