گنجور

شمارهٔ ۹۳

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست
عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست
قانون طرب ساز گداییست وگرنه
بس نغمه ی دلسوز که در پرده ی سیمست
بس نقش نو از پرده برون آمد و بس رفت
دل شیفته ی اوست که در پرده مقیمست
خوبی که نهد گوش بگفتار بد آموز
در سلک وفا نیست اگر در یتیمست
بلبل چو گلی دید همان لحظه فرو برد
آشفتگی صاحب بستان ز نسیمست
در قاعده ی بوالهوسان فایده یی نیست
اکسیر سعادت سخن تلخ حکیمست
حسن عمل ما نبود قابل احسان
امید عنایت همه بر خلق کریمست
طاعت نپسندی و شفاعت نپذیری
رحمی که دل یکجهت از غصه دو نیمست
شاهین تو در خون دلم پنجه فرو برد
وین شیفته غافل که به دست چه غنیمست
هرچند بلا بیش قویتر دل درویش
آنراست فغانی الم و ضعف که بیمست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست
عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست
هوش مصنوعی: جگرهای خونین عاشقان از لذت‌ها و خوشی‌ها چه غم و اندوهی دارند؟ چرا که عشق ورزیدن و نوشیدن از محبت دوست برای آنها ارزشمندتر است.
قانون طرب ساز گداییست وگرنه
بس نغمه ی دلسوز که در پرده ی سیمست
هوش مصنوعی: قانون شادی و لذت به نوعی فقر است، وگرنه بسیاری از نغمه‌های دلنواز و دل‌سوز وجود دارند که در زیر پوست و لایه‌های مختلفی از احساسات نهفته‌اند.
بس نقش نو از پرده برون آمد و بس رفت
دل شیفته ی اوست که در پرده مقیمست
هوش مصنوعی: بسیاری از تصاویر جدید از پشت پرده نمایان شد و دل عاشق او همچنان در پرده باقی مانده است.
خوبی که نهد گوش بگفتار بد آموز
در سلک وفا نیست اگر در یتیمست
هوش مصنوعی: اگر کسی به حرف‌های ناپسند توجه کند و آن را بپذیرد، حتی اگر به خوبی رفتار کند، در واقع به وفاداری و درستکاری پایبند نیست. این نکته به ویژه درباره یتیمان صادق است، زیرا آنها نیاز به حمایت و توجه بیشتری دارند.
بلبل چو گلی دید همان لحظه فرو برد
آشفتگی صاحب بستان ز نسیمست
هوش مصنوعی: وقتی بلبل گلی را می‌بیند، فوراً حالت پریشانی و آشفتگی به او دست می‌دهد، و این حالت به خاطر نسیمی است که در باغ می‌وزد.
در قاعده ی بوالهوسان فایده یی نیست
اکسیر سعادت سخن تلخ حکیمست
هوش مصنوعی: در اصول کسانی که فقط به لذت‌های زودگذر فکر می‌کنند، هیچ سودی وجود ندارد. داروی خوشبختی در حقیقت، سخن تلخ و حکمت‌آمیز یک حکیم است.
حسن عمل ما نبود قابل احسان
امید عنایت همه بر خلق کریمست
هوش مصنوعی: عمل نیک ما آن‌قدرها ارزشمند نیست که شایستهٔ احسان باشد؛ پس تنها امید ما به مرحمت و لطف خداوند مهربان است.
طاعت نپسندی و شفاعت نپذیری
رحمی که دل یکجهت از غصه دو نیمست
هوش مصنوعی: تو از طاعت و بندگی خوشنود نیستی و شفاعت را هم نمی‌پذیری؛ دل کسی که به خاطر غم، دچار درد و رنج است، به دو نیم شده است.
شاهین تو در خون دلم پنجه فرو برد
وین شیفته غافل که به دست چه غنیمست
هوش مصنوعی: پرنده‌ی آزاد و قوی‌هوا در دل من نفوذ کرد و من این عاشق بی‌خبر نمی‌دانم که به چه چیز ارزشمندی دست یافته‌ام.
هرچند بلا بیش قویتر دل درویش
آنراست فغانی الم و ضعف که بیمست
هوش مصنوعی: اگرچه مشکلات و سختی‌ها دل درویش را قوی‌تر می‌کنند، اما او از فغان و احساس درد و ضعف خود می‌ترسد.