گنجور

فصل ۱۹۶

جنید را قدس اللّه سره گفتند خواهی که مر حضرت آفریدگار را بینی گفت نه گفت چرا گفت بخواست و نیافت بدین نسبت همه آفت در اختیار منست و من از آفت اختیار پناه بدو سازم چنانکه یکی را دیدند که غرق میشد گفتند خواهی که برآئی و نجات یابی گفت نه گفتند خواهی که غرق شوی گفت نه گفتند پس چه خواهی گفت مراد من در مراد او نرسیده است آن خواهم که او خواهد عشق چون بدین مرتبه رسید کمال گیرد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جنید را قدس اللّه سره گفتند خواهی که مر حضرت آفریدگار را بینی گفت نه گفت چرا گفت بخواست و نیافت بدین نسبت همه آفت در اختیار منست و من از آفت اختیار پناه بدو سازم چنانکه یکی را دیدند که غرق میشد گفتند خواهی که برآئی و نجات یابی گفت نه گفتند خواهی که غرق شوی گفت نه گفتند پس چه خواهی گفت مراد من در مراد او نرسیده است آن خواهم که او خواهد عشق چون بدین مرتبه رسید کمال گیرد.
هوش مصنوعی: جنید، قدس الله سره، به او گفتند آیا می‌خواهی خداوند را ببینی؟ او پاسخ داد نه. علت این پاسخ را جویا شدند و او گفت چون خواستم، اما نتوانستم. به این لحاظ همه آفات در اختیار من هستند و من از آفات اختیار، به او پناه می‌برم. مانند کسی که در حال غرق شدن بود و وقتی به او گفتند آیا می‌خواهی نجات یابی، گفت نه. سپس پرسیدند آیا می‌خواهی غرق شوی، او هم باز گفت نه. وقتی از او پرسیدند پس چه می‌خواهی، پاسخ داد: مرادم این است که به مراد او نرسم و آنچه او خواهد، عشق است. وقتی به این مرحله رسید، به کمال می‌رسد.