گنجور

فصل ۱۹۲

در ولایت عشق حیرت اندر حیرت بود و وله اندر وله ای برادر در اوان مشاهدۀ معشوق حق وجود عاشق حیرت بود ووله و احتراق لَوْکَشَفها عَنْ وَجْهِهِ لَاَحْرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ماانْتَهی اِلَیْهِ بِصَرُهُ.

حیرت اندر حیرت است و بستگی در بستگی
گه یقین گردد گمان و گه گمان گردد یقین
فصل ۱۹۱: معنیی است که هیچ چیز را بدو راه نیست و هیچکس را از او آگاه نیست اما اگر بدو راه بود بجاسوسی عشق بود درین مرتبه عشق از منزل شاهیو پادشاهی بجاسوسی خود میرود و در عرف ثابت شود که چون پادشاهی در کمال حضانت بود و بر حول خود اعتماد کلی دارد خود بایشان بجاسوسی رود بِعِزَةِ اللّه که چون سلطان عشق بجاسوسی رود از بعد آن فتحی بزرگ برآید چنانکه حقیقت آن در حد بیان نتوان آورد اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً بجاسوسی عشق بود اگر تقریب اِنّا فَتَحْنا بآیۀ اَلَمْ تَرَ اِلی رَبِّکَ بدانی ذوق باید ذوق.فصل ۱۹۳: اختیار عاشق در عشق ز قهر محبوبست که در جام مکر بر عاشق عرضه کند و چنان نماید بدو که این بدو برای دفع عطش او می‌دهد تا او را از قلت عقل و سوء محبت بستاند و نوش کند عطش او زیادت شود و او نداند که هر که در غلبۀ عطش آب دریا خورد مُتَعطّش است نه متروّی کَذلِکَ الْعشْقُ لِلعاشِقِ کَشارِبِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما ازْدادَ شُرْباً ازْدادَ عَطَشا عجب یحیی معاذ رازی قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ بسلطان اولیا قَدَّسَ اللّهَ روُحَهُ بنوشت اینجا کسی است که یک قطره بخار عشق بمذاق او چکانیدند مست مست شد و از دست شد او جواب نوشت که اینجا کسی هست که جمله بخار محبت نوش کرد و لب بر لب نهاد و خاموش کرد.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در ولایت عشق حیرت اندر حیرت بود و وله اندر وله ای برادر در اوان مشاهدۀ معشوق حق وجود عاشق حیرت بود ووله و احتراق لَوْکَشَفها عَنْ وَجْهِهِ لَاَحْرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ماانْتَهی اِلَیْهِ بِصَرُهُ.
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، شگفتی‌ها و حیرت‌های فراوان وجود دارد. ای برادر، زمانی که معشوق حقیقی را می‌بینی، عاشق در حیرت و شگفتی غرق می‌شود. اگر پرده از چهره او برداشته شود، درخشش چهره‌اش به قدری قوی است که همه چیز را می‌سوزاند.
حیرت اندر حیرت است و بستگی در بستگی
گه یقین گردد گمان و گه گمان گردد یقین
هوش مصنوعی: فرد در حالتی از سردرگمی و حیرت قرار دارد و رابطه‌ها و شرایط به هم گره خورده‌اند. گاهی اوقات آنچه که می‌پندارد حقیقت است به یقین تبدیل می‌شود و در عین حال گاهی یقین‌ها به حالت شک و گمان می‌رسند.