غزل شمارهٔ ۲۳۱
آن مونس غمگسار جان کو؟
و آن شاهد جان انس و جان کو؟
آن جان جهان کجاست آخر؟
و آن آرزوی همه جهان کو؟
حیران همه ماندهایم و واله
کان یار لطیف مهربان کو؟
با هم بودیم خوش، زمانی
آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟
ای دل شده، دم مزن ز عشقش
گر عاشق صادقی نشان کو؟
گر باخبری ازو نشان چیست؟
ور بیخبری ز جان فغان کو؟
گر یافتهای ز عشق بویی
خون دل و چشم خون فشان کو؟
ور همچو من از فراق زاری
دل خسته و جان ناتوان کو؟
ای دل، منگر سوی عراقی
سرگشته مباش همچنان کو
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن مونس غمگسار جان کو؟
و آن شاهد جان انس و جان کو؟
هوش مصنوعی: کجاست آن همدمی که در غمها همراه من باشد و کجاست آن موجودی که به جانم آرامش و دوستی بخشد؟
آن جان جهان کجاست آخر؟
و آن آرزوی همه جهان کو؟
هوش مصنوعی: آن روحی که موجب حیات و جلوهگاه هستی است، کجاست؟ و آن خواسته و آرزوی نهایی تمام انسانها چه شده است؟
حیران همه ماندهایم و واله
کان یار لطیف مهربان کو؟
هوش مصنوعی: همه ما در حیرت و سردرگمی هستیم و منتظریم ببیینم آن دوست مهربان و دلنواز کجاست؟
با هم بودیم خوش، زمانی
آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟
هوش مصنوعی: ما زمانی با هم بودیم و از زندگی لذت میبردیم، اما حالا آن روزهای شاد و خوش کجا رفتهاند؟
ای دل شده، دم مزن ز عشقش
گر عاشق صادقی نشان کو؟
هوش مصنوعی: ای دل، اگر عاشق واقعی هستی، درباره عشق او سخن نگو، بلکه نشان عشق خود را به او نشان بده.
گر باخبری ازو نشان چیست؟
ور بیخبری ز جان فغان کو؟
هوش مصنوعی: اگر از او خبری داری، نشانهاش چیست؟ و اگر بیخبری، پس فریاد و ناله از چه کسی است؟
گر یافتهای ز عشق بویی
خون دل و چشم خون فشان کو؟
هوش مصنوعی: اگر از عشق بویی به دست آوردهای، پس چرا نشانههای درد و اشک در چشمانت دیده نمیشود؟
ور همچو من از فراق زاری
دل خسته و جان ناتوان کو؟
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند من از دوری معشوق غمگین و دلشکسته باشد، چه کسی را میتوان یافت که اینگونه در رنج باشد؟
ای دل، منگر سوی عراقی
سرگشته مباش همچنان کو
هوش مصنوعی: ای دل، به عراقی که سرگشته و سردرگم است نگاه نکن و همواره در خودت بمان.

عراقی