شمارهٔ ۱۱۱
تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست
ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست
گردون که صبح و شام می از جام زر دهد
محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست
هرچند ما گدا و بود مدعی غنی
چون بنگری هنوز نگاهش بدست ماست
آب حیات خواه که اینجا نزاع نیست
ور هست نیستی ز تمنای پست ماست
ساقی مدام باده باندازه می دهد
این بیخودی گناه دل زود مست ماست
در خاکدان دهر فغانی مکن قرار
زینجا فرارجو که نه جای نشست ماست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست
ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی بهانهجویی کنی و ما را به پرستش بتها وادار کنی؟ اگر نظر تو بر شکست ماست، باید قبول کنیم که مجبوریم.
گردون که صبح و شام می از جام زر دهد
محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست
هوش مصنوعی: آسمان که صبح و شام نوشیدنی طلاگونه به ما میدهد، به یک جرعه از شراب هستی ما نیاز دارد.
هرچند ما گدا و بود مدعی غنی
چون بنگری هنوز نگاهش بدست ماست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ما فقیر هستیم و او خود را بینیاز میداند، وقتی به او نگاه میکنیم هنوز توجهش به دست ماست.
آب حیات خواه که اینجا نزاع نیست
ور هست نیستی ز تمنای پست ماست
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آب حیات هستی، باید بدانستی که در اینجا هیچ دعوایی وجود ندارد و اگر هم هست، فقط ناشی از آرزوهای حقیر ماست.
ساقی مدام باده باندازه می دهد
این بیخودی گناه دل زود مست ماست
هوش مصنوعی: ساقی پیوسته شراب میریزد و ما در حالتی سرخوشی هستیم که زود به مستی میرسیم و این بیخبری از خود، گناه دل ما شده است.
در خاکدان دهر فغانی مکن قرار
زینجا فرارجو که نه جای نشست ماست
هوش مصنوعی: در این دنیا به آرامش نپرداز و فریاد نزن، زیرا این مکان برای ماندن ما نیست و به دنبال جایی برای فرار باش.

بابافغانی