گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

از دیده پنهان آن پری گشت و دل من خوش نکرد
آن مرغ وحشی عاقبت رفت و نشمین خوش نکرد
نی شد بمسجد منکرم زاهد که در میخانه هم
طور من بی دین و دل پیر برهمن خوش نکرد
از شمع خود ماندم جدا چندانکه گشتم دل سیه
روشن دل پروانه یی کاین تیره مسکن خوش نکرد
از عاشقی شد عاقبت روزم ببدنامی سیه
ترسید از روز سیه آنکس که این فن خوش نکرد
خوش حالت مرغی که او جا کرد در ویرانه یی
وز های و هوی باغبان گلگشت گلشن خوش نکرد
از چنگ طفلان دامنم کوته مبادا هیچگه
کاین دلق رسوایی دلم بیچاک دامن خوش نکرد
بی او فغانی هیچگه نشنید صوت خوشدلی
عاشق درین محنت سرا جز آه و شیون خوش نکرد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دیده پنهان آن پری گشت و دل من خوش نکرد
آن مرغ وحشی عاقبت رفت و نشمین خوش نکرد
هوش مصنوعی: پرنده خوشگلی که همیشه در برابر چشمم بود، ناگهان ناپدید شد و دل من را شاد نکرد. آن پرنده وحشی که به خانه‌اش رفت، نتوانست دل خوشی به من بدهد.
نی شد بمسجد منکرم زاهد که در میخانه هم
طور من بی دین و دل پیر برهمن خوش نکرد
هوش مصنوعی: نی (نوعی نی) در مسجد از زاهدی که به میخانه نمی‌رود، سرخورده شده است. زیرا او نیز همانند من که بی‌دین و دل در بند پیر راهبان ندارم، خوشحال نمی‌شود.
از شمع خود ماندم جدا چندانکه گشتم دل سیه
روشن دل پروانه یی کاین تیره مسکن خوش نکرد
هوش مصنوعی: از شعله خود فاصله گرفتم، به طوری که دل‌ام روشن شد و همچنان تاریک ماندم. دل پروانه‌ای که در این مکان تاریک زندگی می‌کند، هیچ شادی‌ای را تجربه نکرد.
از عاشقی شد عاقبت روزم ببدنامی سیه
ترسید از روز سیه آنکس که این فن خوش نکرد
هوش مصنوعی: عاقبت عشق باعث شد که روزگارم به بدنامی بگذرد و کسی که به دنبال لذت و خوشی در عشق بود، از آینده‌ای تاریک و بدتر از آنچه که الان دارد، ترسید.
خوش حالت مرغی که او جا کرد در ویرانه یی
وز های و هوی باغبان گلگشت گلشن خوش نکرد
هوش مصنوعی: مرغی که در ویرانه‌ای جا گرفته، خوشحال است و از سر و صدا و توجه باغبان به گل‌ها بی‌خبر است. او در آرامش و زیبایی خود غوطه‌ور است و نیازی به جلب توجه دیگران احساس نمی‌کند.
از چنگ طفلان دامنم کوته مبادا هیچگه
کاین دلق رسوایی دلم بیچاک دامن خوش نکرد
هوش مصنوعی: از بچه‌ها دوری کن و دامنم را نکن کوتاه، زیرا این لباس رسوایی‌ام باعث نمی‌شود که دل بیچاره‌ام به آرامش برسد.
بی او فغانی هیچگه نشنید صوت خوشدلی
عاشق درین محنت سرا جز آه و شیون خوش نکرد
هوش مصنوعی: در غیاب محبوب، هیچ صدای خوشی از دل عاشق شنیده نمی‌شود، جز ناله و گریه در این دنیای پر از رنج.