شمارهٔ ۹۵
شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست
نشان باده ات از لعل آتشین پیداست
همین بکینه ی ما تیر در کمان داری
در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست
بر آتش دل گرم که دست داشته یی
که داغ تازه ات از چاک آستین پیداست
بطرف باغ گذر کرده یی بگل چیدن
ز چاک پیرهنت برگ یاسمین پیداست
بدین و دل چه تفاخر کدام دین و چه دل
مرا که در غم عشقت نه دل نه دین پیداست
نه آدمی که ملک نیز در سجود آرد
سعادتی که ترا ایمه از جبین پیداست
خراب آن کمر نازکم که چون مه نو
به شیوه های بلند از میان زین پیداست
به نکته های غریبم اسیر خواهی کرد
چنین از آن دو لب سحر آفرین پیداست
لب بوعده ی شیرین کشد فغانی را
هلاک مور گرفتار از انگبین پیداست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست
نشان باده ات از لعل آتشین پیداست
هوش مصنوعی: در دل شب، من متوجه شدم که تو با من هستی و نشانه هایی از شادی و سرخی در چشمانت نمایان است.
همین بکینه ی ما تیر در کمان داری
در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که حسادت و کینهتوزی ما به تو، مانند تیری در کمان است که آمادهی پرتاب شدن است. همچنین بر روی ابرویت همچنان نشانههایی از تدبیر و سیاست به چشم میخورد.
بر آتش دل گرم که دست داشته یی
که داغ تازه ات از چاک آستین پیداست
هوش مصنوعی: دل گرم من همچون آتش میسوزد و نشان درد تازهات از چاک آستینت پیداست.
بطرف باغ گذر کرده یی بگل چیدن
ز چاک پیرهنت برگ یاسمین پیداست
هوش مصنوعی: به باغ رفتهای و در حال چیدن گل هستی و از چاک پیرهنت میتوان دید که برگ یاسمن در آنجا وجود دارد.
بدین و دل چه تفاخر کدام دین و چه دل
مرا که در غم عشقت نه دل نه دین پیداست
هوش مصنوعی: به چه چیزی میتوانم تفاخر کنم؟ کدام دین، کدام دل؟ وقتی در غم عشق تو نه دلی دارم و نه دیانتی میبینم.
نه آدمی که ملک نیز در سجود آرد
سعادتی که ترا ایمه از جبین پیداست
هوش مصنوعی: اگر کسی در مقام و منزلت بالا قرار داشته باشد و حتی فرشتگان نیز در برابر او سر به سجده بگذارند، سعادت او واضح و آشکار است و نیازی به تظاهر ندارد.
خراب آن کمر نازکم که چون مه نو
به شیوه های بلند از میان زین پیداست
هوش مصنوعی: با هیکل باریک و زیبا بود، که مانند ماه نو، در جایی از بالای زین پیداست. این زیبایی او را خاص و چشمنواز کرده است.
به نکته های غریبم اسیر خواهی کرد
چنین از آن دو لب سحر آفرین پیداست
هوش مصنوعی: با لبهای افسونگر تو، میتوانی مرا به نکتههای عجیب و اسرارآمیز بکشانی.
لب بوعده ی شیرین کشد فغانی را
هلاک مور گرفتار از انگبین پیداست
هوش مصنوعی: لبی که وعدهی شیرینی دارد، فریادی را به ویرانی میکشاند و در اینجا، مصیبت مور گرفتار از عسل نمایان است.

بابافغانی