گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

دل بیقرار و دولت دیدار مشکلست
گر خود عنایتی نکنی کار مشکلست
میخانه یی برون ندهد این شراب تلخ
کمتر که شرح مسئله بسیار مشکلست
هر دم بدل هزار سنان می رسد ز دوست
با آنکه درد خوردن یک خار مشکلست
تا نیست جذبه یی نتوان کرد جان نثار
رفتن بپای خود بسر دار مشکلست
پیش دهان تنگ تو بستم لب از سؤال
آری درین معامله گفتار مشکلست
از قرص آفتاب عجب نیست کسب نور
کاری چنین ز ذره ی دیوار مشکلست
دل را بیازمای فغانی و عشق ورز
رفتن درین محیط بیکبار مشکلست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بیقرار و دولت دیدار مشکلست
گر خود عنایتی نکنی کار مشکلست
هوش مصنوعی: دل بی‌قرار لحظه‌ای آرام نمی‌گیرد و دیدار معشوق هم سخت و دشوار است. اگر خودت لطف و توجهی نداشته باشی، همه‌چیز دشوارتر خواهد شد.
میخانه یی برون ندهد این شراب تلخ
کمتر که شرح مسئله بسیار مشکلست
هوش مصنوعی: میخانه‌ای وجود ندارد که بتواند این شراب تلخ را کمتر کند، زیرا بیان کردن این مشکل بسیار دشوار است.
هر دم بدل هزار سنان می رسد ز دوست
با آنکه درد خوردن یک خار مشکلست
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران تیر از دوست به من می‌رسد، در حالی که تحمل درد یک خار هم برایم سخت است.
تا نیست جذبه یی نتوان کرد جان نثار
رفتن بپای خود بسر دار مشکلست
هوش مصنوعی: تا زمانی که کششی وجود نداشته باشد، نمی‌توان جان را برای رفتن فدای راه کرد؛ زیرا نگهداری از خود در این حالت دشوار است.
پیش دهان تنگ تو بستم لب از سؤال
آری درین معامله گفتار مشکلست
هوش مصنوعی: به خاطر تنگی دهان تو، از پرسش کردن خودداری کردم، زیرا در این موضوع صحبت کردن دشوار است.
از قرص آفتاب عجب نیست کسب نور
کاری چنین ز ذره ی دیوار مشکلست
هوش مصنوعی: از نور خورشید هیچ تعجبی نیست که روشنایی می‌بخشد، اما اینکه ذره‌ای از دیوار، نور را بگیرد و بازتاب دهد، کار دشواری است.
دل را بیازمای فغانی و عشق ورز
رفتن درین محیط بیکبار مشکلست
هوش مصنوعی: دل خود را امتحان کن و در عشق ورزیدن تلاش کن، چرا که در این دنیا یکبار عشق ورزیدن کار آسانی نیست.