گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

مردم و خود را زغمهای جهان کردم خلاص
خلق عالم را ز فریاد و فغان کردم خلاص
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
کز دو عالم خویشرا در یکزمان کردم خلاص
بر سر بازار دی می گفتم از سودای عشق
مردمان را از غم سود و زیان کردم خلاص
گفتمش آخر فغانی را ز هجران سوختی
گفت او را از عذاب جاودان کردم خلاص

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردم و خود را زغمهای جهان کردم خلاص
خلق عالم را ز فریاد و فغان کردم خلاص
هوش مصنوعی: من از غم‌ها و مشکلات زندگی آزاد شدم و توانستم دیگران را نیز از رویدادهای دردناک و سر و صداهای حاکم بر جهان رهایی بخشم.
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، وقتی در غم عشق بودم، نصیحت‌های یک پیر را گوش می‌دادم. اما حالا از غم جوانی و پیری رها شده‌ام.
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
کز دو عالم خویشرا در یکزمان کردم خلاص
هوش مصنوعی: زمان خوشی پیش آمد و من از حالت مستی احساس کردم که از هر دو دنیا به یک باره رها شدم.
بر سر بازار دی می گفتم از سودای عشق
مردمان را از غم سود و زیان کردم خلاص
هوش مصنوعی: در بازار دی، به دیگران می‌گفتم که عشق چقدر شگفت‌انگیز است و آنها را از نگرانی‌های مالی و مشکلاتی که دارند، رها می‌کردم.
گفتمش آخر فغانی را ز هجران سوختی
گفت او را از عذاب جاودان کردم خلاص
هوش مصنوعی: به او گفتم که آخر چرا فریاد زدی و از دوری کسی به شدت رنج می‌بری؟ او پاسخ داد که من از عذاب ابدی نجات یافتم.