گنجور

فصل ۱۷۶

علم چون بعشق رسد بترسد زیرا که علم بقاء اوصاف خواهد و عشق فناء اوصاف، و بقا و فنا در یک حال صفت یک تن نتواند بود اما اینجا سریست و آن سر آنست که چون عشق بکمال رسد از مرتبۀ علم ناظر گردد و خواهد که در مقام علم حاصل گردد و معنی علم انطباع صورت معلوم بود در نفس عالم، او خواهد تا صورت معشوق در وی منطبع شود تا از درد طلب بر آساید و در تعب نفرساید او را همیشه در خود یابد بی آنکه بدو شتابد و این مقام اگر جمال نماید مقصود عاشق برآید زیرا که اگر معشوق از او بهزار فرسنگ دور بود او را حاضر داند و حاصل شناسد وَاَقْرَبُ مِنْ کُلِّ قَریبٍ تصور کند و اگر در غلبات عشق صورت معشوق در حس مشترک اوپدید آید با آتش هر آینه انس بود بلکه سلطان غیرت سلطان خیال را بگمارد و آن را منفسخ گرداند تا او در درد ابدی بماند:

از عشق همی هلاک عاشق باشد
معشوق اگر چند موافق باشد
او را طمعی بود هم از غایت عجز
این کار بدوبگو چه لایق باشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

علم چون بعشق رسد بترسد زیرا که علم بقاء اوصاف خواهد و عشق فناء اوصاف، و بقا و فنا در یک حال صفت یک تن نتواند بود اما اینجا سریست و آن سر آنست که چون عشق بکمال رسد از مرتبۀ علم ناظر گردد و خواهد که در مقام علم حاصل گردد و معنی علم انطباع صورت معلوم بود در نفس عالم، او خواهد تا صورت معشوق در وی منطبع شود تا از درد طلب بر آساید و در تعب نفرساید او را همیشه در خود یابد بی آنکه بدو شتابد و این مقام اگر جمال نماید مقصود عاشق برآید زیرا که اگر معشوق از او بهزار فرسنگ دور بود او را حاضر داند و حاصل شناسد وَاَقْرَبُ مِنْ کُلِّ قَریبٍ تصور کند و اگر در غلبات عشق صورت معشوق در حس مشترک اوپدید آید با آتش هر آینه انس بود بلکه سلطان غیرت سلطان خیال را بگمارد و آن را منفسخ گرداند تا او در درد ابدی بماند:
هوش مصنوعی: علم زمانی که به عشق برسد، دچار ترس می‌شود؛ زیرا علم به پایداری صفات مربوط است و عشق به نابودی آن صفات. بقا و فنا نمی‌توانند به صورت همزمان ویژگی یک نفر باشند. در اینجا نکته‌ای نهفته است: هنگامی که عشق به کمال خود برسد، از مرتبه علم به مشاهده می‌پردازد و می‌خواهد که به مقام علم دست یابد. معنی علم این است که صورت معشوق در نفس عالم نقش بندد؛ او می‌خواهد که تصویر معشوق در وجودش ثبت شود تا از درد جستن و طلب آرامش یابد و در عذاب نباشد، به‌طوری که همیشه معشوق را در درون خود بیابد بدون اینکه به او برسد. اگر این مقام به جمال نمایان شود، خواسته عاشق تحقق می‌یابد؛ زیرا حتی اگر معشوق از او هزار فرسنگ دور باشد، عاشق او را نزدیک می‌داند و شناخته شده می‌یابد و همه چیز را به نوعی، نزدیک و حاضر تصور می‌کند. اگر صورت معشوق در حس مشترک او پدیدار شود، تنها می‌تواند از عشق لذت ببرد، ولی سرانجام حاکم غیرت، خیال را تحت کنترل درمی‌آورد و باعث می‌شود که او در دردهای ابدی باقی بماند.
از عشق همی هلاک عاشق باشد
معشوق اگر چند موافق باشد
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر عشق جانش را از دست می‌دهد، حتی اگر معشوق با او همدل و همراه باشد.
او را طمعی بود هم از غایت عجز
این کار بدوبگو چه لایق باشد
هوش مصنوعی: او به خاطر ناتوانی‌اش امیدی داشت؛ این کار را هم به او بگو که چه چیزی شایسته‌اش است.