شمارهٔ ۲۵ - در مدح شاه تاج الدین حسن
گل شکفت و غنچه ها را باز شد مهر از دهن
گلبن از لب تشنگان باغ می گوید سخن
باز وقت آمد که رو پوشیدگان روزگار
هر یکی دیدار بنمایند بر وجه حسن
تازه گردد نرگس مخمور از دست و ترنج
لاله را چون دامن یوسف بدرد پیرهن
چاک پیراهن گشاید غنچه و چین قبا
داغهای دل نماید لاله ی خونین کفن
بر سر خاک شهید عشق گردد ده زبان
غنچه ی سوسن که چون شمعیست نیلی در لگن
ناربن در جان مرغان هوا آتش زند
آستین بر طوطی گردون فشاند نارون
از هوا هر دانه ی شبنم که افتد بر زمین
باد صبح از گل برون آرد برنگ یاسمن
بانگ روح افزای مرغ و نکهت دمساز گل
عشقبازان را ببستان خواند از بیت الحزن
خوبی و لطف هوا بنگر که در اردیبهشت
صاف می سازد دماغ طبع را دردی دن
صبحدم خورشید از نظاره شد سیاره بار
گرمی بازار نسرین بین و جوش نسترن
گلبن از گلهای رنگین عود سوز و عطر ساز
بوستان مجموعه پرداز ورقهای سمن
شاخسار از نکهت گل غیرت عطار چین
جویبار از عقد شبنم رشک غواص عدن
دانه ها چون خوشه ی پروین ز جوهر عقد بند
کشتزار از باد همچون روی دریا موجزن
ارغوان از باد می شوید به آب گل دهان
در هوای دستبوس سرفراز انجمن
کاشف سر حقیقت وارث علم نبی
افتخار آل یس شاه تاج الدین حسن
آنکه بی شهد ولای او دهان طفلرا
نیست آن یارا که آلاید لبان را از لبن
از پدر تا عقل اول زاده ی زهد و ورع
همچنین تا ذات واجب تابع شرع و سنن
نوک کلکش رهروانرا مقسم زاد سفر
دست جودش ساکنانرا شامل ساز وطن
در ادای شکر انعامش نواها بسته اند
طوطیان در شکرستان بلبلان اندر چمن
راستی یکروزه خرج خانقاه خیر اوست
آنچه در کان بدخشانست و صحرای یمن
جذبه یی دارد که گر کفار را خواند بدین
بشکند بتخانه و محراب سازد برهمن
هر که خواند یک ورق از دفتر اخلاص او
دفتر دل پاک گرداند ز حرف ما و من
ای خیالت همچو نور علم در مشکوة دل
وی ضمیرت چون فروغ عقل در مصباح تن
ذات بی مثل تو کز دریای عرفان گوهریست
ایزدش پیوسته دارد در پناه خویشتن
از صفا چون کعبه بر روی زمین دارد شرف
مجلس وعظت ز تسبیح دعای مرد و زن
التفات ذات محمود تو با این بینوا
دارد آن نسبت که احمد داشت باویس قرن
دعوی منصور اگر بودی بدور عدل تو
کی قرین آب و آتش میشد و دارو رسن
هر که از روی ارادت برد از دست تو داد
در ثبات هستیش مشکل اگر افتد شکن
دین پناها نخل مدحم در خور قدر تو نیست
گرد گلزارت دعایی می کند این خار کن
تا کنند از آب زر پر دفتر گل عشر و خمس
در کتاب لاله تا باشد خط از مشک ختن
نامه ی عمرت بعنوان بقا پیوسته باد
نقطه ی حرفش مصون بادا ز آسیب فتن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل شکفت و غنچه ها را باز شد مهر از دهن
گلبن از لب تشنگان باغ می گوید سخن
هوش مصنوعی: گل به بار نشسته و شکوفا شده و غنچهها نیز به تدریج باز شدهاند. عشق و محبت از دل گلها و لبهای گلدان، در سخن گفتن با علاقهمندان باغ جاری است.
باز وقت آمد که رو پوشیدگان روزگار
هر یکی دیدار بنمایند بر وجه حسن
هوش مصنوعی: زمانی فرامیرسد که افرادی که در سایه و دور از چشم دیگران زندگی میکنند، هر یک به صورت خود زیبایی خود را نشان میدهند.
تازه گردد نرگس مخمور از دست و ترنج
لاله را چون دامن یوسف بدرد پیرهن
هوش مصنوعی: چشمهای نرگس مست و شاداب میشوند و گل لاله، همانند دامن یوسف، از شرم و زیباییاش پرت میشود.
چاک پیراهن گشاید غنچه و چین قبا
داغهای دل نماید لاله ی خونین کفن
هوش مصنوعی: غنچه با باز کردن چاک پیراهنش، زیبایی و لطافت خود را نشان میدهد و چینهای لباس نشاندهنده درد و رنجی هستند که در دل داریم، مانند لالهای که به دلیل گریه و اندوه، رنگ خونین به خود گرفته است.
بر سر خاک شهید عشق گردد ده زبان
غنچه ی سوسن که چون شمعیست نیلی در لگن
هوش مصنوعی: بر روی خاک شهید عشق، ده زبان غنچه سوسن به صحبت درمیآید، زیرا او همچون شمعی آبی در ظرفی است.
ناربن در جان مرغان هوا آتش زند
آستین بر طوطی گردون فشاند نارون
هوش مصنوعی: آتش در درون پرندگان آسمان شعلهور میشود و درختی به طوطی دنیا فشار میآورد.
از هوا هر دانه ی شبنم که افتد بر زمین
باد صبح از گل برون آرد برنگ یاسمن
هوش مصنوعی: هر دانه شبنمی که از آسمان بر زمین میافتد، باد صبح آن را از گل بیرون میآورد و رنگی مشابه یاسمن به آن میدهد.
بانگ روح افزای مرغ و نکهت دمساز گل
عشقبازان را ببستان خواند از بیت الحزن
هوش مصنوعی: صدای دلانگیز پرنده و عطر خوش گل، دل عاشقان را به باغی پر از شادابی و عشق میبرد و از غم دور میسازد.
خوبی و لطف هوا بنگر که در اردیبهشت
صاف می سازد دماغ طبع را دردی دن
هوش مصنوعی: به زیبایی و لطافت هوای اردیبهشت توجه کن؛ زیرا این فصل باعث میشود که روح و ذاتی ما شاداب و معطر شود و از درد و رنجها دور شویم.
صبحدم خورشید از نظاره شد سیاره بار
گرمی بازار نسرین بین و جوش نسترن
هوش مصنوعی: در صبحگاه، خورشید به تماشا درآمد و ستارهها کمکم از نظر رفتند. بار سنگینی از گرما و لطافت بر بازار نسرین نشسته و نشاط نسترن در فضا پخش شده است.
گلبن از گلهای رنگین عود سوز و عطر ساز
بوستان مجموعه پرداز ورقهای سمن
هوش مصنوعی: بهار به جایی اشاره دارد که در آن گلهای رنگارنگ میرویند. عود و عطر خوشبو از بوستان به مشام میرسد و مجموعهای از زیباییها و لطافتها را به تصویر میکشد. این مکان و زیباییها نمایانگر هنرمندی است که ورقهای شعر را میآفریند.
شاخسار از نکهت گل غیرت عطار چین
جویبار از عقد شبنم رشک غواص عدن
هوش مصنوعی: شاخساری که عطر گل را دارد، به مانند غیرت عطار، و جویباری که از قطرات شبنم میجوشد، حسادت غواصان بهشت را برانگیخته است.
دانه ها چون خوشه ی پروین ز جوهر عقد بند
کشتزار از باد همچون روی دریا موجزن
هوش مصنوعی: دانهها مانند خوشههای ستاره پروین از پایه و جوهر زمین رشد میکنند و به وسیلهی باد، مانند امواج دریا در حال نوسان هستند.
ارغوان از باد می شوید به آب گل دهان
در هوای دستبوس سرفراز انجمن
هوش مصنوعی: گل ارغوان به خاطر باد به درختان و زمین آب میزنند، در حالیکه در دلش شوق و محبت برای بزرگداشت و استقبال از جمعی با مقام والاست.
کاشف سر حقیقت وارث علم نبی
افتخار آل یس شاه تاج الدین حسن
هوش مصنوعی: کاشف حقیقت، کسی است که به دانش پیامبر دست یافته و از خانوادهای معتبر و با افتخار به نام آل یس، میآید. او شاهی بزرگ و دارای مقام والایی به نام تاج الدین حسن است.
آنکه بی شهد ولای او دهان طفلرا
نیست آن یارا که آلاید لبان را از لبن
هوش مصنوعی: آن کسی که بدون شیر و محبت ولایت او، دهان کودک هم بیمزه و خالی است، او آن یاری نیست که لبان را از شیری که مینوشند پر کند.
از پدر تا عقل اول زاده ی زهد و ورع
همچنین تا ذات واجب تابع شرع و سنن
هوش مصنوعی: از آنجا که پدر و عقل نخستین، فرزند پرهیز و دیانت هستند، همینطور ذات واجب نیز تابع قوانین و اصول شرعی و سنتهاست.
نوک کلکش رهروانرا مقسم زاد سفر
دست جودش ساکنانرا شامل ساز وطن
هوش مصنوعی: نوک قلم او برای سفرکنندگان، سهمی از توشه سفر تقسیم میکند و دستان بخشندهاش، ساکنان وطن را شامل و در بر میگیرد.
در ادای شکر انعامش نواها بسته اند
طوطیان در شکرستان بلبلان اندر چمن
هوش مصنوعی: در پاسخ به نعمتهای الهی، طوطیها در باغ شکر مشغول آوازخوانی هستند و بلبلان نیز در میان چمنها نغمه سر میدهند.
راستی یکروزه خرج خانقاه خیر اوست
آنچه در کان بدخشانست و صحرای یمن
هوش مصنوعی: واقعاً در یک روز، هزینههای خانقاه و مکانهای روحانی میتواند به اندازه تمام ثروتهایی باشد که در معادن بدخشان و زمینهای یمن وجود دارد.
جذبه یی دارد که گر کفار را خواند بدین
بشکند بتخانه و محراب سازد برهمن
هوش مصنوعی: این جمله به معنای نیرویی است که میتواند حتی کافران را به سمت خود جذب کند و آنها را وادار کند که بتکدهها و معابد خود را رها کرده و به سمت ایمان و پرستش خداوند بیایند. این جذبه آنقدر قوی است که میتواند اعتقادات عمیق آنها را دگرگون کند.
هر که خواند یک ورق از دفتر اخلاص او
دفتر دل پاک گرداند ز حرف ما و من
هوش مصنوعی: هر کسی که یک صفحه از دفتر صداقت و خلوص او را بخواند، دلش از خودپرستی و غرور پاک میشود.
ای خیالت همچو نور علم در مشکوة دل
وی ضمیرت چون فروغ عقل در مصباح تن
هوش مصنوعی: ای خیال تو همچون نور علم در دل است و در درون تو چون روشنی عقل در چراغ وجودت میدرخشد.
ذات بی مثل تو کز دریای عرفان گوهریست
ایزدش پیوسته دارد در پناه خویشتن
هوش مصنوعی: تو که همچون جواهری از دریای عرفان بیهمتایی، همیشه در حفاظت و حمایت ذات الهی قرار داری.
از صفا چون کعبه بر روی زمین دارد شرف
مجلس وعظت ز تسبیح دعای مرد و زن
هوش مصنوعی: چون کعبه ای که در زمین صفا دارد، مجلس وعظ و سخنرانی نیز از تسبیح و دعاهای مردان و زنان ارزش و اعتبار پیدا میکند.
التفات ذات محمود تو با این بینوا
دارد آن نسبت که احمد داشت باویس قرن
هوش مصنوعی: محبت و توجه خاص تو به این انسان نیازمند، مانند توجه احمد به بایس قرن است.
دعوی منصور اگر بودی بدور عدل تو
کی قرین آب و آتش میشد و دارو رسن
هوش مصنوعی: اگر ادعای منصور واقعی بود، دور از عدالت تو چطور میتوانست آب و آتش با هم جمع شوند و دارو به داروماهی؟
هر که از روی ارادت برد از دست تو داد
در ثبات هستیش مشکل اگر افتد شکن
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر علاقهاش چیزی را از تو گرفته، در اگر زمانی به مشکل برخورد کند، ثبات و استحکام او زیر سوال میرود و ممکن است دچار تزلزل شود.
دین پناها نخل مدحم در خور قدر تو نیست
گرد گلزارت دعایی می کند این خار کن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دین و اعتقادات عمیق برخی افراد نمیتواند به اندازهی ارزش و مقام تو باشد. در حقیقت، حتی گلزار و زیبایی تو نیز به اندازهی دعا و آرزوی آن خار نمیرسد. به عبارتی دیگر، تو آنقدر ارزشمند هستی که هیچچیز نمیتواند با تو مقایسه شود.
تا کنند از آب زر پر دفتر گل عشر و خمس
در کتاب لاله تا باشد خط از مشک ختن
هوش مصنوعی: برای نوشتن بهترین و قشنگترین مطالب، از آب طلا استفاده میکنند و در دفترهای زیبا، تا وقتی نوشته شود، خطوط آن با عطر مشک ختن مزین باشد.
نامه ی عمرت بعنوان بقا پیوسته باد
نقطه ی حرفش مصون بادا ز آسیب فتن
هوش مصنوعی: عمرت را همچون یک نامه بساز که ماندگار باشد و از هرگونه آسیب و فتنه مصون بماند.