شمارهٔ ۴۰ - در مدح علاء الدوله رکن الدین ابوالفتح قتلغ شاه
منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه
اختر داد استقامت یافت بر گردون و جاه
آفتاب نصرت از چرخ ظفر بنمود روی
در پناه سایه ی پشت هدی ظل اله
آفتابی کافتاب افتاد در پایش ز چرخ
آسمانی کاسمان بنهاد در دورش کلاه
آفتابی مملکت در سیر و شاهی در جوار
آسمانی سلطنت در دور و گیتی در پناه
آن ز عکس رأیت منصور و دارای زمین
وین ز فرّ سایه ی چترش پناه و تاج و گاه
تاجبخش داد پرور، داور عادل، که هست:
چهار طبعش خرج جود و نه سپهرش خاک راه
خسرو اعظم، علاء الدوله، جمشید زمان
رکن دین، بوالفتح، قتلغ شاه بن محمود شاه
صفدر لشکر شکن شاهی که باشد در مصاف
گوهر شمشیر او بر گوهر پاکش گواه
سایه بزدان خداوندی که دست لطف او
دارد اندر تاب آتش آب نیلوفر نگاه
زبده دوران عدو بندی که چشم آفتاب
می نیارد کردن اندر سایه ی چترش نگاه
آن فلک رفعت شهنشاهی که بگدازد ز شرم
بر سپهر از عکس ماه چتر او هر ماه، ماه
و آن ملک پرور جهانداری که بر درگاه اوست
پادشاهان را جبین و داد خواهان را جباه
ای باستحقاق با قصر مشید قدر تو
قصر هفت اختر قیصر پشت نه گردون دو تاه
وی جانگیری که چون در نیزه پیچی روز رزم
بگسلند از هم ز روز و شب قطار سال و ماه
ابر احسان تو گر بر کوه خاره بگذرد
از کمر شاخ زمرد سر بر آرد چون گیاه
ور تفی ز اندیشه ی قهر تو بر دریا رسد
هر کجا چاهیست آتش رخ برافروزد ز چاه
تاجبخشی را پناهی پادشاهی را شکوه
اهل دل را پایمردی اهل دین را دستگاه
هر کجا عون تو آمد مهر برچیند قضا
هر کجا عفو تو امد رخت بر بندد گناه
صورت جاه تو چون در بارگاه آید؛ شود
بارگاه از فرّ او فردوس بی هیچ اشتباه
دین پناها مر امامی را ز راه اعتقاد
ورد اوقاتست حرز مدح تو بیگاه و گاه
گر درین حضرت جبونی یابد اندر ملک نظم
هم ز حکمت صور سازد هم ز رفعت بارگاه
تا ز ترکیب طبایع بسته بر ایوان چشم
پرده ی باشد سپید و گله ی دروی سیاه
چشم روشن بادت از دیدار نور چشم ملک
دوست گو بفزا ازین معنی و دشمن گو بکاه
شمارهٔ ۳۹ - در مدح ظهیرالدین نصیر الملک صاحب دیوان: ای به صنعت شام را بر صبح پرچین ساختهشمارهٔ ۴۱ - کماندار چشم تو در ناتوانی: کماندار چشم تو در ناتوانی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت ایزد را که بعد از طول و عرض و سال و ماه
اختر داد استقامت یافت بر گردون و جاه
هوش مصنوعی: خوشحال باشیم که پروردگار بعد از گذشت زمانهای طولانی و ماهها، منزلت و ثبات را به ما عطا کرد که بتوانیم در زندگی به پیش برویم و به مقام و جایگاه مناسبی دست یابیم.
آفتاب نصرت از چرخ ظفر بنمود روی
در پناه سایه ی پشت هدی ظل اله
هوش مصنوعی: خورشید پیروزی از آسمان خوشبختی تابید و در سایهی حمایت روح الهی نمایان شد.
آفتابی کافتاب افتاد در پایش ز چرخ
آسمانی کاسمان بنهاد در دورش کلاه
هوش مصنوعی: خورشیدی که در آسمان میتابید، در پای او افتاد و گرداگردش را به مانند کلاهی از آسمان پوشاند.
آفتابی مملکت در سیر و شاهی در جوار
آسمانی سلطنت در دور و گیتی در پناه
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان درخشان است و پادشاه در کنار آن قرار دارد، سلطنت در دوردستهاست و دنیا در حفاظ و حمایت قرار دارد.
آن ز عکس رأیت منصور و دارای زمین
وین ز فرّ سایه ی چترش پناه و تاج و گاه
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و قدرت فرمانروایی کسی اشاره دارد که به دلیل چهره و حضورش در جامعه، مورد احترام و محبت دیگران قرار میگیرد. او نمادی از قدرت و رفاه است و سایهاش همچون چتری حمایتی بر سر زیردستانش است. این شخص نه تنها دارای جاه و مقام است، بلکه دارای ویژگیهایی است که باعث میشود دیگران به او پناه ببرند و او را به عنوان یک الگو و رهبر بپذیرند.
تاجبخش داد پرور، داور عادل، که هست:
چهار طبعش خرج جود و نه سپهرش خاک راه
هوش مصنوعی: دست خداوندی که بخشنده و پرورشدهنده است، داوری عادل به شمار میرود. او چهار عنصر را به شادی و بخشش اختصاص داده و آسمانش را به مانند خاکی برای همگان قرار داده است.
خسرو اعظم، علاء الدوله، جمشید زمان
رکن دین، بوالفتح، قتلغ شاه بن محمود شاه
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ، عالیترین مقام، جمشید زمان، پشتیبان دین، بوالفتح، شاهی از خانواده محمود شاه.
صفدر لشکر شکن شاهی که باشد در مصاف
گوهر شمشیر او بر گوهر پاکش گواه
هوش مصنوعی: شجاعت و قدرت صفدر در میدان نبرد چنان است که در مقابل او، ارزش و درخشندگی شمشیرش، بر پاکی و عظمت او حاکم است.
سایه بزدان خداوندی که دست لطف او
دارد اندر تاب آتش آب نیلوفر نگاه
هوش مصنوعی: به دنبال حمایت و رحمت خداوندی هستم که در برابر آتش مشکلات، به من نیرویی بخشیده و همچون نیلوفری که در آب قرار دارد، مرا از گزند آسیبها محافظت میکند.
زبده دوران عدو بندی که چشم آفتاب
می نیارد کردن اندر سایه ی چترش نگاه
هوش مصنوعی: بهترین و برجستهترین فرد دوران دشمنی است که چشم خورشید را به سایه چتر خود نمیبرد و در سایهاش نگه میدارد.
آن فلک رفعت شهنشاهی که بگدازد ز شرم
بر سپهر از عکس ماه چتر او هر ماه، ماه
هوش مصنوعی: این بیان به تشریح جایگاه والای یک پادشاه میپردازد که حتی آسمان نیز به خاطر او از شرم میسوزد. ماه در آسمان زیر چتر او قرار دارد و هر بار که او درخشندگی خود را به نمایش میگذارد، به مانند ماهی که در آسمان تابناک است، جلوهگری میکند. در واقع، این جمله تصویرگر عظمت و شکوه تاج و تخت و مقام پادشاه است که بر تمامی عناصر آسمانی تأثیر میگذارد.
و آن ملک پرور جهانداری که بر درگاه اوست
پادشاهان را جبین و داد خواهان را جباه
هوش مصنوعی: آنگونه که در برابر درگاه آن فرمانروای بزرگ، پادشاهان با سر فرود آمده و درخواستکنندگان عدالت با خشوع و احترام ایستادهاند.
ای باستحقاق با قصر مشید قدر تو
قصر هفت اختر قیصر پشت نه گردون دو تاه
هوش مصنوعی: ای کسی که سزاوارت به قصر است، قدر و ارزش تو چون قصر هفت اختر است. تو پشت گردون را ننشینی تا به جا و مقام تو پی ببری.
وی جانگیری که چون در نیزه پیچی روز رزم
بگسلند از هم ز روز و شب قطار سال و ماه
هوش مصنوعی: او کسی است که در میدان نبرد، همچون نیزهای چرخان بر سر دشمنان میتازد و در روزهای جنگ پیوندهای زمان را از هم میگسلد، بهگونهای که روز و شب، سال و ماه برایش معنا ندارد.
ابر احسان تو گر بر کوه خاره بگذرد
از کمر شاخ زمرد سر بر آرد چون گیاه
هوش مصنوعی: اگر باران رحمت تو بر کوههای سنگی ببارد، از دل آنها گیاهی با شاخ و برگ سبز مثل زمرد سربرآورده خواهد شد.
ور تفی ز اندیشه ی قهر تو بر دریا رسد
هر کجا چاهیست آتش رخ برافروزد ز چاه
هوش مصنوعی: اگر تف اندیشهی خشم تو به دریا بیفتد، هر جا که چاهی باشد، آتش از چاه شعلهور میشود.
تاجبخشی را پناهی پادشاهی را شکوه
اهل دل را پایمردی اهل دین را دستگاه
هوش مصنوعی: شخصی که به دیگران اعتبار و قدرت میبخشد، به او پناهی نیاز است. پادشاهی که در جستجوی عظمت است، باید به مجلسی که اهل دل در آن حضور دارند، اعتماد کند. و کسانی که به مذهب و دین پایبندند، به یک زیرساخت و ساز و کار مناسب نیاز دارند.
هر کجا عون تو آمد مهر برچیند قضا
هر کجا عفو تو امد رخت بر بندد گناه
هوش مصنوعی: هر جا که کمک و یاری تو حاضر باشد، سرنوشت مانند مهر و محبت برچیده میشود و در جایی که بخشش تو نمایان شود، گناه از زندگی جدا میشود.
صورت جاه تو چون در بارگاه آید؛ شود
بارگاه از فرّ او فردوس بی هیچ اشتباه
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو در جایگاه خاصی ظاهر میشود، آن مکان با درخشش و زیباییات به بهشت تبدیل میشود و هیچ شکی در این موضوع نیست.
دین پناها مر امامی را ز راه اعتقاد
ورد اوقاتست حرز مدح تو بیگاه و گاه
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دین به عنوان پناهگاهی برای امام به شمار میآید و در هر زمان، یاد و ستایش تو مانند سپری است که او را محافظت میکند.
گر درین حضرت جبونی یابد اندر ملک نظم
هم ز حکمت صور سازد هم ز رفعت بارگاه
هوش مصنوعی: اگر در این مکان جوانی حضور داشته باشد، در قلمرو نظم، هم بر اساس حکمت تصویر میسازد و هم بر اساس بزرگی و احترام جایگاه.
تا ز ترکیب طبایع بسته بر ایوان چشم
پرده ی باشد سپید و گله ی دروی سیاه
هوش مصنوعی: چشمانداز دنیا از ترکیب و رفتار طبیعت به گونهای است که پردهای سفید در برابر انسان قرار میدهد و در عین حال، گروهی از درویشان را با لباسهای سیاه به تصویر میاندازد.
چشم روشن بادت از دیدار نور چشم ملک
دوست گو بفزا ازین معنی و دشمن گو بکاه
هوش مصنوعی: چشم روشنت از دیدن محبوبی که مانند نور چشم است، شاد باشد. از این موضوع بیشتر بگو و از دشمنان هم کم کن.

امامی هروی