فصل ۱۸۲
پادشاهی عاشقی را گفت خواهی که من باشی گفت خواهم که من نباشم یعنی چون مرا از حریت من دل گرفته است بدان عوائق که تو بدان گرفتاری کی بنده شوم ای برادر عاشق باید که آزاد بود و بغم شاد بود آرزومند و دربند بود لعمری چون آرزومند او بود:
موقوف بجان اگر بمانی مانی
زیرا که چو در عالم جانی جانی
این نکته اگر نیک بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی آنی
فصل ۱۸۱: کمال عاشقی در عشق آن بود که هستی مر معشوق را مسلم دارد و زحمت هستی خود از راه عشق بر دارد و میگوید:فصل ۱۸۳: عجب چون عاشق در عالم خود بار نمییابد در عالم معشوق از کجا بار یابد یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود که بخود معشوق بود و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمۀ خود از کجا پروای بودن عاشق باشد بدین نسبت درد عاشق ابدیست و اندوه او سرمدی.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پادشاهی عاشقی را گفت خواهی که من باشی گفت خواهم که من نباشم یعنی چون مرا از حریت من دل گرفته است بدان عوائق که تو بدان گرفتاری کی بنده شوم ای برادر عاشق باید که آزاد بود و بغم شاد بود آرزومند و دربند بود لعمری چون آرزومند او بود:
هوش مصنوعی: پادشاه به عاشق گفت: آیا میخواهی من باشم؟ عاشق پاسخ داد: نمیخواهم که من باشم. این بدین معناست که تو با دل من چنین کردهای که من دیگر آزاد نیستم. پس چگونه میتوانم بنده تو شوم؟ ای برادر، عاشق باید آزاد باشد و در عین حال شاد، باید آرزوهایی داشته باشد و همچنین در بند باشد. عاشق، همیشه آرزومند است، همانطور که او اینگونه بود.
موقوف بجان اگر بمانی مانی
زیرا که چو در عالم جانی جانی
هوش مصنوعی: اگر تا زمانی که زنده هستی، وجودت را فدای جان خود نکردهای، پس حیاتت به چیزی نیست؛ زیرا در جهانی که هستی، وجود واقعی تنها در زندگی و جان توست.
این نکته اگر نیک بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی آنی
هوش مصنوعی: اگر به خوبی فکر کنی، متوجه میشوی که هر چیزی که در پی آن هستی، خود تو هستی.

عینالقضات همدانی