شمارهٔ ۱۲ - در هجو خلخالی
در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر
پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی
چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی
اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی
ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده
در فربهی و چاقی، یک زبده سگ عالی
گفتند (خلیلی)اش، بایست و همی دیدند
بر هر که زند نیشی، با ضربت چنگالی
نابود خلیلی چون ناچار شده بستند
از پارچه خلخال، بر گردن آن شالی
گویند که شد ممتاز، آن خرفه ز همسرها
زآن روی دگر گردید معروف به (خلخالی)
من خویش نمی دانم، بر گردن آنکو گفت
گویا که همان باشد: خلخالی الحالی
شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم: این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود!شمارهٔ ۱۳ - مهدی کچل: کار و بارت جور، مهیا شده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1401/01/01 04:04
حمیدرضا انتظاری
نکتهی قابل توجه اینه که این شعر نمیتونه در مذمت صادق خلخالی باشه، صادق خلخالی دو سال بعد از وفات میرزاده عشقی متولد شده.
این شعر احتمالا مربوط به عبدالرحیم خلخالیه.