گنجور

فصل ۱۸۰

عشق را همتی عالیست زیرا که متعالی صفت خواهد این قاعده درست است اما در مشاهده برخلاف این قاعده می‌باشد عشق پادشاه بسی مشاهده شده است بدانکه چون عشق یکی را صید کرد و در قید کرد اگرچهشاه است بصورت، بنده شود بمعنی و چون یکی را بربند عز معشوقی برآورد اگرچه بنده بود بصورت، شاه بود بمعنی.

تُدْعی غُلامی ظاهِراً
وَاَکونُ فی سِریّ غُلامُکَ

علو همت عشق آنست از معشوق که وصل او ممکن الوجود بود بطبع محب کند آنچه در عالم صورت است از عشوۀ هواست که خود را عشق نام کرده است و از دون همتی آن را عشق انگاشته است و از اینجا بود که چون خطاب وَاِنّ عَلیْکَ لَعنَتی. بدان گردن کش رسید سربرآورد و گفت فَبعزَّتِکَ.. یعنی من خود ترا برای تعزز تو دوست دارم و یقین دانم که هیچکس در خور تو نیست و چگونه آن معشوق را در عشق کسی در خور بود که حسن او را کمال و نهایت نبود.

زان فتنه شدم بدوزخ انور تو
کاندر دو جهان نیست کسی در خور تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق را همتی عالیست زیرا که متعالی صفت خواهد این قاعده درست است اما در مشاهده برخلاف این قاعده می‌باشد عشق پادشاه بسی مشاهده شده است بدانکه چون عشق یکی را صید کرد و در قید کرد اگرچهشاه است بصورت، بنده شود بمعنی و چون یکی را بربند عز معشوقی برآورد اگرچه بنده بود بصورت، شاه بود بمعنی.
هوش مصنوعی: عشق دارای قدرتی عالی و والاست اما تجربه نشان می‌دهد که این قاعده همیشه صادق نیست. در واقع، عشق مانند یک شاه قابل مشاهده است. به این معنا که وقتی عشق کسی را به خود جذب می‌کند و در قید خود می‌سازد، آن فرد هرچند که در ظاهر مقام و عنوانی دارد، به معنای واقعی در برابر معشوق خود به نوعی در جایگاه بنده قرار می‌گیرد. برعکس، اگر کسی در ظاهر بنده باشد، ممکن است در مقام عشق و در نظر معشوق به حدی بلندمرتبه و عظیم تبدیل شود که او را به شاهی در دنیای عشق بدل کند.
تُدْعی غُلامی ظاهِراً
وَاَکونُ فی سِریّ غُلامُکَ
هوش مصنوعی: ظاهراً تو مرا پسر می‌خوانی، اما در دل و راستا، من همواره خدمتگزار تو هستم.
علو همت عشق آنست از معشوق که وصل او ممکن الوجود بود بطبع محب کند آنچه در عالم صورت است از عشوۀ هواست که خود را عشق نام کرده است و از دون همتی آن را عشق انگاشته است و از اینجا بود که چون خطاب وَاِنّ عَلیْکَ لَعنَتی. بدان گردن کش رسید سربرآورد و گفت فَبعزَّتِکَ.. یعنی من خود ترا برای تعزز تو دوست دارم و یقین دانم که هیچکس در خور تو نیست و چگونه آن معشوق را در عشق کسی در خور بود که حسن او را کمال و نهایت نبود.
هوش مصنوعی: علو همت عشق از طرف معشوق به این معناست که پیوند او با محبوب به طور طبیعی ممکن است. عشق واقعی باعث می‌شود که انسان در دنیای مادی، خوشایندهای ظاهری و زودگذر را که به عشق نامیده شده‌اند، رها کند. این عشق از محدودیت‌های انسانی فراتر می‌رود. از آنجا که محبوب به خود می‌بالد، چنین ادعایی مطرح می‌شود که "من به عزت تو عشق می‌ورزم"، یعنی من به خاطر بزرگنمایی و عزت تو، تو را دوست می‌دارم. و بر این باورم که هیچ کس در شأن تو نیست و چگونه ممکن است کسی در عشق تو قرار گیرد در حالی که زیبایی و کمال تو بی‌نهایت است.
زان فتنه شدم بدوزخ انور تو
کاندر دو جهان نیست کسی در خور تو
هوش مصنوعی: از آن آشوب و فتنه‌ای که به وجود آوردی، من به جهنم دچار شدم، چرا که در هیچ کجای این دو جهان، کسی مثل تو شایسته و لایق نیست.