گنجور

شمارهٔ ۱ - در وصف سین

سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا
مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا
موالید و طبایع را چنان از هم جد کردم
که بر سطحی مربع شد ز یک نقطه سه خط پیدا
جهانرا مرکزی دیدم محیطش دور پرگاری
که کردی آخر هر دور، در، دوری دگر مبدا
فلک را در اثر هر یک مؤثر دیگری دیدم
بنسبت هر یکی والی بگوهر، هر یکی والا
کواکب را چنان دیدم دوان بر صفحه گردون
که از سیماب گوئی چیده دری از در مینا
یکی چون کاسه سیمین، میان نیلگون وادی
یکی چون زورقی زرین درون نیلگون دریا
یکی چون لعل فام آتش ولی در آبگون مجمر
یکی چون زمردین، ساغر ولی پر آتشین صهبا
یکی چون جوهر سیماب در زرنیخ گون پیکان
یکی چون لاله نعمان یکی چون لؤلؤ لالا
مسیر هر یکی یکسان ولی در سیر هر یکرا
تفاوتها ازین گیرد جهان گرد روان پیما
وز ایشان چون گذر کردم بمعنی عالمی دیدم
که اجرام سماوی را مدبر بود ز استیلا
بساطش چون زمین خرم، فضایش چون هوا دلکش
ازو هم بی خبر واقف ازو هم بی صور زیبا
بسوی آن جهان بودی تحرک نفس جزوی را
که سوی کل خود باشد همیشه جنبش اجزا
ورای این جهان دیگر سپهری نامور دیدم
که بودی آفرینش را فرود قدر او مأوا
به قوت اخرین جوهر به جوهر اولین قوت
به برهان علت معنی، به معنی حکمت اسما
مربی نفس کلی را روان از فیض او کامل
مقوی عقل جزویرا، روان از نور او بینا
بدو قائم همه اعراض، او در معرض عرفان
همه محتاج عون او واو، در عین استغنا
در آن حضرت چو قصد سیر کردم یافتم خود را
چو دیگر سالکان اندر طواف کعبه علیا
حقایق باز می جستم ز قرب علت اول
دقایق نقد می کردم ز عقد گوهر گویا
وز آنجا چون نظر کردم ز حیرت وادائی دیدم
زوال عقل را مولد، کمال عشق را منشا
نه عقل از کنه او واقف؛ نه علم از قعر او آگه
نه کیفیت در آن وادی، نه ماهیت در آن اقصا
وز آنجایی امامی، فرد روی اندر ره وحدت
نهادم وحده گویان تبارک ربنا الاعلی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا
مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، به کمک خالق هستی، مسافتی را طی می‌کردم تا به مقام والای الهی برسم.
موالید و طبایع را چنان از هم جد کردم
که بر سطحی مربع شد ز یک نقطه سه خط پیدا
هوش مصنوعی: من موالید و طبیعت‌ها را به گونه‌ای از هم تفکیک کردم که از یک نقطه سه خط بر سطحی مربع شکل ظاهر شد.
جهانرا مرکزی دیدم محیطش دور پرگاری
که کردی آخر هر دور، در، دوری دگر مبدا
هوش مصنوعی: دیدم که جهان مانند یک مرکز است و دور آن را احاطه کرده است. تو در نهایت هر دور از این جهان، درهای جدیدی را باز می‌کنی که به آغاز و شروعی دیگر منتهی می‌شود.
فلک را در اثر هر یک مؤثر دیگری دیدم
بنسبت هر یکی والی بگوهر، هر یکی والا
هوش مصنوعی: در آسمان هر یک از اجرام و پدیده‌ها بر دیگری تأثیر دارد و هر یک از آن‌ها بر اساس ذات و ویژگی خود، مقام و ارزشی والا دارد.
کواکب را چنان دیدم دوان بر صفحه گردون
که از سیماب گوئی چیده دری از در مینا
هوش مصنوعی: ستاره‌ها را به‌گونه‌ای دیدم که بر روی آسمان به سرعت در حال حرکت بودند، گویی دریاچه‌ای از جیوه را از درهایی از شیشه‌ای زیبا چیده‌اند.
یکی چون کاسه سیمین، میان نیلگون وادی
یکی چون زورقی زرین درون نیلگون دریا
هوش مصنوعی: شخصی شبیه به کاسه‌ای نقره‌ای در دل دره‌ای آبی و کسی مانند قایقی طلایی درون دریایی نیلی است.
یکی چون لعل فام آتش ولی در آبگون مجمر
یکی چون زمردین، ساغر ولی پر آتشین صهبا
هوش مصنوعی: شخصی مانند لعل (جواهری سرخ) در چهره اش آتشین و شگفت‌انگیز است، ولی در دلش آبی و آرامش دارد. و فردی دیگر به رنگ زمرد (جواهری سبز) می‌باشد که ظاهری زیبا و محصورکننده دارد، اما با پُری از آتش و شوری در دل ساغر (جام شراب) اوست.
یکی چون جوهر سیماب در زرنیخ گون پیکان
یکی چون لاله نعمان یکی چون لؤلؤ لالا
هوش مصنوعی: شخصی مانند جوهر نقره در میان زرنیخ، یعنی درخشان و بی‌نظیر؛ شخصی مشابه لاله‌ای سرخ، و همچنین همچون مرواریدی زیبا و شیرین.
مسیر هر یکی یکسان ولی در سیر هر یکرا
تفاوتها ازین گیرد جهان گرد روان پیما
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی مسیر مشابهی را طی می‌کند، اما در سفر هر فرد، تفاوت‌هایی وجود دارد که باعث می‌شود تجربیاتشان متفاوت باشد. این تفاوت‌ها باعث تنوع در دنیا می‌شود.
وز ایشان چون گذر کردم بمعنی عالمی دیدم
که اجرام سماوی را مدبر بود ز استیلا
هوش مصنوعی: وقتی از میان آن‌ها عبور کردم، دنیایی را دیدم که اجرام آسمانی را تحت کنترل خود داشت و بر آن‌ها تسلط داشت.
بساطش چون زمین خرم، فضایش چون هوا دلکش
ازو هم بی خبر واقف ازو هم بی صور زیبا
هوش مصنوعی: محیط او شبیه زمین سرسبز و خوشبو است و فضای او مانند هوای دلپذیر می‌باشد. هرچند او از این زیبایی‌ها بی‌خبر است، اما دیگران از آن آگاه هستند.
بسوی آن جهان بودی تحرک نفس جزوی را
که سوی کل خود باشد همیشه جنبش اجزا
هوش مصنوعی: به سوی آن جهان، نفس‌های جزئی به حرکت درمی‌آیند تا به سوی کل و تمامیت خود راه پیدا کنند و این حرکت همواره ادامه دارد.
ورای این جهان دیگر سپهری نامور دیدم
که بودی آفرینش را فرود قدر او مأوا
هوش مصنوعی: در بالای این جهان، فضایی مشهور و با عظمت وجود دارد که خالق تمامی هستی در آن جا قرار دارد و قدرت او در آن مکان حس می‌شود.
به قوت اخرین جوهر به جوهر اولین قوت
به برهان علت معنی، به معنی حکمت اسما
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی ارتباط میان علت و معلول و مفهوم حکمت نام‌ها می‌پردازد. در واقع، اشاره دارد که از آخرین و قوی‌ترین جوهر، می‌توان به نخستین و ابتدایی‌ترین نیروی موجود دست یافت و این ارتباط را با استدلال‌ها و مفاهیمی که از حکمت و نام‌ها استخراج می‌شود، توضیح می‌دهد. به عبارتی دیگر، همه چیز از یک منبع قوی و اولیه نشأت می‌گیرد و با بکارگیری عقل و استدلال، می‌توان به عمق معانی و حکمت‌های نهفته در اسامی و مفاهیم پی برد.
مربی نفس کلی را روان از فیض او کامل
مقوی عقل جزویرا، روان از نور او بینا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مربی نفس کلی، به روح انسانی که از فیض او بهره‌مند است، کمک می‌کند تا عقل جزئی را تقویت و کامل کند. همچنین، روح انسان از نور او روشنایی و بینش پیدا می‌کند.
بدو قائم همه اعراض، او در معرض عرفان
همه محتاج عون او واو، در عین استغنا
هوش مصنوعی: همه چیز به او وابسته است و او در حال آموختن عرفان است. همه به کمک او نیاز دارند، در حالی که او در عین بی‌نیازی است.
در آن حضرت چو قصد سیر کردم یافتم خود را
چو دیگر سالکان اندر طواف کعبه علیا
هوش مصنوعی: وقتی به زیارت آن مقام شرفتم، خود را مانند دیگر سالکانی یافتم که دور کعبه آسمانی می‌چرخند.
حقایق باز می جستم ز قرب علت اول
دقایق نقد می کردم ز عقد گوهر گویا
هوش مصنوعی: من به دنبال حقایق بودم و از نزدیک به علت اصلی آنها می‌نگریستم. به بررسی و تحلیل عمیق جوهرها و مفاهیم شفاف می‌پرداختم.
وز آنجا چون نظر کردم ز حیرت وادائی دیدم
زوال عقل را مولد، کمال عشق را منشا
هوش مصنوعی: وقتی به آنجا نگاه کردم، از شگفتی چیزی را دیدم که باعث دیوانگی و از دست رفتن عقل است و در عین حال، منبع کمال عشق هم به شمار می‌آید.
نه عقل از کنه او واقف؛ نه علم از قعر او آگه
نه کیفیت در آن وادی، نه ماهیت در آن اقصا
هوش مصنوعی: نه عقل می‌تواند به عمق وجود او پی ببرد و نه دانش از اسرار عمیق او باخبر است. نه کسی می‌تواند ویژگی‌های آن سرزمین را درک کند و نه شناختی در مورد ماهیت آن جا دارد.
وز آنجایی امامی، فرد روی اندر ره وحدت
نهادم وحده گویان تبارک ربنا الاعلی
هوش مصنوعی: از آنجا که امامی هست، من نیز در مسیر وحدت گام برداشتم و در حال ذکر تبارک و ربنا الاعلی هستم.