گنجور

فصل ۱۹۴

این همه درد دل و اندوه جان فرزند آدم از اختیار است و در کسب همۀ زحمت راحت او در تقدیر است مَنْ اَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَیَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الْخِیَرَةَ. در عشق آنکه بختیار است بی اختیار است. عجب یکی را از ابنای ملوک ابایی پدید آمد بر بساط قربت باز یافت یکی او را دید ضعیف و نحیف شده و ذلولی و نحولی بدو راه یافته گفت در مقابلۀ آنچه گذاشتی چه دادند گفت همه دادند چون مراد من از من سلب کردند او مراد من شد و من مرید او پس همه دادند واین خوش رمزیست:

پیوسته ز عشق در کشاکش باشم
وز غایت بیخودی در آتش باشم
از من تو مراد من اگر بستانی
و آنگاه مراد من شوی خوش باشم
فصل ۱۹۳: اختیار عاشق در عشق ز قهر محبوبست که در جام مکر بر عاشق عرضه کند و چنان نماید بدو که این بدو برای دفع عطش او می‌دهد تا او را از قلت عقل و سوء محبت بستاند و نوش کند عطش او زیادت شود و او نداند که هر که در غلبۀ عطش آب دریا خورد مُتَعطّش است نه متروّی کَذلِکَ الْعشْقُ لِلعاشِقِ کَشارِبِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما ازْدادَ شُرْباً ازْدادَ عَطَشا عجب یحیی معاذ رازی قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ بسلطان اولیا قَدَّسَ اللّهَ روُحَهُ بنوشت اینجا کسی است که یک قطره بخار عشق بمذاق او چکانیدند مست مست شد و از دست شد او جواب نوشت که اینجا کسی هست که جمله بخار محبت نوش کرد و لب بر لب نهاد و خاموش کرد.فصل ۱۹۵: مشایخ عراق گفتند لایَصیرُ العارِفُ عارِّفاً حَتّی یَستَوی المَنْعُ وَالعَطاءُ شبلی گفت لایَصیرُ العارِفُ عارِفاً حَتّی یَکُونَ المَنْعُ اَحَبُّ اِلَیهِ مِنَ الْعَطاءِ لِأنَّ الْمَنَعَ حَقُّ الْحَقّ مِنَ الْعَبدُ واَلْعَطاءَ حَقُ الْعَبْدِ مِنَ الْحَقّ وَ الْعاشِقُ الصادِقُ مَنْ یَجْعلُ مُرادَهَ وَراءَ مُرادِ مُرادِهِ.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این همه درد دل و اندوه جان فرزند آدم از اختیار است و در کسب همۀ زحمت راحت او در تقدیر است مَنْ اَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَیَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الْخِیَرَةَ. در عشق آنکه بختیار است بی اختیار است. عجب یکی را از ابنای ملوک ابایی پدید آمد بر بساط قربت باز یافت یکی او را دید ضعیف و نحیف شده و ذلولی و نحولی بدو راه یافته گفت در مقابلۀ آنچه گذاشتی چه دادند گفت همه دادند چون مراد من از من سلب کردند او مراد من شد و من مرید او پس همه دادند واین خوش رمزیست:
هوش مصنوعی: تمامی درد و رنجی که انسان متحمل می‌شود ناشی از انتخاب‌ها و اختیار اوست و راحتی او در دنیای دیگری رقم خورده است. کسی که به تقدیر یقین دارد، چگونه می‌تواند غمگین باشد؟ پروردگار هر چه بخواهد می‌آفریند و هر چیزی را که بخواهد برمی‌گزیند و انسان‌ها در این انتخاب‌ها اختیاری ندارند. در عشق، کسی که خوشبخت است، اختیار ندارد. نکته جالب این است که یکی از فرزندان پادشاهان در موقعیتی خاص با مشکلاتی مواجه شد و فردی او را دید که ضعیف و زبون شده است. از او پرسید که در برابر فداکاری‌هایش چه چیز دریافت کرده است و او پاسخ داد که همه چیز را دادم زیرا آنچه برایم مهم بود از من گرفته شده و اکنون او همان چیز مهم شده است. در واقع، او مرید و پیرو عشق خود شده است و این بیانگر عمق رمزی در عشق و تقدیر است.
پیوسته ز عشق در کشاکش باشم
وز غایت بیخودی در آتش باشم
هوش مصنوعی: من همیشه در دل عشق به جدال مشغولم و از شدت بیSelfی در آتش سوختم.
از من تو مراد من اگر بستانی
و آنگاه مراد من شوی خوش باشم
هوش مصنوعی: اگر آن تو که به من نزدیک‌تر هستی، آرزویم را به دست آوری و سپس خودت آرزوی من شوی، من خیلی خوشحال خواهم شد.