گنجور

شمارهٔ ۴۵۸

مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من
دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من
به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
نگردد هیچگه پروانه هم گرد چراغ من
که جوید از من سرگشته، پی در وادی هجران
مگر زاغ از هوای استخوان گیرد سراغ من
شود همچون فغانی زهره ام از بیم هجران آب
که زهر ناامیدی کرده گردون در ایاغ من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من
هوش مصنوعی: ای دل، بی‌جهت برای خوشایند من خودت را ناراحت نکن. آیا نمی‌دانی که در شب‌های دوری از محبوب چقدر درد و اندوه کشیدم؟
دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من
هوش مصنوعی: دل من از غم دوری او بسیار تاریک و غمگین شده است. ای کاش در مسیر پیوستن به او گام نگذارید، چون هرگز به بهشت عشق او نخواهم رسید و مانند زاغی همیشه در اندوه و تنهایی باقی می‌مانم.
به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
نگردد هیچگه پروانه هم گرد چراغ من
هوش مصنوعی: من به خاطر تنهایی و دل‌تنگی انسانی به شدت دچار عذاب و سوزش هستم. اگرچه احساس آتش سوزان درون دارم، اما هیچ چیزی مانند پروانه‌ای که دور چراغ می‌چرخد، برایم معنا ندارد.
که جوید از من سرگشته، پی در وادی هجران
مگر زاغ از هوای استخوان گیرد سراغ من
هوش مصنوعی: کسی که از من پنهان شده و در جستجوی من است، مثل زاغی می‌ماند که به خاطر تمایلش به استخوان، به سراغ من بیاید.
شود همچون فغانی زهره ام از بیم هجران آب
که زهر ناامیدی کرده گردون در ایاغ من
هوش مصنوعی: دل من از ترس جدایی مانند فغانی درآورده است، مانند آبی که ناامیدی به گردون تزریق کرده و به جان من آسیب می‌زند.