گنجور

شمارهٔ ۹۴

دیوانه ی ترا هوس گشت باغ نیست
در گلشنم مخوان که مرا این دماغ نیست
همکاسه چون شود بحریفان درد نوش
آنرا که غیر پاره ی دل در ایاغ نیست
می سوزم و رقیب همان خنده می زند
آتش هزار بار بر آن دل که داغ نیست
بر من چگونه سایه ی مهر افگند همای
کاین استخوان سوخته در خورد زاغ نیست
من عاشقم مراست پریشانی همه
معشوق را چه شد که حضور و فراغ نیست
روشن ترست مردن شبهای من ز روز
با آنکه در خرابه ی تارم چراغ نیست
عاشق چه کسب فیض کند زین سیه دلان
هنگامه ییست این که درو غیر لاغ نیست
زین انجمن فغانی دیوانه چون رود
یک لاله چون برنگ تو در هیچ باغ نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیوانه ی ترا هوس گشت باغ نیست
در گلشنم مخوان که مرا این دماغ نیست
هوش مصنوعی: دیوانه‌ وار به عشق تو دلم باغی نمی‌خواهد، در باغ گلستان هم مرا باغی نیست که بتوانی آن را نام ببری.
همکاسه چون شود بحریفان درد نوش
آنرا که غیر پاره ی دل در ایاغ نیست
هوش مصنوعی: زمانی که انسان در میان دشواری‌ها و غم‌ها با دوستان همدل و همدرد خود شریک می‌شود، نیک می‌داند که تنها چیزی که از دل او باقی مانده، احساس و درد واقعی اوست و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جایگزین آن شود.
می سوزم و رقیب همان خنده می زند
آتش هزار بار بر آن دل که داغ نیست
هوش مصنوعی: من در آتش عشق می‌سوزم، اما رقیب بی‌خیال و خندان است. دل من که شکنجه‌اش را حس نمی‌کند، بارها مانند آتش می‌سوزد.
بر من چگونه سایه ی مهر افگند همای
کاین استخوان سوخته در خورد زاغ نیست
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است پرنده ی خوشبختی بر من سایه بیفکند، در حالی که این بدن سوخته و آسیب‌دیده ارزش اینکه زاغی به آن نزدیک شود را هم ندارد؟
من عاشقم مراست پریشانی همه
معشوق را چه شد که حضور و فراغ نیست
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و دلم دچار آشفتگی است، نمی‌دانم معشوق چه بر سرش آمده که نه در کنارم است و نه دور از من.
روشن ترست مردن شبهای من ز روز
با آنکه در خرابه ی تارم چراغ نیست
هوش مصنوعی: شب‌های من پر از درد و تاریکی است و مرگ در آن‌ها نسبت به روزها بیشتر به وضوح و روشنی احساس می‌شود، هرچند که در این خرابه و مکان خراب، هیچ نوری وجود ندارد.
عاشق چه کسب فیض کند زین سیه دلان
هنگامه ییست این که درو غیر لاغ نیست
هوش مصنوعی: عاشق چه بهره‌ای می‌تواند از دل‌های تاریک ببرد، زیرا در این هیاهو هیچ چیز جز اندوه و ناراحتی وجود ندارد.
زین انجمن فغانی دیوانه چون رود
یک لاله چون برنگ تو در هیچ باغ نیست
هوش مصنوعی: در این جمع، فریادی از دیوانگی به گوش می‌رسد و چون گل لاله، رنگ تو در هیچ باغی دیده نمی‌شود.